eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید بهشتی: صریحا می گویم که در هیچ گفتگو و مذاکره ای که به سمت آوانس به آمریکا دادن و آوانس از او گرفتن پیش برود و پیش رفته باشد حاضر نبوده ام
شهید همت:از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمیشود + سالروز شهادت
در نگاهـت دیدہ می شد پشتِ جسم خاڪی ات بال بالِ روحِ خنجر خوردهٔ افلاکی ات ۹_۳_۷۹
. متن خاطره: بچه‌ها رو برده بودیم اردو. برا ناهار به ‌یک رستورانِ بینِ راهی رفتیم. همۀ معلّما کنار بچه‌ها مشغول غذا خوردن شدند ، ولی شهلا بلند شد و با غذاش رفت بیرون! نشست پیشِ فقیری که کنارِ جاده نشسته بود و غذاش‌رو با او خورد. وقتی برگشتیم به اتوبوس بچه‌ها بخاطر اینکه با یه‌گدا غذا خورده بود ، اذیتش کردند. اولش هیچی‌نگفت ؛ اما بعد جواب داد: مگه ندیدین موقعِ غذا خوردن بهمون‌نگاه می‌کرد؟‌خب منم نتونستم بشینم راحت غذام رو بخورم، حالا که اینکار رو کردم ، وجدانم راحته... 🌷خاطره‌ای از شهیده شهلا هادی‌یاسینی 📚منبع: کتاب قاموس عشق ، صفحه 285
. مشخصات: شهیده فوزیه شیردل پرستار تولد: ۱۳۳۸ در کرمانشاه شهادت: ایشان در بیست و پنجم مرداد 1358 در جریان حمله گروهک‌ ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری و در حالی که مشغول کمک به یاران شهید دکتر مصطفی چمران در راهنمایی هلی‌کوپتر برای فرود در بهداری پاوه بود، مورد اصابت گلوله دموکرات‌ها قرار گرفت و پس از گذشت 16 ساعت و خونریزی فراوان به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه آرام گرفت . 🌸شهادت شهیده شیردل از زبان : خداوندا! چه منظره‌ای داشت این خانه پاسداران، چه دردناک! گویی صحرای محشر است! افراد مسلح و غیر مسلح در پشت در به انتظار کمک نشسته بودند. آثار غم و درد بر همه چهره‌ها سایه افکنده بود. دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته و خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود... 16 ساعت مانده بود و خون از بدنش می رفت و پاسداران هم که کاری از دستشان بر نمی آمد گریه می کردند... ... این فرشته بی‌گناه ساعاتی بعد، در میان شیون و ضجه‌ زدن‌ها جان به جان آفرین تسلیم کرد.