eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
741 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
حس کردم همه صورتم داغ شدو همزمان با عمه به عطیه چشم غره رفتم... راست میگفت شبهای زیادی خونه عمه میموندم به خصوص تابستونها یا عطیه میومد خونمون یا من میرفتم اونجا ولی حاال حس غریبی داشتم! عمه از من طرفداری کرد_خب حاال بچه ام با حیاست تو خجالت بکش! عطیه بامزه خنده اش رو جمع کردو چشمکی به امیر علی که درست روبه رومون بود زد... تازه فهمیدم امیرعلی هم حسابی کالفه شده از این حرف نامربوط عطیه و تعارف عمه! عمه محکم بغلم کرد_پس...فردا ظهر نهار منتظرتم پوف کشیدن آروم امیر علی رو شنیدم چون همه فکر ذهنم شده بود عکس العملهاش ...انگاردیدن من اونم دو وعده پشت سر هم واقعا دیگه ته ته عذاب بود براش! اومدم مخالفت کنم که عمه یک بوسه محکم کاشت روی گونه ام _نه نیار عمه یک ماه عقد کردین این قدر درگیر مراسم خونه بابا و روضه بودیم که نشده درست عروسم و پا گشا کنم! منتظرتم. خنده ام گرفت یک دفعه عمه برام شد مادرشوهر و انگار عطیه هم همفکر من شده بود که گفت: این یکی رو دیگه نمی تونی ناز کنی ! این دعوت شخص شخیصه مادرشوهره! عمو احمد بلند خندید و عمه همدم باز به عطیه چشم غره رفت_این قدر اذیت نکن دخترم و مادرشوهر چیه؟! من برای محیا همیشه عمه ام! عطیه با خنده ابرو باال مینداخت باز نگاهش به امیر علی بود _بیا تحویل بگیر... مامانت طرف عروسشه ولی غصه نخور داداش من هستم یک خواهر شوهر بازی دربیارم براش کیف کنه! معلوم بود امیر علی خنده اش گرفته از این تخس بازیهای عطیه ولی سعی میکرد نخنده_بس کن عطیه نصفه شبه... اجبارا نگاهش چرخید روی من _بریم محیا؟ بازهم من خوشحال شدم از این اجبار به خاطره بقیه... لبخندی به صورتش پاشیدم_ بریم امیر علی آرنجش رو به لبه شیشه تکیه داده بودو سرش رو به دستش... نگاه متفکرش هم به رو به رو بود 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
عیدتون مبارک😍❤️
ان شالله برای همه سال خوبی باشه ❤️✨
خوشا آن دم که بهاران قرارمان باشد ظهور مهدی (ع) زهرا بهارمان باشد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 تحویل سال نو مبارک.
سلام برای خواهر ۲ ساله ام دعا کنید بیمارستان بستریه حالش خوب نیست ان شالله هرچه زودتر سلامتیشو بدست بیاره🙂❤️ چشم ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از مدرسه تعالی
948_4885878552991.mp3
35.67M
📣 بخش دوم * نظر امام خامنه ای در مورد موسیقی *معنای مطرب * رابعه عدویه کیست؟ *منظور از بستر موسیقی چیست؟ * عالِم عارف در همه اعمال فردی و اجتماعی در هر لحظه به قلبش توجه میکند * از مصادیق بارز جهاد تبیین معرفی رهبر انقلاب است * به تعبیر حاج قاسم مظلومیت آیت الله خامنه ای بیش از صالحیتش است * دشمنان آیت الله خامنه ای چه کسانی هستند؟ * ایستادن پای حق هزینه زیادی دارد * عقل و دل دو بعد دستگاه ادراکی انسان هستند * راه عاقبت به خیری *راه کار برای داشتن همت بلند و استفاده از فرصت ها * نجوا کردن با امام در حرم *شیطان نماد انانیت است * فرق شیطان و هوای نفس * مخلَص یعنی از "من"خلاص شده * شیطان بیرون روی "انانیت" من اثر می گذارد. *با نگاه تحقیر آمیز به عیوب خودت نگاه کن * آسیب های خانم خانه دار * ایت الله پهلوانی:آدم از توی خانه" آدم" میشود * اقرار به گناهان بسیار مهم است * اقرار به گم شدن ما را نجات میدهد و هدایت میکند * تکلم به قرآن یعنی تکلم به حق * در ماه مبارک چگونه باشیم؟ ⏰ مدت زمان :٨١:٢٠ @Taalei_edu
هدایت شده از ■ توحید تشیع ■
«اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ‌تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ، فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ؛ خداوندا! اگر ما را در آنچه از ماه شعبان سپری شد، نیامرزیده‌ای، پس ما را در آنچه از آن باقی مانده است، بیامرز!» زمزمه این دعا در قنوت نمازها، سجده‌ها و حتی در رفت و آمد، ان‌شاءالله سبب جریان غفران الهی می‌شود. پاک شدن از لوث گناهان می‌تواند سببی باشد برای پیدا کردن آمادگی برای ورود به ماه مبارک رمضان. از توصیه‌های حجت‌الاسلام‌والمسلمین استاد برای کسب آمادگیِ ورود به ماه مبارک رمضان در دهه پایانی ماه شعبان متن کامل توصیه‌ها را در لینک زیر بخوانید؛ ‏eitaa.com/ShiaTowhid/1230‌ ‎ـــــــــــــــــــــــــ ‎«توحید تشیّع» ● @ShiaTowhidتلگرام|اینستگرام|آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لب چیدم و صدام کمی بچگانه بود _قهری؟ جوابم فقط یک نیم نگاه بود ...لحنم رو تغییر ندادم_االن داری نقشه میکشی چطوری فردا از دستم فرار کنی؟ صاف شدو دستش حلقه شد دور فرمون و فقط یک کلمه_نه! _اگه خیلی از من متنفری حداقل دوتا داد سرم بزن دلت خنک بشه! نگاه جدیش چرخید روی صورتم _این جمله چیه تکرار می کنی؟! من کی همچین حرفی زدم؟! نگاهم رو از چشمهاش که بی تابم میکرد گرفتم و دوختم به انگشتهام که توی هم میپیچوندمشون_الزم نیست بگی اخم همیشگی پیشونیت وقتی بامنی ...خواسته ات برای نه گفتنم ...رفتارت همه اینا نشون میده! پوزخندی زد_وقتی ازت متنفر بودم دلیلی نداشت بیام خواستگاری! _شاید تو به خاطر حرمت بزرگ ترها اومدی! دنده رو عوض کرد_خب آره به خاطر حرمتها اومدم ولی دلیل نمیشه برای نفرت داشتن ازتو... اگه اینجوری بود میتونستم یک کلمه بگم تو رو نمی خوام و خالص! براق شدم_ خب چرا ...چرا خودت نگفتی و اومدی خواستگاری و از من خواستی بگم نه وقتی که همه چی جدی شده بود؟! کالفه پوفی کشید_چون اگه می گفتم تو رو نمی خوام مامان یکی دیگه رو کاندید می کردو من فکر کردم تو رو راحت تر میتونم راضی کنم بگی نه! _آخه چرا... پرید وسط حرفم_گفتم نپرس چرایی رو که حاال دیگه مفهمومی نداره! پوفی کردم_اونوقت اگه من میگفتم نه دیگه عمه بیخیال ازدواج کردنت میشد؟؟ امیر علی_باالخره آره لحنم رو مظلوم کردم _بهم بگو چرا خواهش میکنم! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』