🌸🍃
#اندکی_تفکر
🔹وقتی به ما آموزش داده اند تا در دعاهایمان از خداوند بخواهیم تا تمام مریضان را شفا دهد، همه برهنه ها را بپوشاند، قرض تمام مقروضین پرداخت شود، همهی اُسرا آزاد گردند و...
🔸این دعاها فقط و فقط در یک زمان محقق خواهد شد، چون در آنها درخواست عافیت برای همه است، برای تک تک افراد و این زمان چیزی نیست جز ظهور امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف»
🌸🍃 @Ardabil_tanhamasir
🕊 بنــــ﷽ــام تـــــو 🕊
🌹🌿الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم🌿
حضرت مهدی(عج)»:
اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. (کمالالدین، ج ٢، ص ٤٨٥)
💠 #ختم_صلوات 👈جهت تعجیل و سلامتی صاحب الزمان (عج) و به نیت شهدا و شهید همت ان شاء الله ظهورشون هر چه زودتر تحقق یابد🌹
از شما دعوت می شود در روز تاجگذاری حضرت ولی عصر (عج)در کانال امام زمانی ما عضو بشین و در این ختم نورانی شرکت بفرمائید
🆔 آیدی کانال جهت عضویت شما دوست عزیز 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3406233673C55853e5ff8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام من بھ حسین❤️
و بھ کربلای حسین ❤️
#به_تو_از_دور_سلام
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
❤️
آیت اللہ جوادے آملے :
ما براے اینڪہ از دعاے شهدا برخوردارباشیم،
باید در مسیر آنها حرڪت ڪنیم
و بدانیم، دعاے شهدا، جزو دعاهاے مستجاب است.
🌹🍃🌹〰🌹〰🌹🍃🌹
4_345554935284236672.mp3
4.37M
#شور
🔸دنبال شهادتم ولی عرضه ندارم
🔸یه نگاه به من بکن میدونم گنه کارم
🔸نمیدونم مرگ من قراره کجا باشه
🔸همه ترسم اینه مجلس گناه باشه
🎧با نوای :سید رضا نریمانی
🆔 @kanale_behesht
رمان #بدون_تو_هرگز (77قسمت)
📖 داستان زندگی #واقعی
طلبه ی شهید سید علی حسینی و دخترش زینب السادات حسینی
✍ به قلم شهید #سیدطاهاایمانی
نردبان بهشت
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 #بدون_تو_هرگز #قسمت62 نويسنده: شهید سيد طاها ايمانی 🌹قسمت شصت و دوم: زمانی برای نفس کش
#بدون_تو_هرگز
#قسمت63
نويسنده: شهید سيد طاها ايمانی
🌹قسمت شصت و سوم: خدای تو کیست؟
🍃خنده اش محو شد ...
- یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ ..
🍃چند لحظه مکث کردم ... گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود ... اما حالا ...
- صادقانه ... من اصلا به شما فکر نمی کنم ... نه به شما... که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم ... نه فکر می کنم، نه ...
🍃بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم ... دوباره لبخند زد ...
- شخص دیگه که خیلی خوبه ... اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟ ...
🍃خسته و کلافه ... تمام وجودم پر از التماس شده بود ...
- نه نمی تونم دکتر دایسون ... نه وقتش رو دارم، نه ... چند لحظه مکث کردم ... بدتر از همه ... شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید ...
- ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون ... توجه کنید ... یهو زد زیر خنده ... اینقدر شناخت از شما کافیه؟ ... حالا می تونید بهم فکر کنید؟ ...
- انسان یه موجود اجتماعیه دکتر ... من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته ... حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید ... من ندارم ... بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده ... وقتی برای فکر کردن به شما و خوصیات شما ندارم ... حتی اگر هم داشته باشم ... من یه مسلمانم ... و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید ... از نظر شما، خدا ... قیامت و روح ... وجود نداره ...
🍃در لاکر رو بستم ...
- خواهش می کنم تمومش کنید ...
🍃و از اتاق رفتم بیرون ...
🎯 ادامه دارد...