eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷وقتی برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا می رفت، اولین چیزی که در ساکش گذاشت رساله امام خمینی(ره) بود، آنجا هم به عنوان خلبان نمونه چندین بار تقدیر شد، به نحوی که به او گفته بودند ایران باید به خلبانانی مثل تو افتخار کند. استاد خلبان آمریکایی اش هم گفته بود: اگر روزی من در جنگ با اسدزاده روبرو شوم حتماً از مقابل او فرار می کنم. 🌷 در عملیات والفجر 8 پس از بازگشت از ماموریت ، هواپیمایش مورد اصابت پدافند هوایی دشمن قرار گرفت. به هواپیما صدمه شدیدی وارد شده بود... افسر رادار می گفت آخرین صحبت های ابوالفضل ، ندای یا صاحب الزمان بود. وقتی پیکر ابوالفضل را پیدا کردند می بینند، مثل مولایش ابوالفضل، سر و دستش از بدن جدا افتاده... اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ اﺳﺪﺯاﺩﻩ 🌹🍃🌹🍃
گرما بیداد می کرد. موتور سوار چفیه دورسر پیچیده و دنبال ما می آمد. یه کمپوت خنک به سمتش انداختم و گفتم: «برادر بخور خنک شی!» به مقر که رسیدیم، دیدم موتور سوار آمد به سمتم، کمپوت را دستم داد و گفت: «حمیدو این حق کی بود که به من دادی!» چفیه را که باز کرد، دیدم باقر، فرمانده گردان است. خندید و گفت: «وقتی به همه بچه ها رسید حق منو هم بدید!» باقر سلیمانی سمت: فرمانده گردان حضرت زينب(س) شهادت: 22/11/1364 - منطقه فاو، عملیات والفجر 8 🌹🍃🌹🍃🌹
🔰 هم‌اکنون سایت KHAMENEI.IR 🔻رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی با اشاره به شکست‌های پی‌درپی آمریکا از ملت ایران: از سال ۵۷ تا سال ۸۸ و تا امروز آمریکا دچار خطای محاسباتی است 💻 ۹۹/۱۱/۱۹ |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلبه شهید، محمد جدیدی، همان شهیدی است که در آخرین حضورش در جبهه‌ها خطاب به والدین خویش می‌نویسد: «به جایی آمده‌ام که ملکوتش نامند... و من هرگز چنین جایی را رها نمی‌کنم.» یکی از دوستان طلبه‌اش می‌گوید: در قم با محمد در منزلی بودیم. صاحب‌خانه به ما هشدار داد که باید خانه را تخلیه کنید، ولی محمد جدیدی در صورت تمایل، می‌تواند بماند. از صاحب‌خانه علت استثنا ‌کردن محمد را جویا شدیم. او جواب داد: شبی با صدای مشکوکی بیدار شدم، کم‌کم متوجه شدم که محمد است که مشغول شکستن یخ‌های حوض است و می‌خواهد وضو بسازد. دیدم آهسته‌آهسته در آن سرمای شدید به پشت در اتاق رفته و به نماز ایستاد تا کسی بیدار نشود. چند شب مراقب بودم و متوجه شدم که کار محمد هرشب همین است. شهید جدیدی از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده می‌کرد و چندین‌بار موفق به حضور در آن سرزمین ایثار و شهادت شده بود. پدرش نقل می‌کند: محمد در سال شصت، دو روز در روستا بود. پیشنهاد کردیم تا در این فرصت که از قم آمده، برایش ازدواج صورت دهیم. محمد گفت: صبر کنید عید نزدیک است، لااقل تا آن‌وقت صبر کنید. در مملکت جنگ است، اگر زنده ماندم خبرتان می‌دهم. در همین ایام به جبهه رفت و شهد شیرین شهادت را نوشید. دوستانش می‌گفتند: در سنگر دیده‌بانی بود که گلوله‌ای مستقیم به پیشانی‌ او خورد و در آبان‌ماه سال 60 با لباس سرخ از عالم فانی به دار باقی کوچید. ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kakamartyr3 ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
✳️حافظان امنیت ✳️
✍سلام ای هادی دل ها داداش ابراهیم شما خیلی بزرگی.. داداش ابراهیم شما یک نفر وبه تنهایی کلاس درس بزرگی قبل از تمام کلاسها و مدرسه ها بودی کلاسی که همه برای آدم شدن و انسان شدن بهش احتیاج دارند الان چنین کلاسهایی را نداریم و خیلی به کلاس درسش محتاجیم بیادوباره مدرسه دلهای ما شوی و بیا که معلم قلبهای ما شوی بیا که دنیا هم به تو محتاج هست شما راه رسیدن به شهدای دیگر هستی راه رسیدن به امام زمانمون هسنی راه رسیدن به خدایمان هستی پس بیاو اسم مارا در لیست کلاس معرفتت اضافه کن. شاید که در این ماه عزیز ما هم با دعایت آدم شدیم التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
🖇💛 ------------------------------------------------- |°• بـه قـول شهـید بـابـایـے،جـنگــ شلیـڪ گـلولـه نیـسـٺ! انجـام وظیـفه اسـٺ. حـالا هـرڪس به هـر طـریق ڪه از دسـتـش برمےآیـد. یڪے جهـاد مےڪند با سـلاح. یڪے جهـاد مےڪند با پـولش،یڪے جهـاد مےڪند با عمـلش! هـرچـیزی ڪه از دسـٺ ڪسے بـربیاید، بـرای دفـاع از اسـلام، اسٺ.°•| ------------------------------------------------- التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگویـــــم🌿 «دِلـــــتون رو گِـــــرفتار ایـــــن پیــــــــــچ و خَـــــم دُنـــــیا نَـــــڪُنید ایـــــن پیچ و خَـــــم دُنیـــــا اِنـــــسان رو بـــــہ بـــــاتـلاق مےبَـــــرد و گِـــــرفتار میڪُـــــند اَزش‌ نِـــــجاتـــــ هَـــــم‌ نِمیشـــــہ‌ پـــــیدا‌ ڪَـــــرد» -شـــــهیدحـــــاج‌احـــــمدڪـــــاظمے🌿 التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
امنیت🖇🕊 ------------------------------------------------- ✨ چـه ڪربـلا نـرفـتـه هایـے ڪه ڪربـلایـے شـدنـد:)🕊 و مـایـیـمـــ جـــامــانـدھ زِ ڪربلـا...💔 ------------------------------------------------- التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خستگے نداشت. مے گفت؛ من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين، بعدے ادامہ بدہ... اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو جبهہ گذاشتنش بيسيم چے. بيسيم چیِ شهيد پور احمد... اصلاً دنبال شناختہ شدن و شهرت نبود. بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود خدا بڪنے، خودش عزيزت مے ڪنہ... آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ شهید امیر حاج امینی التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
لباس‌های خیس به تنشان سنگینی می‌كرد ستون گردان دم ارتفاع قامیش و زیر پای عراقیا بود همهمه بسیجی ها میان رعد و برق و شق شق باران گم شده بود حالا گونی‌هایی هم كه عراقیا پله‌وار زیر كوه چیده بودند، از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر، بچه ها از كت و كول هم بالامی‌رفتند كه از شر باران خلاصی یابند و خودشان را داخل غار بزرگ زیر قله برسانند انگار یه گونی، جنسش با بقیه فرق داشت لیز و سر نبود بسیجی‌ها پا روش می‌ذاشتند، می‌پریدند اون‌ور آب و بعد داخل غار، اما گونی هر از گاهی تكان می‌خورد شاید اون شب هیچ بسیجی‌ای نفهمید كه علی آقا پله شده بود برای بقیه، یكی دو نفر هم كه متوجه شدند دم غار اشكهاشون با باران قاطی شده بود «علی به معنای واقعی كلمه مالك نفسش بود» . 🌷شهید علی چیت‌سازیان🌷 التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3