شرمنده از همه عزیزان برادران پاسدار و بسیجی و همرزمان دلاور این کلیب رو داشتم تو ذخیره ها از تلویزیون عراق در اون زمان پخش شده بود دلخراش وناراحت کننده هستش پاتک زدن بچه هارو دور زدن اومدن بالا سرشون شیر بچه ها چه مظلوم نشستن دست بسته یه سری شهید یه سری زخمی افتادن یه سری اسیر این کلیپ رو میبینیم یاد اون موقع میافتیم گریه وبغضمون میگیره خط فقط خط امام خدا لعنت کنه اون کسانیکه ریاست دستشونه و خیانت میکنند التماس دعا

اروندین دیبینده غواص اولیدیم یارالی غواصا یولداش اولیدیم جوانلار اوز گویوب دریالر اوسته گلیبللر جهاده هی دسته دسته کربلا کربلا یا بقية اله #شــــــــادی‌ارواح‌طيبــــــــہ‌شهداصـَـــــلوات

#تصاویر دیده نشده از تفحص شهدای تنگه ابوقریب

وجب به وجب تن این خاک مرده را کندیم....... چقدر از دل سنگر جوان در اوردیم......

# به یاد شهدای تشنه لب عملیات رمضان " صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین قربان شهدای تشنه لب کربلا شهدا رایادکنیم باذکر صلوات

# فیلم ؛ سینه زنی غواصان رزمنده بوشهری ساعاتی قبل از عملیات کربلای ۴ دوران #جنگ_تحمیلی

# آذرماه ۱۳۶۵ // در آستانه عملیات کربلای۴ " پادگان انبیاء شوشتر " نیروهای واحد ادوات لشکر ۸ نجف

# سینه‌زنی رزمندگان اسلام " یا حسین، ما همه سرباز تو ایم " همگی لشگر جانباز تو ایم " عملیات والفجر مقدماتی

# جمع رزمنده ها / دوران جنگ تحمیلی #حسین حسین شعار ماست #شهادت افتخار ماست " ما اهل کوفه نیستیم " امام تنها بماند "سخنرانی #حاج_کاظم_میرحسینی ، جانباز سرافراز و شهید زنده --- از فرماندهان و مسئولین تیپ الغدیر -- استان یزد " منطقه عملیاتی #جنوب // سال ۱۳۶۵

🔹 برادران عزیزم!! نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. 🌷 سفارش شهید موحد دانش ا▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ موحددانش پس از مجروحیت و انتقال به بیمارستان پادگان ابوذر،تحت عمل جراحی قرارگرفت وپزشکان بعلت شدت جراحات، چاره ای ندیدند جز آنکه دست اورا از زیر آرنج قطع کنند 👆📸 حسین لطفی،همرزم دیرین او(با لباس پلنگی)نیز درکنار تخت او و درجمع تیم جراحی دیده می شود 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹ا #خاطره 👇👇 روزی که دستش قطع شد، هیچ کس ندید که موحددانش از درد فریاد بکشد. یا اعتراضی به کادر بیمارستانی بکند. حتی به اسیر عراقی که به انداختن نارنجک به طرف او اعتراف کرد، اخم هم نکرد. مادر این شهید، وقتی خبر قطع شدن دست پسرش را از رادیو شنید، با بیمارستان پادگان ابوذر (نزدیکترین مقر نظامی به بازی دراز) تماس گرفت. این مادر در مورد مکالمه با پسرش در بیمارستان می گوید: 🎤 «با او صحبت کردم و تبریک گفتم. ابتدا گفت انگشتش قطع شده. من هم گفتم دیگران برای اسلام سر می دهند!! انگشت که چیزی نیست! متوجه برخورد من که شد، حقیقت را گفت. دستش، از ساق قطع شده بود. پرسیدم چطور شد که دستت قطع شد؟ به شوخی گفت: به بازی دراز، دست درازی کردم، عراقی ها دستم را قطع کردند!! 📚 نقل از کتاب: "پادگان ابوذر" ، قطعه ای از آسمان