eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇💛 ° ○ مـا هـوایـے پـروازیـم! مـا هوایـےِ هـوایِ آنانے شدیم ڪه آسمانے انـد :)💔 ° ○ ... @kakamartyr3
💢دشمنان نمےدانند و نمےفهمند کہ مابرای مسابقہ مےدهیم و وابستگے نداریم و ما این است کہ از سوی خدا آمدہ ایم و بہ سوی او مےرویم ... ... @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید ابوذر امجدیان در سال ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد که در یکی از مأموریت‌های خود در سوریه به‌همراه یکی دیگر از دوستانش در راه دفاع از حرم آل‌بیت (ع) دعوت حق را لبیک گفتند و در یکم آبان ماه سال ۱۳۹۴ که ساعت هشت و نیم صبح روز تاسوعای حسینی بود به لقاء الله پیوستند. ابوذر در یکم آبان ماه سال ۱۳۹۰ با همسرش که از اهالی روستای محل تولدش بود ازدواج کرد که با «مریم امجدیان» همسر این شهید به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌آید: چطور با ابوذر آشنا شدید؟ و از ویژگی‌های اخلاقی همسر شهیدتان بفرمایید. در رابطه با نحوه آشنایی من با این شهید باید بگویم، چون در یک روستا با هم زندگی می‌کردیم او در یکی از مسیر‌های رفت‌وآمد من را می‌بیند و پس از طرح موضوع با خانواده به خواستگاری آمدند که بنده نیز، چون شناخت کافی از ایشان داشتم در زمان خواستگاری خیلی سریع جواب مثبت به او دادم. اخلاق بسیار خوب، تواضع، مهربانی و شوخ‌طبعی او مرا شیفته خود کرده بود. از ویژگی بارز ابوذر شوخ‌طبعی بود و این‌که هر کسی به او بدی می‌کرد هیچ‌گاه به‌دل نمی‌گرفت و فرد بسیار رئوفی بود و علاقه ویژه من به او نیز به‌دلیل همین خصوصیات اخلاقی بود. شما مخالفتی با حضور همسرتان در جبهه‌های نبرد با دشمن تکفیری نداشتید؟ ابوذر بسیار مطیع ولایت بود و در رابطه با اعزام به سوریه زمانی که من مخالفت کردم گفت "چون رهبر ما و، ولی امر ما امر کرده باید برای دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) بروم". ابوذر در سال ۹۴ خیلی به مأموریت می‌رفت و من به‌دلیل وابستگی شدید به ایشان با اعزام او به مأموریت‌های خارج از کشور مخالفت می‌کردم، زیرا به هیچ وجه تحمل دوری او را نداشتم و هر روزی که ابوذر را نمی‌دیدم مانند یک بچه که تحمل دوری مادرش را ندارد گریه و زاری به‌راه می‌انداختم، اما ابوذر روز خواستگاری یک شرط گذاشت و تأکید کرد که هر چند ماه یک بار به مأموریت اعزام می‌شود و من نیز با مأموریت‌های داخلی او موافقت کردم و زمانی که مخالفت‌ها و گریه‌های من را می‌دید می‌گفت "یادت هست زمان خواستگاری با من تعهد بستی که با مأموریت‌هایم مخالفت نکنی"، و من دیگر سکوت می‌کردم و اجازه می‌دادم مأموریت‌های داخل کشور را برود. شهید_مدافع_حرم ابوذر_امجدیان