📣 بیانات جدید آیتالله خامنهای دربارهی اهمیت دادن به خانواده؛ در کنار همسرتان "حضور" داشته باشید
🔸رهبر انقلاب: همهی مسائل خانوادگی، مسائل عقلانی نیست؛ یک مقداری از آن مسائل عاطفی و واقعی و زندگی است.
🔸اینکه فرمودند «طلبه ساعت شش صبح از خانه بیرون میآید، ساعت نُه شب برمیگردد»، خب بنده اصلاً با یک چنین چیزی مخالفم.
🔸آقایان میآیند درسشان را میخوانند، کارشان را، احیاناً یک ذرّه گعدهشان را میکنند، بعد یک مجلس روضهای هست میروند؛ لزومی ندارد، نه.
🔸به خانوادهها باید برسید؛ همسر شما نیاز به حضور شما دارد؛ این مهم است. ۱۳۹۷/۱۲/۱۳
علی در سالهای آخر سردردهای شدید داشت، هر بار با تمام قدرت سرش را فشار میداد، به گونهای که احساس میکردی سرش منفجر خواهد شد، با تعجب نگاهش میکردم، میگفت: «تو نمیدانی چطور درد میکند، حالم به هم میخورد» وقتی علت سردردش را میپرسیدم، پاسخ میداد: «اعصابم ناراحته، شاید فشارم رفته بالا و شاید هم چربیم»
اما من میدانستم او شیمیایی شده کلیههایش از کار افتاده بود، حالت تهوع داشت، عارضه موجی بودن نیز بعضی اوقات زندگیش را مختل میکرد، یادم هست در این گونه مواقع میگفت: «فقط بروید بیرون، سپس سرش را آنقدر به دیوار میکوبید و فشار میداد تا زمانی که بدنش خشک میشد حتی یکبار همسر و فرزندانش را به آشپزخانه فرستاد و خودش تمام شیشهها را شکست هشت سال دفاع مقدس از خاک پاک ایران دیگر رمقی برای علی نگذاشته بود، در جای جای پیکرش ردپای جنگ بود اما او باز هم مقاومت کرد."
راوی: خانواده شهید
#جستجوگر_نور
#شهيد_على_محمودوند
یادتان
به همه لحظه هایمان
چسبیده است
مثل ماه
به شب ...
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
میان پیرهن دلبرم مرا ببرید
که بهترین کفن یک شهید پرچم اوست
#سید_سعید_صاحب_علم
می گویند با هر ڪسی بگردی،شبیه او میشوی..
آنقدر با شما می گردم تا شبیه تاݧ شوم...
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
مَـردم ...
مـا خلـق شدیم
تا روح را به پـرواز درآوریم
این پـرواز و عـروج
بدون ویرانی جسم امکان ندارد
سنگین شدن و تن پروری
بال پـرواز انسان را می شکند.
#شهید_سردار_علیرضا_بلباسی
پیامکی_از_بهشت🌸
هـر دری بستہ شود
جز در پر فیض خدا
این در خانۂ عشق است
ڪہ باز است هـنوز . . .
#نمـــــاز
#سفارش_یاران_آسمانی
وقتی پدرم به شهادت رسید، من پنج سال داشتم و خاطره زیادی از پدرم ندارم؛ اما مادرم برایم تعریف میکرد: «پدرت به اسلام و انقلاب علاقه شدیدی داشت و همیشه آرزو میکرد در این راه به شهادت برسد. مدام میگفت: «من حاضرم جان و مالم را فدای امامخمینی(ره) و انقلاب کنم.»
هر بار کاروانی به جبهه اعزام میشد، پدرت نیز با آنها همراه میشد و بعدا با فرستادن نامه، ما را از رفتنش باخبر میکرد. به من سفارش میکرد که اگر شهید شد، زینب وار مقاوم باشم و همواره حجاب اسلامی را رعایت کنم.
در خانه هم از حال و هوای جبهه غافل نبود و با شور و حالی خاص از امدادهای غیبی که در جبهههای جنگ روی میداد، سخن میگفت. هر وقت خبر شهادت کسی را میشنید، اشک در چشمانش حلقه میزد و از اینکه شهادت نصیب او نشده بود، ناراحت میشد...
به روایت از خاطرات لیلی، فرزند #شهیدحسین_کرمعلی_نیا