eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
518 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
146 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها نوحه سنتی ای بانوی خانه ی شیر خدا ای مادر ساقی ی کرببلا مدینه خونجگر در غمت نوحه گر تو مادر تقوی و دینی ام الادب ام البنینی ......... کنج بقیع شد بیت الاحزان تو چشم ملک گردیده گریان تو خون شده دو عینت در غم حسینت تو مادر تقوی.... ام الادب...... . ... داری به دل داغ دو شق القمر از ماتم عباس و فرق حیدر تازه شد داغ تو خزان شد باغ تو تو مادر.. . ام الادب....
مدح_و_مصائب مینویسم یاعلی یا فاطمه کارها دارد دلم با فاطمه فاطمه مولاست مولا فاطمه جان من قربان دوتا فاطمه فاطمه بنت النبی الموتمن فاطمه ام البنین ارباب من از ازل!نه قبل تر!نه قبل تر بند شد دست گدایان پشت در نه خدایند این جماعت نه بشر مادری بودیم از اول بیشتر حضرت زهرا رقم زد اینچنین دست ما ‌و چادر ام البنین در نسب نساب ها را افتخار درادب عباس را آموزگار یک زن اما در جوانمردی هزار تکیه بر این سرو دارد ذولفقار کوه پای عزتش سر می شکست تا دو زانو پیش زینب می نشست بندگی کرد و دلش دریا شد و آسمان در دستهایش جا شد و حضرت باب المراد ما شد و خانه دار خانه مولا شد و گفت‌من کی بانوی این خانه ام گرد شمع بچه ها پروانه ام روزهایش گریه شب ها گریه بود مرهم این سوز تنها گریه بود حرف هم‌میزد اگر با گریه بود کار بی بی جای زهرا گریه بود چهار قبر خاکی اش را میکشید ناله های واحسینا میکشید واحسینا سبط پیغمبر چه شد زیر سم اسب ها پیکر چه شد پیکرش را هم‌ نگفتی سر چه شد درخیام فاطمی معجر چه شد سوختم با کام عطشان حسین چهارفرزندم به قربان حسین زینب از چشمان نامحرم بگو از لگدها طعنه ها باهم بگو قدری از آن خطبه محکم بگو مادر!از بزم غریبه کم بگو وای من بازار توهین جور بود کاش چشم آن اراذل کور بود حیف شد دستان ساقی را زدند تیر بر چشم ترش یکجا زدند بعد او شلاق بر زنها زدند گریه کرد عباس بر نی تا زدند قاتلم داغ حسین و کربلاست گر بمیرم از غم زینب رواست سیدپوریا_هاشمی
عزای ام البنین سلام الله علیها ( سیدتی فاطمه حضرت ام البنین ) کنج بقیع دلغمین نشسته روی زمین مرثیه خوانی کند بهر "قطیع الیمین" سیدتی فاطمه....... جام و سبو گریه کرد لاله بر او گریه کرد ز گریه ی مادری چشم عدو گریه کرد سیدتی فاطمه...... نمی شود باورش چه آمده بر سرش دست علمدار عشق جدا شد از پیکرش سیدتی فاطمه..... دو چشم او شد زغم چشمه ی اشک و الم یکی به یاد حسین یکی به یاد حرم سیدتی فاطمه...... گریه کند بی حساب مادر سقای آب خجل شد از تشنگان خجل بود از رباب سیدتی فاطمه...... بر غم آن پاره تن سر جدا از بدن به جای زهرا کند گریه بر آن بی کفن سیدتی فاطمه...
ای همسر سردار جهان،مادر عباس وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عباس در بیت علـی آمده!هـمسنگر عباس خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس ام‌الشهـدا،فاطمه ی دوم حیدر هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی تو فاطمه ی بیت شـه عـرش‌ مقـامی تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟ ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت جان همه خوبان جهـان باد فـدایت با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی تا دادن جـان،جعفر تو بود ولایی عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی گشتنـد عزیـزان تـو هرچار،حسینی تـو ام‌ بنینـی نــه!تـو ام‌الشهـدایی پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت حق است کند فاطمه پیوسته دعایت دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را از بس که در امواج بلا یار حسینی بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت آتش نزند کس به دل زار و حزینت ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود عباس تو ای مـادر عبـاس!کجا بود؟ ای کاش که چون عون،کنارت پسری بود از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود ای قبله ی دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت ای چارگل خفته به خون،حاصل باغت باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است قبر تو عیان است عیان است عیان است چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟ از اشک،مگـر خاک بقیع تو بشویم آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم هرچند که خون جگرت بود روانه دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه ای کوه غم چار جوانت روی شانه بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک،عنایت تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت استاد غلامرضا سازگار
مدح وقتی خدا بنای جهان را گذاشته در روح تو سخاوت دریا گذاشته... آن‌قدر سربلند و شریفی که از ازل در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته... بیهوده نیست این‌که دری از بهشت را تنها برای خاطر تو وا گذاشته روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب ردّ تو را در آینه‌ها جا گذاشته خوشبخت، آن زنی‌ست که در طول زندگی پا جای پای حضرت زهرا گذاشته... سارا_جلوداریان
مدح_و_ولادت سپاس آن بانویی که شد جهان محو کراماتش زمان می ایستد از شوق هنگام مناجاتش ندارد هیچ کس غیر از خدایش درکی از ذاتش دلش آرام می گیرد علی وقت ملاقاتش تمام خانه ی زهرای اطهر رنگ احمد داشت فقط جبریل در این خانه اذن رفت و آمد داشت تمام آسمان ها و زمین تحت فرامینش اجابت می چکد وقت دعاکردن از آمینش ملائک بی قرار صوت "والزیتون" "و التینش" قیامت شرم خواهدکرد آتش از محبینش نمازش را ببین ، پشت سرش صدها مَلَک دارد که زهرا با خدایش رازهایی مشترک دارد ملائک روز و شب تسبیح می گویند زهرا را نمی خواهم بدون عشق زهرا صبح فردا را مزین کرده زهرا با قدومش  عرش اعلی را خدا از نور زهرایش پدید آورد دنیا را شکوه فاطمه پنهان شده در جمله ی لولاک ثنا گوی صفات قدسی اش افلاک در افلاک خدا قبله نما را می کِشد سمت نگاه او که حتی کعبه هم زانو زده در پیشگاه او علی از قصه ی "قالو بلی" شد تکیه گاه او ستون عرش را بر لرزه می انداخت آه او علی وقت سحر محو تماشای نماز اوست چه بانویی...خدا هم عاشق راز و نیاز اوست فقط سنگ علی را می زند بر سینه اش زهرا که ذکر هر قنوت او شده مولای یا مولا به تسبیحش دخیل عشق بسته بی گمان حوّا تمام راز خلقت جمع شد در "نونِ" اعطینا زمین و آسمان روزی خورِ دست کریمِ اوست یقین دارم علی تنها صراط المستقیمِ اوست نخی از چادر او نیز اعجاز آفرین باشد که حتی فضه اش هم با ملائک هم نشین باشد به وقت خطبه خواندن، نطق زهرا آتشین باشد تمام هستی اش نذر امیر المومنین باشد یقین دارم مزار پاک او پیدا تر از پیداست که هر جا ابر می بارد ، مزار مخفی زهراست به نص آیه ی تطهیر اصل هر "طهارت " اوست پناه و دستگیر شیعه در روز قیامت اوست کسی که جان خود را داد در پای امامت اوست نخستین پاسدارِ خانه ی وحی و ولایت اوست جهان را تا ابد از عشق حیدر می کند سرشار به دست اوست آری پرچم یا حیدر کرار احسان_نرگسی
س پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند روز ازل تصویر یک آیینه بودند این هر سه یک نورند و دارای سه اسم‌اند در اصل، یک روح مجرّد در سه جسم‌اند این بضعۀ طاهاست بلکه روح طاهاست مرضیّه، زهرا، فاطمه، روحی فداهاست... این آسمانِ آسمان‌ها در زمین است محکم‌ترین رکن امیرالمؤمنین است... مقصود حق در سوره کوثر جز او کیست؟ دخت رسول و همسر حیدر جز او کیست؟ تو کیستی افلاکی افلاکیانی کز لطف و رحمت هم‌نشین با خاکیانی فردوس، مسکینِ در کاشانۀ توست بارِ ولایت همچنان بر شانۀ توست... آدم چو در امواج غم نام تو را گفت ذات الهی توبه او را پذیرفت تو کیستی؟ که ذات پاک بی‌نیازت نازد به اوج بی‌نیازی بر نمازت تو کیستی؟ که عقل کلّ گوید فدایت یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت... تو کیستی؟ که وحی جوشد از پیامت بعد از نبی، جبریل گشته هم‌کلامت تو کیستی؟ که روز و شب ختم نبوّت کرده زیارت خانه‌ات را پنج نوبت تو آفتابی و جهان دریایِ نورت تو نخل نوری، قلب احمد کوهِ طورت تو عصمة اللّهی و ما غرق گناهیم تو چشم حقّی، ما اسیر یک نگاهیم تو بی‌کران دریای رحمت، ما حُبابیم تو مهری و ما ذرّه‌های بی‌حسابیم روز قیامت روز وانفساست فردا ای وای بر آن‌کس که بی‌زهراست فردا ای وای بر آنان که عهدت را شکستند هنگام استمدادِ تو ساکت نشستند... باید بگویم فاطمه یار علی بود تا پای جان تنها طرفدار علی بود شیعه جدا از آل پیغمبر نگردد یک گام از راهی که رفته بر نگردد استاد_غلامرضا_سازگار
س از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود میلاد او امروز نه، روز ازل بود نور است او، در لازمان و لامکان است هرجا که می‌بینیم هست و بی‌نشان است بی‌فاطمه جبریل هم نازل نمی‌شد قرآن بدون کوثرش کامل نمی‌شد سر در نیاوردیم هرگز از مقامش می‌ایستاد احمد برای احترامش جان پیمبر، جان مولا بود زهرا تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا تعریف ما از عشق در یک جمله این است زهرا فقط کفو امیرالمومنین است تلفیق عقلانیت و احساس زهراست خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست در خانه‌ای کوچک هزاران راز دیدیم از وصله‌های چادرش اعجاز دیدیدم اذن شفاعت روز محشر در کف اوست تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست باید برای بردن نامش وضو داشت دیده‌ست نابینا حجابی را که او داشت خیر کثیرش می‌رسد از آیه‌هایش غرق دعایش خانۀ همسایه‌هایش ما که فقیریم و یتیمیم و اسیرم باید فقط از دست او روزی بگیریم یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است دنیا تماشا کن حقوق زن همین است زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند در شأن او «اَلمَراَةُ ریحانه» گفتند... زن نیست آن‌که فطرتش تاراج رفته زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته جز راه دین رفتن برایش بی‌نتیجه است دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد زن را ز مردان هم فراتر می‌شناسند عیسی بن مریم را به مادر می‌شناسند زن جلوه‌اش در بطن عاشوراست آری نور حسین از زینب کبراست آری او که جهان شد زیر و رو با انقلابش محدود بوده زینب آیا با حجابش؟ زینب به جای مردها هم امتحان داد آزاد بودن در اسیری را نشان داد حالا کمی در بیت‌های آخرینم باید بگویم از زنان سرزمینم نام‌آور گمنام، نور در حجاب‌اند در اصل آن‌ها صاحبان انقلاب‌اند آن‌‌ها که فردای قیامت روسپیدند جمع‌اند دور فاطمه، اُم الشهیدند آن مادران که تا همیشه سرفرازند با خون فرزندانشان تاریخ سازند دنیا نمانده بی‌ولی‌الله مردم فرزند زهرا می‌رسد از راه مردم تقویم ما عطری دگر دارد بهارش زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد با لشکری از فاطمیون خواهد آمد محمد_رسولی
س "خدا نوشت به اسم شما سپیده‌دمان را و آفرید به نام شما زمین و زمان را نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا به مهر حضرت صدّیقه آب‌های روان را به قلب پاک شما ریخت چشمه‌های یقین را ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را... همیشه‌های خداوند بوده‌اید از آن رو که آفرید به پاس شما تمام جهان را... اشارتی‌ست به دست همیشه سبز شماها بهارتان که ندیده‌ست رنگ و بوی خزان را... به اسم اعظم زهرا گشوده‌اند رسولان اگر به معجزه‌ای قفل دردهای نهان را... در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم سپرده‌ایم به دستانتان دل نگران را..." عباس_شاه_زیدی
س مدح وقت نزول سوره کوثر رسیده روح خدا بر عالم و آدم دمیده گهواره جنبانش شده حوا ومریم جبریل دم میگیرداز فیضش دمادم ریحانه یعنی یک گل از باغ بهشت است حوریه یعنی تحفه ای جنت سرشت است انسیه یعنی یار مسکین و اسیران شان نزول هل اتی مصداق انسان زهره چراغ بی فروغی در اتاقش خورشید عالم شعله ور شد از اجاقش زهراکه بر انگشتر خاتم نگین است خاک کف پایش پیمبر آفرین است جز او کسی ام ابیها میشود؟نه دربیشه اش جز شیر پیدا میشود؟نه درکوه نورش یازده ققنوس دارد در دامن خود چار اقیانوس دارد حرزش علی را در شجاعت بی مثل کرد شیرش حسن راشیر میدان جمل کرد قلب تپنده در دل قالو بلا اوست جاری میان لحظه های کربلااوست روزی به عالم میدهد نان تنورش زینب شعاع نوری از قلب صبورش عشق وشرف را تا مرامش درهم آمیخت شور شهادت شد به قلب خاکیان ریخت هرکس که راه عاشقی ها را بلد بود روی سرش سربند یازهرا مدد بود هرکس که سوز سینه ی او بیشتر شد دنبال مادر رفت و مفقود الاثر شد سوریه، ایران و یمن، فرقی ندارند ابناء زهرا غربی وشرقی ندارند تاسایه سار چادرش روی زمین است در جان انسانها حماسه آفرین است اومادرانه سالها چشم انتظار برگشت فرزند امیرالمومنین است بنیان برنداز حکومتهای ظالم مردی که چون دست خدا در آستین است مهرش نمود رحمت رحمانی حق خشمش برای دشمنانش آتشین است مردی که زیر پرچم عدل الهی بنیانگذار دولت مستضعفین است عالیه_رجبی سعید_حمیدیان_فر سعیده_کرمانی
س مدح شور برپا شده و عشق، به بار آمده است باز هم رایحۀ فصل بهار آمده است ماه، چون مُهر شده جانب منبر رفته سورۀ شمس، به مهمانیِ کوثر رفته سیبِ معراج، به معراجِ زمین آمده است بر رکابِ نبی‌الله، نگین آمده است نور، از عرشِ زمین، سمت سماوات رسید روی دستان پدر، مادر سادات رسید بین گهواره که صدیقۀ اطهر باشد وقت آن است که مدّاح، پیمبر باشد دخترم، محشر کبراست بدانید همه سایه‌اش بر سرِ دنیاست بدانید همه راضیه، مرضیه، طوباست بدانید همه اصلاً او امّ‌ابیهاست بدانید همه و نوشتند که انسیۀ حورا باشد او درخشید و خدا خواست که زهرا باشد طعمِ لبخندِ بهشت است به روی لب او بوسه دادن به رسول است، نماز شب او نام او فتح مبین است که قرآن فرمود شأن زهرای مرا سورۀ انسان فرمود نورسیده‌ست ولی بوده از اول با من علّت خلق جهان فاطمه بوده یا من؟ باغبان بوده‌ام و فاطمه گلشن بوده فاطمه، خاص‌ترین معجزۀ من بوده بهترین مادر دنیا که به دنیا آمد عشق، در هیبت مولا به تماشا آمد علی از راه رسیده به مبارک بادش خاتم از دست درآورد و به زهرا دادش پَرِ گهواره، عقیق علوی را دُر کرد اشک شوق، آینۀ چشم نبی را پُر کرد عشق، فرضیه شده، مسأله را می‌جوید جبرئیل آمده، در گوش نبی می‌گوید: نور تابنده به نور ازلی می‌آید چقدَر فاطمۀ تو به علی می‌آید کعبه، مُحرِم شده و دور علی چرخیده در سراپای علی وجه خدا را دیده روی دستان یدالله، خدا تابیده چون پیمبر به علی دُرِّ نجف بخشیده هدیه انگار که از باغ جنانش آمد مدح صدیقۀ کبری به زبانش آمد باز، مدّاحیِ زهراست، شنیدن دارد مدح، از جانب مولاست، شنیدن دارد او رسیده‌ست که افلاک، پر از لبخند است نَفَس عرش، به یک نیم‌نگاهش بند است گرچه پیداست ولی جلوۀ مستور شده فاطمه جلوه‌گرِ نورٌ علی نور شده او که قبل از همه امضای بلا را داده چقدَر غصّۀ شیعه به دلش افتاده «شیعتي» گفت و مماتِ همه بی‌واهمه شد اینچنین بود که از روز ازل فاطمه شد سیل می‌خواستم و بارش نم‌نم آورد مثنوی هم جلوی مدح شما کم آورد حمید_رمی
س مدح از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود میلاد او امروز نه، روز ازل بود نور است او، در لازمان و لامکان است هرجا که می‌بینیم هست و بی‌نشان است بی‌فاطمه جبریل هم نازل نمی‌شد قرآن بدون کوثرش کامل نمی‌شد سر در نیاوردیم هرگز از مقامش می‌ایستاد احمد برای احترامش جان پیمبر، جان مولا بود زهرا تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا تعریف ما از عشق در یک جمله این است زهرا فقط کفو امیرالمومنین است تلفیق عقلانیت و احساس زهراست خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست در خانه‌ای کوچک هزاران راز دیدیم از وصله‌های چادرش اعجاز دیدیدم اذن شفاعت روز محشر در کف اوست تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست باید برای بردن نامش وضو داشت دیده‌ست نابینا حجابی را که او داشت خیر کثیرش می‌رسد از آیه‌هایش غرق دعایش خانۀ همسایه‌هایش ما که فقیریم و یتیمیم و اسیرم باید فقط از دست او روزی بگیریم یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است دنیا تماشا کن حقوق زن همین است زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند در شأن او «اَلمَراَةُ ریحانه» گفتند... زن نیست آن‌که فطرتش تاراج رفته زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته جز راه دین رفتن برایش بی‌نتیجه است دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد زن را ز مردان هم فراتر می‌شناسند عیسی بن مریم را به مادر می‌شناسند زن جلوه‌اش در بطن عاشوراست آری نور حسین از زینب کبراست آری او که جهان شد زیر و رو با انقلابش محدود بوده زینب آیا با حجابش؟ زینب به جای مردها هم امتحان داد آزاد بودن در اسیری را نشان داد حالا کمی در بیت‌های آخرینم باید بگویم از زنان سرزمینم نام‌آور گمنام، نور در حجاب‌اند در اصل آن‌ها صاحبان انقلاب‌اند آن‌‌ها که فردای قیامت روسپیدند جمع‌اند دور فاطمه، اُم الشهیدند آن مادران که تا همیشه سرفرازند با خون فرزندانشان تاریخ سازند دنیا نمانده بی‌ولی‌الله مردم فرزند زهرا می‌رسد از راه مردم تقویم ما عطری دگر دارد بهارش زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد با لشکری از فاطمیون خواهد آمد محمد_رسولی