خوشبحال دختری که خوشگله...ولی حجابشو رعایت میکنه و تو اوج جوونی و سلامت و زیباییش...خدارو انتخاب میکنه و مال امام زمانش میشه.
به به...
واقعا عالیه...
خوشبحال پسری که خودش با پای خودش از روی علاقه و اراده به سمت خدا و اهل بیت میره...اونم تو اوج جوونی و زیبایی و شادابی و غریزه و شهوت...
به به...
خدا خیر و برکت بده به همچین پسر و دخترایی...
هر چیزی خوبه تو جوونی بهتره.
یه سری حرفا هست من میترسم بزنم.
میترسم کسی تو جوونی هاش گناهکار بوده باشه و الان تو چهل سالگی توبه کرده باشه و با حرفای من نا امید بشه...
وگرنه درمورد پاک بودن تو جوونی من خیلی حرف دارم ...
باور کن جلو خودمو میگیرم که نگم بعضی حقایق رو...
ولی عموما هر کسی پیر بشه با خدا میشه...
مهم اینه تو جوونیت ذکر بگی و با خدا باشی.
هر دختری به مرور زمان از ریخت و قیافه میوفته...خب...تو اون شرایط کی میره نگاش کنه ؟
هیچکس...
خب...
بعد این دختر بره حجاب کنه چه ارزشی داره ؟
بچه ها...
ممکنه حرف من بعضی هارو نا امید کنه...اما دیگه برام مهم نیست.
من دیگه رد دادم !
میخوام بگم تا اونایی که بیست سالشونه خوبه خوب به حرفم فکر کنن..
ببین ؟
تو تا جوونی باید سمت خدا بری...
وگرنه همه آدما از یه سنی به بعد با خدا میشن.
ولی چه فایده...
میدونی خیلی ها چرا آهنگ گوش نمیدن ؟
چون دکتر بهش گفته آهنگ گوش نده...
خب...
الان این آهنگ گوش نکردنش بخاطر سر درد هاشه ...نه بخاطر خدا و امام زمان...
خب...
این مدل پاکی چه فایده ای داره ؟
ها ؟
ببین داداش...
از یه سنی به بعد دیگه نمیتونی شهوتی بشی...چون اولا با گذشت زمان انرژیت کمتر میشه...
بعضی وقتا هم تو شرایطی هستی که مجبور میشی که شهوت رانی نکنی...چون اگه شهوت رانی بکنی ممکنه بیماریت زیادتر بشه...
خب..
به اجبار مجبوری پاک باشی...
اما این پاک بودنت به درد خودتو جد و آبادت میخوره.
تو تا سالم و زیبا و جوون بودی باید با خدا میبودی ...نه الان که به زور مجبوری پاک باشی.
هر آدم بیشرف و بیشعور و زبون نفهم و شهوت ران و گناهکاری سر پیری یاد خدا پیغمبر میوفته و توبه میکنه و با خدا میشه.
ولی اینا به درد نمیخوره.
توبه زیباست...ولی در جوانی زیباتر...اینو من نمیگم !
این حدیث خود خوده پیامبره !
داداش ؟
آبجی؟
تو جوونی هات گناه نکن...
وگرنه بعدا زورتم بزنی نمیتونی گناه کنی ...
چون مجبوری پاک باشی...
و پاکی که از اجبار بیاد...با پاکی که از روی انتخاب باشه زمین تا آسمون فرقشه !
#پیشنهاد_مطالعه
بعضی از دختر ها میگن داداش رضا ؟
خب شما که میگی حجاب داشته باشیم چون پسرا به گناه میوفتن..خب بعضی دختر ها تو آمریکا یا اروپا قشنگ لخت بیرون میان...ولی هیچ مرد و هیچ پسری نگاش نمیکنه...
پس چرا میگی حجاب داشته باشیم وگرنه پسرا به گناه میوفتن ؟ ها ؟ اصلا میدونی چیه...مشکل از خودتونه.وگرنه ما مشکلی نداریم...برید خودتونو اصلاح کنید که انقدر شهوتی و بی جنبه نباشید !
جواب :
ببین...
طبق تئوری گنج درون ...شیطون با پسری که شیطونه هیچ کاری نداره...شیطون با پسری کار داره که نمیخواد شیطون باشه و یه گنجی از درون خودش پیدا کرده به نام خدا...
بذار مثال بزنم...
ببین ؟ مطمئن باش هیچ دزدی نمیره از یه فقیر دزدی کنه...
دزد جایی میره دزدی که بدونه یه چیزی گیرش میاد !
شیطونم همینه...
شیطون از پسری دزدی میکنه که یه گنجی در وجودش باشه ! نه پسری که شهوت رانه و کلا تو باغ نیست !
شک نکن شیطون با دنیای غرب زیاد کاری نداره...چون اونا خودشون در مسیر گمراهی حرکت میکنن...خیلی راحت خیلی کارا میکنن...
در واقع وسوسه های شیطون بیشتر مال کسی هستش که یه گنجی به نام خدا و اهل بیت و امام زمان تو قلبش داره و میخواد ازش مراقبت کنه.
اینجا هستش که شیطون وسوسه هاشو شروع میکنه تا گنج درون هر پسری رو بکشه بیرون !
ببین...
بذار صادقانه بگم...
من خودم قبل تحولم از دیدن دخترای بی حجاب زیاد وسوسه نمیشدم.
چون خیلی کارهارو خیلی راحت میکردم و زیاد شیطون با من کاری نداشت.چون خودم یه پا شیطون بودم.
ولی وسوسه های شیطون زمانی اومد سمت من که خواستم کارامو بذارم کنار و با خدا باشم.
دقیقا از همون تاریخ 19 مرداد سال 1393 وسوسه های شیطون شروع شد...
چون فهمید که دارم چه مسیری رو میرم وسوسه هاشو شروع کرد تا به اون گنج که خداست نرسم و کم بیارم !
حتی بعضی روزا سیصد مرتبه وسوسم میکرد !
تو این مسیر دختر های شهرمون بارها منو به گناه کشوندن...چون پوشش شهر ما خیلی ...نگم برات !
مطمئن باش تو گناه من شریکن.چرا ؟ چون من نهایت تلاشمو کردم نگاه نکنم اما یه جا از دستم در میرفت !
بگذریم...
ببین آبجی ؟
باور کن شیطون فقط با کسایی کار داره که میخوان با خدا باشن...
تو قران هم تو آیه 16 سوره اعراف شیطون میگه : منه شیطون سر راه مستقیم خدا ایست میکنم و هر کی بیاد سمتش رو اذیت میکنم.
باور کن درک این آیه خیلی راحته....
یعنی کسی که در مسیر مستقیم خدا نباشه شیطون اصلا باهاش کاری نداره ..چون خودش در مسیر شیطانه و شیطان وقتی ببینه کسی خودش گمراهه زیاد به دردسر نمیوفته..چون خود اون پسر تابع خواهش های نفسانی خودشه...
ولی شیطون در یک کلام فقط با پسرایی کار داره که شیعه امیرالمومنین و با خدا هستن و میخوان سبک زندگیشون اهل بیتی باشه....
اتفاقا یه روایت داریم شیطون فقط با شیعیان کار داره !
آره...
ببین آبجی خوبم...
نمیخوام وقتتو بگیرم...
من اگه میگم حجاب داشته باش بخاطر اینه که دیدم خیلی از پسرای سایت میخوان خدارو داشته باشن اما بعضی از دخترا با نوع پوشش خودشون نمیذارن.
اینو بارها تو سایت دیدم...
درسته هر پسری وظیفه داره چشماشو کنترل کنه.
اصلا اینکه میگم حجابتو رعایت کن به این معنی نیست که مثلا پسری خیلی راحت چشماشو کنترل نکنه بعد بگه چرا دخترا حجاب ندارن.
نه !
هر پسری اینجوری فکر کنه و حرف بزنه واقعا احمقه...چون هر پسری که بفهمه یه گنجی از درون داره به هیچ عنوان نمیذاره چشماش هرز بپره ...چون میدونه که معنویاتش میپره...
اصلا شرط پاکی و با خدا بودن همینه که تحت هر شرایطی چشماتو کنترل کنی !
ولی خب...شما دخترا هم باید به پسرا کمک کنید تا موفق بشن شیطون رو شکست بدن...
اینم بدونید که دعای خیر همه پسرای مومن همیشه بدرقه راهتون هستش.
حتی فرشته ها هم دعات میکنن...
همه پسرا بد نیستن..پسرای مومن و مذهبی زیادی داریم که واقعا میخوان خدارو داشته باشن...پس شما هم بهشون کمک کنید و بهشون رحم کنید...
📝 داداش رضا
😊
نون داغتو نشون گشنه نده جلد دو:
راستی ؟
مثل چادرت یه رنگ باش..☺️
اگه مشهدی هستید برید خیابون آبکوه...
اونجا چادر های خوبی داره.
التماس دعااااا
⚜ﯾﮏ #ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ
ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ 👉
👈ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺴﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺩﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ
ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﻗﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻼﺗﯽ
ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻕ ﻫﯿﭻ ﻃﺒﻌﯽ ﺧﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ❌
ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.🥤
ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
مثل آب تنگ ِ ﻣﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﻗﺘﺶ ﻋﻮﺽ ﻧﺸﻮﺩ💥
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﻢ ، ﻣﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد🐠
ﻗﺪﺭ #ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ🌟
ﺯﻧﺪگی ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﻴﭻﻛﺲ ﻧﻤﻴﻤﺎﻧﺪ🌷
#آرشیو
🔺اعمال شب جمعه در یک نگاه 👇
صلوات ..ذکر سبحان الله .استغفار
eitaa.com/kanale_behesht/309
نماز در شب جمعه
eitaa.com/kanale_behesht/380
سوره های مخصوص شب جمعه
eitaa.com/kanale_behesht/388
چگونگی قرائت نماز در شب جمعه
eitaa.com/kanale_behesht/1142
روایت ترک شعر در شب جمعه
eitaa.com/kanale_behesht/1150
دعا در حق مومنین، دعای اللهم من تعباء و تهیاء
eitaa.com/kanale_behesht/1151
متن دعای اللهم یا شاهد کل نجوی ، و یا دائم الفضل علی البریه
eitaa.com/kanale_behesht/1153
متن دعای کمیل
eitaa.com/kanale_behesht/1156
صوتی دعای کمیل
eitaa.com/kanale_behesht/1161
آداب انار خوردن،ذکر ما بین دو رکعت نافله
eitaa.com/kanale_behesht/1164
دعای سحر شب جمعه،ذکر پیش از نماز صبح
eitaa.com/kanale_behesht/1165
🖤 التماس دعا
⚘|❀ @kanale_behesht ❀|⚘
رمان #بدون_تو_هرگز (77قسمت)
📖 داستان زندگی #واقعی
طلبه ی شهید سید علی حسینی و دخترش زینب السادات حسینی
✍ به قلم شهید #سیدطاهاایمانی
نردبان بهشت
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 #بدون_تو_هرگز #قسمت14 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت چهاردهم: عشق کتاب 🍃زینب، شش
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫
#بدون_تو_هرگز
#قسمت15
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت پانزدهم: من شوهرش هستم
🍃ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامی ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد ... صورت سرخ با چشم های پف کرده ... از نگاهش خون می بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی ...
🍃بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش ...
- تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ ...
🍃از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ... بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ... علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... نازدونه علی بدجور ترسیده بود ...
🍃علی عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ ...
🍃قلبم توی دهنم می زد ... زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم ... از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید ...
🍃علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم ... دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید ...
- این سوال مسخره چیه؟ ... به جای این مزخرفات جواب من رو بده ...
- می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟...
🍃همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ...
🍃- و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...
🍃از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ...
🎯 ادامه دارد...
📔
#بدون_تو_هرگز
#قسمت16
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت شانزدهم: ایمان
🍃علی سکوت عمیقی کرد ...
- هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ...
🍃دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ...
- اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ ...
🍃تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ...
- ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ...
🍃این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ...
🍃پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ...
- می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ...
در رو محکم بهم کوبید و رفت ...
🍃پی نوشت : راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ...
🎯 ادامه دارد...
نه درازی باریک بود و نه کوتاهی خرد. بلکه میانهی این هر دو بود: راستاندامِ تمامپشت. رویی داشت نه گرد و برآمده چون روي فربهان و نه خشک و نِزار چون روي نحيفان، بلکه رویگردِ به قاعده بود: سپید و روشن و لطيف. چشمی داشت سپیدهها سپید و سیاهه سیاه، مژگانی راست به هم دررُسته دراز و بسیار. انگشتانش، هم از آنِ دست و هم از آنِ پای، درشت و بزرگ. کفهاي وی نرم چون حریر بود و چون از جاي خود برخاستی و میرفتی، از چستى همانا که مرغ بود که میپرید. و در میان دو کتفش، مهر نبوت بودی. و او خود خاتم پیغامبران و مهتر عالمیان بود و در سخا از همه بهتر بود و در شجاعت از همه بیشتر بود و در فصاحت از همه نیکوتر و تمامتر و در عهد و پیمان از همه درستتر بود و در خوی و خلق از همه نیکوتر بود و در تَعيُّش با مردم از همه بزرگتر بر بديهه. چون وی را بدیدندی، از وی هیبت داشتند و چون با وی مخالطت کردندی، وی را چون جان و دل دوست گرفتند. نه پیش از وی، مثل وی کسی توانستندی دیدن و نه بعد از وی، کسی مثل وی تواند یافتن.
سیرت رسولالله
ترجمۀ سیرت ابن اسحاق از روایت عبدالملک ابن هشام
نردبان بهشت
نه درازی باریک بود و نه کوتاهی خرد. بلکه میانهی این هر دو بود: راستاندامِ تمامپشت. رویی داشت نه
✅ اسنادی كه نشان دهنده شهادت پیامبر به وسيله سمّ است:
📚اعلام الوری، ج1ص80
📚بحارالأنوار، ج17ص406
📚اثبات الهداة، ج1ص604
📚بصائرالدرجات، ص503
📚محاسن برقی، ج 2ص262
📚جامع الاصول، ج11ص38
📚مستدركسفينةالبحار، ج6ص295
📚الطبقات الكبري، ج 2ص154
🔹 همچنين امام مجتبی علیه السلام فرمودند:
انّي اموتُ بِالسّم كما ماتَ رسول الله
«علت وفات من مانند رسول الله سمّ میباشد.»
📚بحارالأنوار، ج43ص327وج44ص153
📚مناقب ابن شهرآشوب، ج4ص8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسن! (ع) مهربونی و کریم ...
من گدای روضه هاتم از قدیم ...
🎙محمد حسین پویانفر
┈┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
doa_payambar_581931209198666576.mp3
746.2K
◾️ صوت گزیده| دعاهای رهبرمعظم انقلاب در رابطه با پیامبر اکرم(ص)
▪️پروردگارا! جامعه ما را شبیه جامعه او کن! ۸۰/۲/۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه متفاوتی به یک واقعه تاریخی
ترور بیولوژیکی نوه پیامبر اسلام