امروزمیخوایم‌یکم‌با‌امام‌زمانمون‌دردودل‌کنیم‌و بهش‌نزدیک‌تربشیم... .

یه‌جوونی‌یه‌خوابی‌دیده‌بود‌جوری‌که‌بعدازاون‌خواب‌عجیب‌حالش‌خراب‌بودو دیوونه‌شده‌بود!

میگفت‌توی‌عالم‌خواب‌کسی‌زنگ‌درخونمومیزنه‌ومنم‌ازتوآیفون‌دیدم‌یه ‌سیدجوان‌نورانی‌وزیباپشت‌دره

اون‌سیدپرسیدن‌منزل‌فلانی؟(اسم‌همین‌جوون‌رومیاره)منم‌گفتم‌بله‌شما؟

سیدپشت‌درگفت‌من‌سیدمهدی‌ام! اجازه‌میدی‌بیام‌تو؟💔

میگفت‌توی‌عالم‌رویادیدم‌تو‌خونه‌ماهوارس،پاسورودودودمه! به‌خاطر‌همین‌بهشون‌گفتم‌دو‌دقیقه‌اجازه‌بدیدخونه‌روآماده کنم‌بعدتشریف بیارید...

منم‌هرچی‌دم‌دستم‌بودانداختم‌توانبار! رفتم‌پایین‌دیدم‌اون‌سیدنورانی‌نیست...

دیدم‌داره‌از‌کوچمون‌میره توی‌این‌پیچ‌کوچه‌یه‌نگاهی‌به‌من‌کرد...

دیدم‌چشماش‌قرمزه‌و‌داره‌اشک‌میریزه💔

سیدمهدی‌گفت‌خدایاتوشاهدباش‌درخونه‌ی‌ تک‌تکشون‌رفتم‌هیچکس‌رام‌نداد...💔 همه‌گفتن‌چنددقیقه‌دیگه‌بیا...😭

این‌داستان‌حکایت‌خیلی‌ازماهاس❗️ .

که‌با‌گناهامون‌اجازه‌نمیدیم‌آقاسمتمون‌بیاد...💔

تاحالا‌به‌این‌فکر‌کردیدممکنه‌چندباردلیل‌ اشک‌هایمهدی‌فاطمه‌شده‌باشیم؟

این‌همه‌آدم!!دارن‌به‌قلب‌یک‌نفر‌فشارمیارن💔

آقاهی‌میخوادبیادسمتت‌اما‌خودت‌داری‌میگی‌برو!

باعملمون‌نشون‌دادیم‌که‌لذت‌یک‌گناه‌رو‌به‌ اشک‌های‌مهدی‌ترجیح‌دادیم... وای‌برما❗️

اصلاچیکار‌کردیم‌برای‌اومدنش؟

جزگناه‌کردن‌دیگه‌سودی‌براش‌داشتیم؟ اگه‌بت‌بگن‌برای‌ظهور‌امام‌زمان‌چه‌کاری‌انجام‌ دادی‌چه‌جوابی‌داری؟؟

اگه‌داری‌که‌خوش‌به‌حالت‌ولی‌اگه‌نداری...💔

میگی‌چیکارکنم‌برای‌امام‌زمانم؟ یک‌کلام آدم‌شو...

حاج‌حسین‌یکتامیگفت: جووناسعی‌کنیدتوجوونی‌عاشق‌بشید!

توجوونی‌عاشق‌امام‌زمان‌عجل‌الله‌شد.. اومد‌جمکران؛ شهادت‌روخواست، ظهرعاشوراشهادت‌روبهش‌دادن!

شده‌تاحالافقط‌به‌خاطرامام‌زمان‌عجل‌الله‌ بری‌جمکران؟! هیچی‌ازش‌نخوای‌وبگی‌فقط‌دلم‌براشما تنگ‌شده؟!💔