سرود ولادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
(به سبك به به كه جهان)
دست گلی زیبا به روی دست نبیه
امشب به روی لبا فقط ذکر علیه
زد قدم بر عالم امکان امید عالمین
اومده نور پیمبر خون حق یعنی حسین
یا مولا یا حسین
حوران همگی محو دل آرایی اویند
مبهوت وی و روی تماشایی اویند
شب میلادت آقا به ما تو ره توشه بده
به من گریه کنت برات شش گوشه بده
یا مولا یا حسین
جبریل امین خادم آستان حسینه
فخر می کنه که گهواره جنبان حسینه
ذکر افواج ملک زمزمه و ثنا شده
از قدوم آقامون دلا چه با صفا شده
یا مولا یا حسین
هر شب دل من برای کربلا می گیره
با یاد حسین وجود ما جلا میگیره
حرمت کعبه ی دل هاست حسین جان مددی
مِهر تو در دل و جان هاست حسین جان مددی
یا مولا یا حسین
سرود سه میلاد
آیات کرم را دگر ایّام نزول است
میلاد سه دسته گل گلزار رسول است
نور سه ولادت تابیده به دلها
چشمان تو روشن یا امّ ابیها
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
اشک شعف حوریه جاری ز دوعین است
میلاد ابوفاضل و میلاد حسین است
تبریکِ دو عالم با گرمی آوا
بر امّ بنین و بر حضرت زهرا(س)
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
با طلعت پیغمبری و حُسن خداداد
آمد به جهان روح دعا حضرت سجّاد
از بهر عنایت با نور هدایت
زد غنچه گل تو در باغ ولایت
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
ای کاش دهم جان ، به غم خفته به سینه
یا علقمه ، یا کرببلا ، یا به مدینه
باشد غم من از این بار گناهم
مجنون حسینم با روی سیاهم
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
.
تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است
میان ما و حقیقت هزار فرسنگ است
به طرز پرچم بالای گنبدت گفتی
که رنگ خون خداوند سرخ پررنگ است
تو آمدی که ز صلح حسن دفاع کنی
حسین ذهن من اما همیشه در جنگ است
گلوی اصغر تو قطره قطره ثابت کرد
که باغ گل بشود غنچهای که دل، تنگ است
غلط شنید تورا گوش های کر یک عمر
وگرنه ذکر تو موسیقی اش خوش آهنگ است
چگونه بگذرد از این مسیر ،آیینه
که دامن همهی کودکان پُراز سنگ است
به مکتبی که شروعش هدایت حُر شد
کلاس غیرت عباس، آخرین زنگ است
به ضرس قاطع کرب و بلا جهان فهمید؛
برای شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است
مهدی_رحیمی_زمستان
#امام_حسین ع
امام_سجادع
حضرت_عباس_ع
#ولادت
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در میخانهٔ کرم شد باز
الدخیل این حریمِ رزاق است
ریزهخوارش فقط نه اهل زمین
جرعهنوشش تمام آفاق است
بیحساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دلهای بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبلهگاه عشّاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا میرویم! بسم الله
السلام ای پناه مُلک و مکان
در یدِ قدرتت عنان جهان
رفته قنداقهات به عرش خدا
تشنهٔ پایبوسیات همگان
در طوافت قیامتی شده است
میرسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقهٔ تو میبخشد
پر و بالی به فطرس نگران
از سرانگشت پاک مصطفوی
جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان
خواند جدّت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبویست
ای شکوه حماسههای عیان
در نمازت شبیه فاطمهای
بین میدان علیست جلوهکنان
چشمهای تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام!
پدری کن برای عالمیان
ای که آقایی تو بیحد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر میشود کران به کران
روضههایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمههای کوثر آن
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی»
اشکها از غمت همیشه روان
السلام ای شهید روز دهم
السلام ای امام تشنهلبان
تا ابد در فراز، پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بودهست
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیدهای، ای ماه
السلام علیکَ ثارالله
السلام ای نگین عرش برین
سروِ بالا بلند اُم بنین
جذبههای نگاه هاشمیات
ماه را میکشد به سوی زمین
عبد صالح! مُواسِیاً لله!
پدر فضل! روح حق و یقین!
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علیست
به روی مرکب حماسه نشین
میشود با اشارهٔ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» میخواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهلبیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من! بازوی رشید تو را
که برافراشتهست بیرق دین ـ
زده بوسه علی به گریه چنان
چیده از آن حسین بوسه چنین
سائلان تو بیشمارند و ...
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
السلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد و بیداری
سید السّاجدینِ شهر رسول
عبد مسکینِ حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمهشبهات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفهٔ نور
آیه آیه زبور میباری
همه مجذوب ربّنای تواند
محوِ این سِیْر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو میشود قاری
پا برهنه به حجّ که میآیی
کعبه را هم به وجد میآری
خطبههای تو تیغِ برّانند
ثانی حیدری و کرّاری
در مصاف تو سهم دشمن تو
چیست غیر از مذلّت و خواری
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
یوسف_رحیمی
#امام_حسین_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
روی پر جبریل بودم که مرا برد
گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد
جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است
حظّی که بال فطرس از بام شما برد
گفتم تو ربّ* مایی و گفتند کفر است
دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد
ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند
هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد
دارم خجالت می کشم از خواهش کم
الطاف تو چه آبرویی از گدا برد!
آدم توسل کرد و ما را توبه دادند
پس آدمیت بود که نام تو را برد
بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم
بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد
دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود
مردی زره برد و قبا برد و عبا برد
با این بساطی که درآورده ست لشگر
باید که جمعت کرد و بین بوریا برد
* راغب در کتاب مفردات: ربّ به معنای تربيت و سوق دادن چيزى به سوى كمال است
علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین_ع
مدح_و_ولادت
ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم
با یک اشاره اش سر و جان را فدا کنیم
شکر خدا که گرمی بازار حیدریم
حتّی شب ولادت اربابمان حسین
مشغول به سرودن اشعار حیدریم
یا مرتضی علی علی مولا علی علی
اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم
طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ ...
... ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم
فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم
در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم
ما جز علی به هیچ کسی دل نمی دهیم
حتّی به قدر یک نفسی دل نمی دهیم
ما تشنه ایم جرعه ی آبی به ما دهید
بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید
چندین شب است باده ی نابی نخورده ایم
لطفی کنید و باده ی نابی به ما دهید
ما قصد پای بوسی تان را نموده ایم
در بین جاده ایم، رکابی به ما دهید
کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست
آن لحظه ای که حال خرابی به ما دهید
یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»
قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید
جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است
باید سه وعده سور حسابی به ما دهید
وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید
پس واجب است تا که کتابی به ما دهید
پیغمبریم و خدمت ارباب می کنیم
نام تو را به صفحه ی دل قاب می کنیم
ارباب ما رسیده و دنیا شلوغ شد
دنیا فقط نه... عالم بالا شلوغ شد
بازار نوکری من و تو گرفته است
شکر خدا دوباره سر ما شلوغ شد
با فوجی از فرشته، بزرگ ملائکه ...
... آمد زمین و خانه ی مولا شلوغ شد
در دست هر فرشته هدایای شاخصی ست
اطراف گاهواره ی آقا شلوغ شد
از برکت رسیدن ارباب شیعه ها
حتّی کِنِشت و دِیر و کلیسا شلوغ شد
با کشتی نجات سریع و وسیع او
نقطه به نقطه دامن دریا شلوغ شد
خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست
در عین حال، جنّت اعلی شلوغ شد
فرزند دومین پیمبر پسر شده
زهرا دوباره مادر و حیدر پدر شده
وقتی که رو به وادی میقات می کنیم
با ذکر «یا حسین» مناجات می کنیم
مصداق «یا مُفتّح الأبواب» نام اوست
ما با حسین، سِیر سماوات می کنیم
مهرش که روزی دل هر کس نمی شود
با مهر او همیشه مباهات می کنیم
ما که عذاب قبر نداریم با حسین
با حرز یار، دفع بلیّات می کنیم
این که سرشت ما همه از خاک کربلاست
با منطق فلاسفه اثبات می کنیم
با کربلای او چه نیازی به جنّت است
اعراض از تمامی جنّات می کنیم
وقتی که نام حضرت ارباب می بریم
خوشنود قلب عمّه ی سادات می کنیم
هر دلبری که دلبر آقا نمی شود
هر خواهری که زینب کبری نمی شود
شأن نزول و روح کتاب خدا حسین
والفجر و مریم و فلق و وَالضّحی حسین
تو آمدی و جمع شما جمع گشته است
زهرا، حسن، نبی خدا، مرتضی، حسین
تو آمدی و آل عبا با تو پا گرفت
بی تو چه ناقص است حدیث کسا حسین
روز ازل که نامه ی ما را نوشته اند
افتاده کار محشر ما با شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت «یا حسین»
در مکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام
در ابتدا حسین وَ در انتها حسین
رغبت نمی کنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
ما غیر درب خانه تان در نمی زنیم
ما رو به غیر آل پیمبر نمی زنیم
از بس که باوقار بُوَد برگزیدنی ست
ناز نگاه یوسف زهرا خریدنی ست
نجوای هر شبانه ی قبل از ولادتش
با گریه های حضرت زهرا شنیدنی ست
فطرس ز برکت قدمش بال و پر گرفت
این بال ها به عرش خدا هم پریدنی ست
مهرش در آسمان نبی پر تلألؤ است
تصویر عشق او به پیمبر کشیدنی ست
او شیر را ز دست نبی ارتزاق کرد
بس که لبن ز دست پیمبر مکیدنی ست
اصلاً عجیب نیست که او یک پیمبر است
معراج او به دوش محمّد چه دیدنی ست
شیرین تر از شراب عسل بوسه از گلوست
یعنی که طعم بوسه ی دلبر چشیدنی ست
حس می کنم که زائر شش گوشه می شوم
از بس که عطر سیب حریمش وزیدنی ست
هنگام پای بوسی اش از غم، بری شدم
پایین پا رسیدم علی اکبری شدم
محمد_فردوسی
#امام_حسین_ع
مدح_و_ولادت
غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند
جز نام دلربای تو بر لب نمی رود
هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود
آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست
در جان محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است
گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی کنند
زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند
مثل برادر است که فرقی نمی کنند
فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است
بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهی حسین به سنخیت است و بس
شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی حسین مسیحیت است و بس
اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین
در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است
احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است
زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است
این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت
یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت
غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد
جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد
قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود
بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود
تنها مجسمه است دل و دل نمی شود
دل بی حسین این همه قابل نمی شود
انسان بی حسین که کامل نمی شود
غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن
تاریکم و حسین چراغ هدایت است
وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است
درس من از حسین همین یک عبارت است
عزت برای شیعه ی او در شهادت است
ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم
در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم
ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین
ان الذین آمنوی سوره ها حسین
تنها خدا برای تو شد خونبها حسین
ماییم و حسرت حرم کربلا حسین
از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را
محسن_ناصحی
#حضرت_عباس_ع
مدح_و_ولادت
عبد خدا، تجسم انوار صالحین
نور مبین، تجلی مولیَ الموحدین
حبل متین، تبلور مجموع مرسلین
اهل یقین، تداومِ اخلاصِ مخلَصین
عباس، عبد صالحِ درگاه سرمدی
دیده گشود از نفحات محمدی
انسانِ کاملی که نظر کرده ی خداست
از جان گذشته ای که همه جانِ مرتضاست
ایثارگرترین گلِ گلزار مصطفاست
یعنی اَخُ المُواسیِ سالارِ کربلاست
پروردگارِ عشق و وفا و ادب رسید
ماهِ حرم، امیرِ عجم تا عرب رسید
فخر بشر ، معلمِ توحید عالمین
جان جهان، به حیدر کرار نور عین
پشت و پناه اهل حرم، عشق زینبین
صاحب لوای لشگر و دلداه ی حسین
مانندِ کعبه، گِردِ وجودش طواف ها
حتی به طوفِ اوست تمامِ مَطاف ها
صفین صحنه ای ز بُروز شجاعتش
از مجتباست آینه، طبعِ مِناعتش
وز سَرورش حسین، هزاران اطاعتش
اینها همه نشانه ی ایمان و طاعتش
ایمانِ محض، محضِ ابوفاضل است و بس
تقوای ناب، فیضِ ابوفاضل است و بس
رویش میان آینه ها دیدنی تر است
بویش ز عطرِ عاطفه بوئیدنی تر است
کامش ز جام زمزم، نوشیدنی تر است
دستش به دستِ فاطمه بوسیدنی تر است
بر دست های او چو علی بوسه میزند
ام البنین به گریه ی او گریه میکند
دستش بناست در رهِ جانان جدا شود
فرقش بناست از رهِ کینه دوتا شود
چشمش بناست طعمه ی تیر جفا شود
جسمش بناست غارتِ قوم دغا شود
این قامتِ رشید که سروِ صنوبر است
سردارِ کربلا و علمدار لشگر است
این قامت رشید اگر غرق خون شود
بی دست، ناگهان به زمین سرنگون شود
مشکش اگر به تیر بلا واژگون شود
شرمش ز کامِ کودکِ عطشان فزون شود
وقتی بدونِ مشک، شود نقشِ بر زمین
شرم از رباب میکُشد او را، نه تیرِ کین
جسمی که دست بر بدنش نیست، بی گمان
با صورت آمده به زمین، بینِ دشمنان
حق داشت رهبرش که بگوید ز عمقِ جان
اکنون شکسته شد کمرم ای مرا امان
از جسمت ای شهید، بجز قطعه ای نماند
زان قامت رشید، بجز قطعه ای نماند
ای وای اگر خبر برسد او ز پا نشست
ای وای اگر خبر برسد حرمتی شکست
ای وای اگر خبر برسد خیمه ها گسست
ای وای اگر خبر برسد وقت غارت است
کم گوی، شرحِ شرمِ غمِ بی قرینه را
ای وای اگر ز نیزه ببیند سکینه را
باور کن ای عمو که حرم خار میشود
زینب اسیر کوچه و بازار میشود
چشمانِ هیز قاتل اَبرار میشود
لفظِ کنیز بر لب اغیار میشود
ما را بسوی شام خراب آورَد یزید
ما را میان بزم شراب آورَد یزید
محمود_ژولیده
#امام_حسین_ع
مدح_و_ولادت
غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند
جز نام دلربای تو بر لب نمی رود
هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود
آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست
در جان محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است
گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی کنند
زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند
مثل برادر است که فرقی نمی کنند
فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است
بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهی حسین به سنخیت است و بس
شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی حسین مسیحیت است و بس
اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین
در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است
احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است
زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است
این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت
یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت
غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد
جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد
قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود
بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود
تنها مجسمه است دل و دل نمی شود
دل بی حسین این همه قابل نمی شود
انسان بی حسین که کامل نمی شود
غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن
تاریکم و حسین چراغ هدایت است
وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است
درس من از حسین همین یک عبارت است
عزت برای شیعه ی او در شهادت است
ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم
در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم
ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین
ان الذین آمنوی سوره ها حسین
تنها خدا برای تو شد خونبها حسین
ماییم و حسرت حرم کربلا حسین
از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را
محسن_ناصحی
#حدیث
#رباعی
#امام_حسین (علیهالسلام)
مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ كُرَبَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
کسی که اندوه و گرفتاری مؤمنی را برطرف سازد، خدا غمهای دنیا و آخرتش را میزداید.
📗 نزهة الناظر، ص۸۲
ای موجِ صفا، روانۀ ساحل تو
ای مهر و وفا، سرشتِ آب و گل تو
رنج و غم اگر از دل مؤمن ببری
اندوه دو عالم، ببرند از دل تو
محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید «الا یا ایها الساقی»
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد
که تو بیمشک سقّایی، که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_عباس علیهالسلام
#قصیده
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود آخر این چه خاصیتیست
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آب زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
به خون چو جعفر طیار، بال و پر میزد
شنیده بود شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
و زین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همّت مردی که داد آخر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهٔ چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست...
ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
#حضرت_عباس علیهالسلام
#مثنوی
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
شاهبانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده
مورها هم سر این سفره سلیمان شدهاند
ارمنیها دو سه روزیست مسلمان شدهاند
جادۀ گیسوی این مرد پر از پیچ و خم است
هر چه از حضرت عباس بگوییم کم است
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر میگفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» میگفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر میرفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر میرفت
علی اکبر به ثنا گویی او میآید:
چقدر منبر کعبه به عمو میآید...
از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینیتر از عباس ندیدم هرگز
«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!
با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین
هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین...
وسط جنگ زمین را به زمان دوختهای
فن شمشیرزنی را ز که آموختهای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
مجید_تال
#حضرت_عباس علیهالسلام
#مثنوی
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
او که میآید تو احساس جوانی میکنی
باز یاد رزم و شور پهلوانی میکنی
آمده پیش تو تا مشق سپهداری کند
تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند
میزند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی
چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی!
با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار با نام خدا عباس من!
نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی پسر!
بینقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ
سعی کن تا میشود بی خُودِ فولادی نجنگ...
تشنهای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی
تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی...
قاسم_صرافان
#حضرت_عباس علیهالسلام
#مثنوی
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی، ماه بنی هاشمی
ماه کجا، روی دلآرای تو؟
سرو کجا، قامت رعنای تو؟...
همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عَمّ امام و اَخ و اِبن امام
حضرت عباس علیهالسلام
ای علم کفر، نگون ساخته
پرچم اسلام، برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شده، آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب توست، مات
موج زند اشک به چشم فرات
یاد حسین و لب عطشان او
وان لب خشکیدۀ طفلان او...
مشک پر از آب حیاتت به دوش
طفل حقیقت ز کفت آبنوش
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردی و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی...
پنج امامی که تو را دیدهاند
دست علمگیر تو بوسیدهاند...
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر
سوم این ماه چو نور امید
شعشعۀ صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علمدار اوست
شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فدای تو باد...
ریاضی
شاه شمشاد قدان عباسه
شاه شمشاد قدان عباسه ، ذکر اهل آسمان عباسه
علمش تا قیامت بالاست آخه مرد قهرمان عباسه
هوای مارو میگیره محشر
به پاش میمرم خودم میدونم آخر
شَه نام آور ، امیر لشکر
نوشته رو بازوهاش أنا بن الحیدر
... مدد ابوفاضل ، مدد ابوفاضل ...
یا اباالفضل دوای درده ، چه گلی اُم بنین اورده
زور بازوش شبیه حیدر ، یار ما خدایی خیلی مرده
میون میدون مثه طوفانه
اباالفضل معنی آیه ی قرآنه
ندیدم هرگز کسی رو دستش
ابوفاضل ذکر بارش بارانه
... مدد ابوفاضل ، مدد ابوفاضل ...
#حضرت_عباس_ع
مدح
معروف به عباس و مسمّی به ابالفضل
عالم به علی نازد و مولا به ابالفضل
هر دفعه که هر مشکل و هر مسئله ای بود
بردیم پناه از همه دنیا به ابالفضل
بعد از "به خدا" و "به علی " بی برو برگشت
در کشور ما هست قسم ها "به ابالفضل"
صد حاجت اگر داشته هرکس طی یکسال
ده تا به "رضا" گفته نود تا به "ابالفضل"
القاب زيادند ، ولي عالم و آدم
گویند فقط خوش قد و بالا به ابالفضل
پرسید کسی وزن غزل چیست ? بگویید
"لا حول و لا قوة الا به ابالفضل"
حمیدرضا_محسنات
#امام_حسین_ع_مدح
#ولادت
سلام ، ای شرفِ عرش و فرش قنداقت
خوشا به حالِ دلِ نوکران و عشاقت
خدا و خلق خدا تا همیشه مشتاقت
هزار سجده به دست خدایِ خلّاقت
که او کتابِ جمالِ تو را قلم زده است
حضورِ همچو تو را در جهان رقم زده است
پری که سوخته ، با لطف تو پریدنی است
صفِ ملائکه دور و برِ تو دیدنی است
صدای خندهء روح الامین شنیدنی است
عجیب ، بوسه ز پیشانیِ توچیدنی است
به قلبّ خستۀ ما یک تَنَفُسی بدهید
دوباره بال و پری نو به فطرسی بدهید
خدا به حالِ محبان تو ملاحظه کرد
خودش عدوی تو را تا ابد مواخذه کرد
دلم بهشت خدا و تو را معاوضه کرد
خودت که نه ، پرِ قنداقۀ تو معجزه کرد
حسینی ام به خدا با دعای مادر تو
هزار جان گرامی تصدُقِ سر تو
خدا به عرش خدائیش طرح نو انداخت
خدا زِ خِلقت ارباب ما شگفتی ساخت
بَرنده آنکه برایش به نوکری پرداخت
حسین را به خدا جز خدا کسی نشناخت
در این مقوله دگر حاجتِ مباحثه نیست
حسین با احدی قابل مقایسه نیست
برای قلب پیمبر سرور آوردند
برای حیدر کرار ، نور آوردند
برای فاطمه سنگ صبور آوردند
دلِ ملائکه را هم به شور آوردند
به یُمن سوم شعبان بهشت آذین شد
حسین گفتم و کامم دوباره شیرین شد
خودم فدای خودِ حضرت و سه تا پسرش
و مادر و پدرم نذر مادر و پدرش
چقدر عاشقِ سائل نشسته پشت درش
تمام هستیِ ما وقف حضرت قمرش
هنوز در به روی هیچ کس نبسته حسین
خدا کلید جنان را سپرده دست حسین
گلاب و گل به هوا پخش می کند زهرا
علی جدا و جدا پخش می کند زهرا
میانِ ما و شما پخش می کند زهرا
برات کرببلا پخش می کند زهرا
همین یکی دو سه شب جمع کن خیالت را
بگیر از کرمش کربلای سالت را
مهدی_مقیمی
#حضرت_عباس_ع
مدح
#ولادت
ملائک گل فشان امشب زمین ها و زمان ها را
چراغان می کنند امشب تمام آسمانها را
منور می کنند امشب کران تا بی کرانها را
معطر می کنند امشب تمام کهکشان ها را
که بین خانه ی خورشید ماه عالمین آمد
بیاور آب و آیینه علمدار حسین آمد
عجب سروی عجب کوهی عجب دست یداللهی
عجب مهری عجب ماهی عجب عبدی عجب شاهی
عجب اسمی عجب رسمی عجب زیبای دلخواهی
دلا بنگر که از کویش نباشد تا خدا راهی
به مدحش واژه ها گنگ است و مبهوت است و سرگشته
علی در کربلا با هیبت عباس برگشته
پر از عشقم پر از نورم پر از شوقم پر از شورم
به مهر و ماه نزدیکم ز هر چه غیر از آن دورم
ز هر چه نوکری کردن رضای اوست منظورم
چنین فریاد می دارم دل گهواره تا گورم
همیشه بنده ی کوی امیرالمومنینم من
همیشه آستان بوس یل ام البنینم من
برای عاشقان عطر و شمیم یاس عباس است
پر از جذبه سرا پا ، پا به سر احساس عباس است
علی خیرالبشر آری و خیرالناس عباس است
شبیهش نیست در عالم فقط عباس عباس است
چو با تیغ دودم عباس در پیکار می آید
ابالفضل است او یا حیدر کرار می آید ؟
ندیده چشم عالم مثل او یار وفاداری
سپهداری و سالاری و سردار و علمداری
بدون دست هم عباس دین را می کند یاری
پناه عالمین است او پناه هر گرفتاری
به هر مشکل بود آهم ، دخیلک یا ابوفاضل
تویی مهرم تویی ماهم ، دخیلک یا ابوفاضل
ناصر_شهریاری
#حضرت_عباس_ع
مدح
دیده ایم ابروش را اما نگاهش را ندیدیم
مهربانی های در چشم سیاهش را ندیدیم
عمری از چشمان زیبایش نوشتیم و به مقتل
بارها لفظ «عَلی عَینی» به شاهش را ندیدیم
ماهِ پیشانی بلندِ قوم را دیدیم اما
جای مُهرِ مانده روی سجده گاهش را ندیدیم
دشمن از ترسش فقط در شعرها قالب تهی کرد
حیف اما دوستان در پناهش را ندیدیم
آنقدر ماندیم در تاریکی الفاظ خود که
وقت وصف روی ماهش نور ماهش را ندیدیم
ناصر و عبد و مطیع و کاشف الکرب و مواسی
این همه فرمانده ی بین سپاهش را ندیدیم
مستجار و فادی و طیّار و حامی و مؤثر
این غلاف چند وجهیِّ سلاحش را ندیدیم
از ادب در طینتش گفتیم اما در زیارت
بُعد راهِ از حرم تا بارگاهش را ندیدیم
تاکنار علقمه در روضه ها رفتیم اما
ردّپایش را اگر دیدیم راهش را ندیدیم
مشک آبش را همه دیدیم وقتی بر زمین ریخت
بغض معجر...آه یعنی مشک آهش را ندیدیم
مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_عباس_ع
مدح
#ولادت
درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته
بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته
از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه
این کمان آرشی را از عجم برداشته
این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست
در حسینیه کسی انگار دم برداشته
من که باور می کنم این طفل وقت بازی اش
ماه را از آسمان ها دست کم برداشته
من که باور می کنم این طفل از روز نخست
گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته
حلقه های اشک در چشمان بی تاب علی
پرده ها از راز دستان قلم برداشته
دست از قنداق وا کرده ست یعنی یا حسین
از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته
تا حسین بن علی برداشته قنداقه را
نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته
از همین امشب به یاد سوز لب های حسین
مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته
تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته
از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته
این یل بی دست وقت نوکری در کربلا
دست بر سینه شدن را از حرم برداشته
مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_عباس_ع
مدح
#ولادت
ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشمِ ستاره ِبارانم
ازشعف؛ از نظاره پر شده است
همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
يادت افتاده ام كه اين گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعر خواني من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم كرد
به مقامت خضوع خواهم كرد
به گدایی همين كه چيره شديم
به شب آسمان كه خيره شديم
ناگهان نوری از خدا آمد
ساكن گوشه ی جزيره شديم
همه از دوری قمر بوده
اگر اينگونه تار و تيره شديم
لطف زهرا به ما رسيده كه ما
نوكر ساقی عشيره شديم
نذر بی دستی اباالفضلش
بسته ی دست دستگيره شديم
نفسی يا اگر حياتی هست
از دم توست التفاتی هست
آسمان زير دست دستانت
ماه و خورشيد هردو مهمانت
نه فقط شيعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت
هركسی ميخورد گره كارش
به تو رو ميزند - به قربانت
چقدر كشته مرده داری تو
آذری ها همه ثنا خوانت
وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از اين خروش و طوفانت
گيسويت را به روی شانه بريز
كه شوم باز هم پريشانت
در امان نيست دشمنت هرگز
از رجزهایِ تيغِ بُرّانت
عجبی نيست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حيرانت
به مصاف تو هر كه می آيد
می زند جا ز ترسِ پيكانت
پدر مشك ،صاحب دريا
السلام عليك يا سقا
حس خوب پريدن پرها
آسمان همه كبوتر ها
اوج فهميدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها
ای قيامت نمایی از قدّت
باعث رويش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای كليد تمامی درها
گره كور مادرم با توست
ای مجيب تمام مضطرها
بانی سفره های نان و پنير
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امير خيبر ها
پسر ذوالفقار صفين و
پدر رزم مالكْ اشترها
تيغ تو تا نيامده بخشيد
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتايی يا عباس
دومين مرتضایی يا عباس
جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مَثَل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب ِ خشک تو حسرت ِ دریاست
زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات... واویلاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست
خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست
چه بلایی سرِ سرت آمد ؟
فاطمه جای مادرت آمد
محمدحسن_بیات_لو
#سرود
#میلاد_امام_سجاد_ع
شب عشــــقـــه شــب مــهتابــــه
شبی کــــه دلا همــــه بی تابــــه
دیگه دل تو دل عالم نیست
آخــــه جشــــن پسره اربـــابــــه
پیچیده هرجا، زمین تا بالا
چه قد خالیه امشب جای بی بی زهرا
رسیه بندونه، تموم خونه
داره زیر لبش خَمسِ عَشر میخونه
*(اقام یا سجاد اقام یا سجاد
مدد حضرت زین العابدین یا سجاد)
تــــو دلم مهــــرت افتـــاد آقا
همه دنیا به تو دل داد آقا
میرسه صاحب و میسازه
تو بقیع پنجره فــــولاد آقا
نگاهش دریاس، عزیز دلهاس
چه زیبا میشه تا میره رو دوش عباس
آره می ارزه، برا یه لحظه
بخونیم تو بقیع دعای ابوحمزه
*(اقام یا سجاد اقام یا سجاد
مدد حضرت زین العابدین یا سجاد)
از حصــــارِ غصــــه ها آزادم
دلمو تـــا دســـت دلبـــر دادم
بــــرسونید بـــه گــــوش دنیا
که غلام حضرت سجادم
عزیزه جانه، آره جانانه
خونه ی مادریش تو کشور ایرانه
از این اقبالم، دارم می بالم
میخونم دعاشو ماه رمضون امسالم
*(اقام یا سجاد اقام یا سجاد
مدد حضرت زین العابدین یا سجاد)
محمدحسن بیات لو
روح الله نـــوروزی
سرود میلاد امام سجاد(ع)
آی شیعه ها شادی کنید/گوهر والا اومده
خنده به لبهای حسین/عزیز زهرا اومده
گلی شکوفا اومده، دلبر دلها اومده، دلبر دلها اومده۲
علی علی زین العباد، علی علی زین العباد، علی علی زین العباد۲
___________________________________
گل پسری داده خدا، به شهربانو وحسین
که هست بهر مرتضی، عزیز جان ونور عین
اومد حبیب عالمین، ولی حق بعد حسین، ولی حق بعد حسین
علی علی زین العباد...
______________________________________
علی اوسط بغل، داداش علی اکبره
با خنده های نمکین، از داداشش دل میبره
اومده زین عابدین، امام چارمین دین، امام چارمین دین
علی علی زین العباد....
_____________________________________
پنجم شعبان دلامون، سوی بقیع پر میزنه
درگه بی چراغشو، عاشقونه در می زنه
سرود شادی میخونه، برا آقا عاشقونه، برا آقا عاشقونه
علی علی زین العباد.....
_________________________________
ایشاا.. آقامون بیاد، شیعه ها غوغا می کنن
برا امامان بقیع، حرم رو برپا می کنن
حضرت صاحب الزمان، عجل ظهورک الامان، عجل ظهورک الامان
علی علی زین العباد...
شعر:اسماعیل تقوایی