#اربعین
#کربلا
محرّمش چنین پر از شکوه و اقتدار شد
نگاه کن برای اربعین چه میکند حسین
علی_سلیمیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از کندا دخترک غزهای میپرسد:
دلت چی میخواد؟! میگه: بابا...
ای کودکان غزّه! نشستن حراممان
تنهایتان اگر بگذاریم و بگذریم
مهدی_جهاندار
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#روضه
#امام حسن(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
🔶جانم فدای آن بنایی که نداری
🔶قربان آن گلدستههایی که نداری
🔶هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
🔶دلتنگی گنبد طلایی که نداری
🔶بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
🔶با یاد بابالمجتبایی که نداری
🔶قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
🔶نذر تو و صحن و سرایی که نداری
🔶من هر شب جمعه سلامی میدهم به
🔶ششگوشهی کرببلایی که نداری
🔶ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
🔶در مجلس دارالبکایی که نداری
🔶دردی که داری در خودت میریزی آقا
🔶حق میدهم درد آشنایی که نداری
⬅️آه گرفتارها آه مریض دارها حاجت مندان جوون دارها امشب دلها را روانه کنید مدینه منوره کنار تربت بی سایبان امام مجتبی انشاالله به پاره های جگر امام حسن(ع) درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روابشید شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
🔸دلی پر زتب و پرازغم
🔸نه طبیب ونه دعوایی
🔸چه کند غریب و بی کس
🔸که ندارد آشنایی
حتی در خونه اش هم غریب بود امام حسن دعا کرد آشناش بیاد میدونی اشنا امام حسن که بود خواهرش زینب بود وقتی که زینب دید حال برادر مقلب شده این جا خواهر نگران شد رفت تمام برادران را صدا زدعباسم
حسین جان بیاید برادر
چه شده خواهر نگرانی زینب فرمود حال برادرمان حسن منقلب شده این جا براداران امدند اما همین که امام حسین دید حال برادر خوب نیست امام حسین نشست کنار برادر آن قدر گریه کرد که امام حسن فرمود حسین جان عزیز مادر
مکن گریه ز مرگم ای برادر
مریز از دیدگان اشکت چه گوهر
یادشهد امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
گفت عزیز مادر مرا باشد پرستاران بسیار امروز کنار بستر من عده ای زیادی نشسته اند برادران و خواهران همه هستند پرستار من امام حسن
اخ مرا باشدپرستاران بسیار
اما حسین جان پرستار یک زینب آن هم گرفتار
پرستار تو روز عاشورا یک زینب وان هم گرفتار
اخ امان از دل زینب که خون شد دل زینب😭
زینبی که یک روزی در مدینه پاره های جگر برادر حسن را می بیند اما یک روزی هم در شهر شام همین زینب ببیند نازنین سر بریده حسین
یا حسین یا حسین یا حسین
درآن مجلس بزم یزیدزینب یک صحنه ای را انشاالله هیچ خواهری به مثل زینب غم نبیند
مگر چه دید زینب دران مجلس بزم یزید زینب دید ملعون به یک دست جام شراب گرفته به یک دست هم چوب خیزران ای داره با چوب برلب ودندان برادر می زنه
🔸یزیدا چوب مزن آخ برلب برادرجان
🔸سر بریده چه کرده است باتو خواهان پرپرمن
🔸سرش بریده ای بادو صد خواری
🔸هنوز دست از سر او بر نمی داری
(یا بقیه الله امام زمان )
🔸سری که درمقابل تو است نور عین من است
🔸خدا نکرده امام تو حسین من است
⏪گفت نانجیب این لب و دندان را با چوب می زنی اما لب و دندان رایک روزی پیمبر خدا بوسید این لب ودهان رابابام علی مادرم زهرا بوسید
🔸مزن ظالم حسین مادر ندارد
🔸آخ مزن ظالم که خواهر دل ندارد
حسین آرام جانم...حسین روح روانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#مربع_ترکیب
نگاهِ گریه داری داشت زینب
چه گامِ استواری داشت زینب
دلِ با اقتداری داشت زینب
ببین چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسینِ مُنجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
ندیدم زینب کبری تر از این
ندیدم زینت باباتر از این
ندیدم دختر زهرا تر از این
حسینی مذهبیُ غوغاتر از این
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگیِ راه دارد
به گِردش آفتاب و ماه دارد
به والله که ای والله دارد
همین که با جلالت سر نداده
به دستِ هیچ کس معجر نداده
پس از آن که زمین را زیر و رو کرد
سپاه کوفه را بی آبرو کرد
به سمت کربلا خوشحال رو کرد
کمی از خاک را برداشت بو کرد
رسیدم کربلا ای داد ای داد
حسین سر جدا ، ای داد ای داد
چهل روز است گریانم حسین جان
چو مویِ تو پریشانم حسین جان
چهل روز است می خوانم حسین جان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
تویی ذکر لبم الحمدلله
حسینی مذهبم الحمدلله
همین جا شیرخواره گریه می کرد
ربابِ بی ستاره گریه می کرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
گهی بر مشکِ پاره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده ، پیر کرده ...
همین جا دورِ اکبر را گرفتند
زِ ما شبه پیمبر را گرفتند
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
به تو گفتم که ای افتاده از پا
ز جا بر خیز ور نه معجرم را ...
همین جا بود که سقایِ ما رفت
به سمتِ علقمه دریای ما رفت
پناهِ عصمتِ کبرای ما رفت
پی او گوشواره هایِ ما رفت ...
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین بن علی با اشک برگشت
همین جا بود که دل ها گرفتُ ...
کسی رویِ تن تو جا گرفتُ ...
سرت را یک کمی بالا گرفتُ ...
و از پشتِ سرت سر را گرفتُ ...
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدایِ نالۀ زهرا در آمد ....
همین جا بود الف را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سّم مرکب چال کردند
اگر خواندم قلیلت علت این بود
که یک تصویری از تو بر زمین بود
تو ماندی و کبوتر رفت کوفه
تو را کشتند و خواهر رفت کوفه
خودم در راه و معجر رفت کوفه
چه بهتر زودتر سر رفت کوفه
و گر نه دردها می کشت ما را
نگاه مردها می کشت ما را
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دستِ ساربان شد
طلایِ من نصیب کوفیان شد
خبر داری مرا بازار بردند
میان مجلس اغیار بردند
همین جا بود افتادند تن ها
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها، پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها
همین جا بود گیسو می کشیدند
به هر سو دخترانت می دویدند
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
سکینه معجر از من خواست اما
خودم هم بودم آن جا مثل آن ها ...
ز جا برخیز غم خواری کن عباس
دوباره خیمه را یاری کن عباس
برای عزتم کاری کن عباس
علم بردار علم داری کن عباس
سکینه می کند زاری ابالفضل
چه قبر کوچکی داری ابالفضل
علی_اکبر_لطیفیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
سلام یوسف زینب ، سلام ای نوحم
هنوز بی کفنی ای شهید مذبوحم؟!
خبر رسید برایم که بوریا شده ای
اسیر تابش خورشید کربلا شده ای
پس از تو بار امامت به روی دوشم بود
صدای قهقه ی شمر توی گوشم بود
تو عاشقم شدی و من هم عاشق تو شدم
تو دین من شدی و من مبلغ تو شدم
به قاب شام کشیدم حماسه برگشتم
اگرچه پیر شدم من خلاصه برگشتم
چهل شب است برادر ، غریب و تنهایم
چهل شب است که من کعبة الرزایایم
به زخم قلب عزادار من نمک زده اند
حسین چشم تو روشن مرا کتک زده اند
میان آتش خیمه عقیله سوخت حسین
غروب روز دهم یک قبیله سوخت حسین
همینکه سنگ تراشیده خورد بر سر تو
تو ضعف کردی و ناله کشید خواهر تو
هنوز لحظه ی افتادن تو یادم هست
جدال بر سر پیراهن تو یادم هست
هزار چکمه ز رویت عبور میکردند
مرا به زور لگد از تو دور میکردند
تن تو پیش نگاهم بدون رخت شد و
سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شد و
به جای آب و غذا غصه ی تورا خوردم
محله ی خودمان سنگ بی هوا خوردم
به صبر امر نمودی اگر خموش شدم
سوار مرکب بی پرده و چموش شدم
محله های شلوغ یهود را دیدم
شراب خوردن قوم حسود را دیدم
به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید
چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید
مرتبا به دهان تو چوب میکوبید
به گریه هرچه که گفتم نکوب میکوبید
بنفشه رفتم از اینجا و لاله برگشتم
مرا ببخش بدون سه ساله برگشتم
رضا_قربانی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#غزل
زخمیِ زنجیرم، کبودِ بی شمارم
بر شانه هایم زخم های کهنه دارم
همشیرۀ خورشیدم و بانوی نورم
هر چند که در پنجه ی گرد و غبارم
شامِ غریبانیِ عصر خیمه هایم
آن چادر خاکیِ در حال فرارم
نام مرا با خطّ نامحرم نوشتند
یعنی اسیر کوچه های روزگارم
دیگر نمی آید به دنبالم مغیلان
دیگر ندارد آبله کاری به کارم
من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم
بر سینه ام پیراهنت را می فشارم
دسته گل یاسی ندارم بر مزارت
امّا به جایش تا بخواهی لاله دارم
انگار من خوابیده ام در این بیابان
انگار تو افتاده ای روی مزارم
من با نیابت از تمام خاندانم
بر آستان خاکی ات سر می گذارم
علی_اکبر_لطیفیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
آنکه با دست خودش پرچم ماتم را داد
بر سرِ سفره یِ خود روزیِ عالم را داد
اوّل ماه عزا اشک دو چشمـم را دید
به غلام حـرمش شال مـحـرّم را داد
سوختــم در عطشِ سوختن لبهایش...
وسط سینه زنی شاه خودش دم را داد
چه کریمانه به دادِ همه یِ دشت رسید
ساربان آمـد و انگـشتر خاتـم را داد
پیرهن داد... زِره داد... عبا داد... آخر....
سرِ خود داد و به ما روضه یِ دَرهم را داد
اربعین است ببین رو به غلامش کرده
نوکر بی سر وُ پا را به حرم آورده
بدتر از بد منم و خوب تویی تا صحنَت...
حق مرا هم با دعای مادرم آورده
زینب آمد به زیارت ... نَه شکایت امّا...
گفت ظالم چه به روز پیکرم آورده
سرِ من مثل سرِ تو سرِ بازار شکست
مردِ جنگی به غنیمت معجرم آورده
روضه یِ آب وعطش ازنَفس انداخت رباب
حرمله با خود علیِ اصغرم آورده
سرِبازار به اشکِ حرمی خندیدنـد
دخترت ناله که زد دورِ هَمی خندیدند
مجلس عیش به پا کرده و سرمست شدند
کَعبِ نِی خورد لبِ کعبه که می خندیدند
دخترت آه کشید و همگی رقصیدند
یادِ افتادن مـشک و عَلـَمی خـندیدند
نان خشکی طرف قافله ات شد پرتاب
وَ شکستند غـرورِ حـرمی خندیدنـد
آمده بود یهودی که کنـیزی بخرد
داد دردانه عدو را قسمی خندیدند...
گفت آتش به دلِ امِّ ابیها نزنید
تازیانه به تن غنچه یِ مولا نزنید
جابه جا کرده مرا روی دودستش عبّاس
می روم راه ... به پهلو و پَرم پا نزنید
داستانی شده این گیسوی خاکیِ سرم
چنگ بر موی سرِ دختر زهرا نزنید
قاتلم زخم زبان خولی و حرمله هاست
این همه طعنه به تنهایی طاها نزنید
می رسد منتقم خون اباعبــدالله
همه باشید به دنبال فرج... جا نزنید
حسین_ایمانی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#زیارت
#اربعین حسینی
رُشد بشر به رهبری شَه دین است
کمال ما بر نظرش حتم، رهین است
حب حسین و آل او بر همه فرض است
خدمت ما به مکتبش نیز چنین است
عشق به محبوب خدا کار خدائی است
عنایت ماء مَعین به خاشعین است
موسِی عمران که شده پیمبر حق
اصل کمال و رشد او زصادقین است
مدرک عشقی که گرفته به دو عشرین
نشانهی معرفتش به راکعین است
عالم تکوین به همین ازمنه کامل
وفق چنین واقعهای سیر جنین است
سیر صعودی بشر به حب مردی است
کز ید باکفایتش فتح مبین است
حسین سردار ره صفا و صدق است
توصیهی زیارتش به اربعین است
زیارت سبط نبی فیض الهی است
عامل این توصیهدان، مرد یقین است
جابر انصار، قرین شهدا گشت
سفارش موکَّدش به متقین است
زيارت زائر حق ز حق پرستی است
رو به زیارت حسین اصل همین است
زيارت قتیل عشق ، کمال جویی است
زائر دشت کربلا روح امین است
بیا زیارت صفا، صفا کن ای دوست
اجازهی غم و عزا ز شاه دین است
هرکه به اصل اشک و غم خدشه نماید
وفق مراد خائنین ز خائنین است
بیا زیارت سر شکسته از کین
زائر کوی عشق او به حق قرین است
سعادت ما به جهان معرفت اوست
نشان معرفت ببین به نصر دین است
#کوچک مبتلای غم نالد و گوید
خور به فراز نی شدن چه دل غمین است
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_زمان_عج_مناجات
#اربعین
#چارپاره
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بیقرار و بیتابند
دست و پای تو را که میبوسند
دیدن تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!
بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو همقدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است
در حرم روضهخوان خودت هستی
روضهی کاروان جان بر لب
بین روضه بلند میگویی:
به فدای تو عمهجان زینب...
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه غریب بیکفنم
باز شد بغض عمهی سادات
به زمین خورد از سر محمل
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
خواست تا درد دل کند اما
مگر این گریهها امان میداد
یک نگاهی به دور خود انداخت
سر خود را فقط تکان میداد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا بن علی
السلام علیک یا عریان
ای برادر نمیبرم از یاد
که چگونه به خاک افتادی
زیر گرمای آفتاب آن روز
با لب تشنه، خسته، جان دادی
ای برادر نرفته از نظرم
اکبرت را که ارباً اربا شد
بعد عباس میر لشکر تو
پای دشمن به خیمهها وا شد
به خدا ای عزیز لبتشنه
داغ یک قطره آب کشته مرا
بین این گریههای اهل حرم
گریههای رباب کشته مرا
غرق گریه رباب میگوید
که دل پاره پاره را بردند
با سهشعبه به روی دست پدر
طفلک شیرخواره را بردند
پسرم با خیال تو هر شب
دست بر سینه میفشارم من
گرچه ماندم خجالتت آنروز
ولی امروز شیر دارم من
گریه را کم کنید دخترها
کمی آرام اصغرم خواب است
گل نازم علی علی لا لا
مادرت چهل شب است بیتاب است
مجتبی_شکریان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#مرثیه
همسفر! من ز شام آمده ام
تشنه ی یک سلام –آمده ام
پشت رو پوش پاره پاره ی خود
از دل ازدحام آمده ام
کاش عباس نشنود که من از
پیش چشم عوام آمده ام
خیزران بود و خنده بود و شراب
بین بزم حرام آمده ام
گرچه بودم اسیر دشمن تو
با وقار تمام آمده ام
مدتی بی تو بودم اما باز
به برت “آشنام” آمده ام
آب آورده ام کجا هستی؟
بین یک تکه بوریا هستی؟
بی تو رفتم سفر اگر مردم
از غم سنگ و سر،دگر مردم
ماجراهای گفتنی دارم
نه دگر جان و نه تنی دارم
بار غم را به دوش می بردم
لطمه از دست این وآن خوردم
کوچه کوچه پی سرت بودم
همه جا پیش دخترت بودم
دخترت در خرابه خوابش برد
سر زخم تو صبر و تابش برد
سر تو روی نی سفر می کرد
چشم تو بر رخم نظر می کرد
نظر خسته ی تو آبم کرد
صوت قرآن تو کبابم کرد
باید از درد شرم، جان بدهم
پیکرم را اگر نشان بدهم
چه بگویم چه بر سرم آمد
پنجه ای سمت معجرم آمد
آینه بودم و شکسته شدم
روی پا بودم و نشسته شدم
پست و بد فطرتند مردم شام
دور من کف زدند مردم شام
کوفه و اهل آن… نمیگویم
کودکان،قرص نان…نمیگویم
سر بازار و چشم نامحرم
درد زخم زبان …نمیگویم
محمد_حسن_بیات_لو
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود
تو حسینِ همهای هرکه رود یا نرود
تو حسینِ همهای صحبت خوب و بد نیست
آنکه رود است محال است به دریا نرود
تو حسینِ همهای بارشِ باران و نسیم
اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود
تو حسینِ همهای ، در دلِ هر دلشوره
پشتِ هر بغض که میگفت مبادا نرود
نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده
آنِ آنکه قدمی سوی تو حتی نرود
نه محال است محال است محال است حسین
پیشِ جامانده از این جادهی زیبا نرود
پیش آن مرد که در گوشهی بیمارستان
کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود
پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی
که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود
پیش سجادهی آن مادرِ نابینایی
که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود
یا که در وقت گرفتاری آن مردیکه
ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود
یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده
هیچکس نیست به دادش برسد تا نرود
یا به دادِ دل آوارهی معتادی که
چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود
پیش آن لاتِ جوانی که زمینگیرش کرد
پدری پیر و زمینگیر .... که حالا نرود
پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده
تا حسینش نرسیده است زِ دنیا نرود
فاصله نیست میان حرمت با دلها
تو حسین همهای هر که رود یا نرود
سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد
سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود
هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد
مُردن آسانتر از آن است که آنجا نرود
گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا
اینهمه عشق که از خاطرِ زهرا نرود
آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده
دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود
هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب
هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود
سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم
به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود
ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند
که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود....
کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم
تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود
بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی
بی سهساله چه کند آه روَد یا نرود
به لبش بود دعا کاش پس از این با سر
بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود
میرسد کرببلا قافلهای پاشیده
که بجز آه زِ لبها به ثریا نرود
زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند
آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود
زینب است و روی زانو بدنش را میبُرد
نذر کرده است به گودال که با پا نرود
نوزده طفل از این قافله جامانده چرا...
گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود
دید با مشک سکینه است دعایش این شد
برود هر طرف و علقمه اما نرود
همهاش فکر رُباب است حواسش جمع است
به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود
بستری نرمتر از سینهی بابایش نیست
هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود
یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید
که حرامی به سوی دختر نوپا نرود
پیکری دید ولی مزرعهی نیزه شده
حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود
عاقبت پیش حسین آمد و عریانش دید...
دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود
میزدندش برود شام ولی فهمیدند
تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود...
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
🏴 اعمال روز
#اربعین
❶ قرائت زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت اربعین (که از امام عسکری علیهالسلام روایت شده که فرمود: یکی از پنج علامت مؤمن زیارت اربعین است)
❷ غسل اربعین و توبه
❸ بعد از نماز صبح ۱۰۰ مرتبه (لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم)
❹ ۷۰ مرتبه تسبیحات اربعه
❺ بعد از نماز ظهر سوره والعصر و سپس ۷۰ مرتبه استغفار
❻ غروب اربعین ۴۰ مرتبه لا اله الا الله
❼ بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
📚 منبع: وسائل الشیعه ج۱۰ ص۳۷۳
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#قصیده
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
درای کاروانی از وطن دور
به گوش جان ز دیوار و در آید
گمانم کاروان اهلبیت است
که سوی کعبهٔ دل با سر آید
گلاب از چشم هر آلاله، جاریست
که عطر عترت پیغمبر آید
پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید
همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهٔ پیغمبر آید
همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر آید
همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لالههای پرپر آید...
اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگینتر آید
نوای «وای وای» از جان زهرا
صدای «های های» حیدر آید
از این دیدار طاقتسوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید
غمآهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بیبال و پر آید
بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:
«شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
گمانم کربلا شد عمه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید
به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور
در این صحرا، صدای اصغر آید
مهار ناقه را یک دم نگهدار
که استقبال لیلا، اکبر آید
ولی ای عمه! دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید،
در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»
محمد_جواد_غفور_زاده
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفتهاند به پای پیادهام
یا نیست باورم که در این خاک خفتهای
یا بر مزار باور خود ایستادهام
بارانم و ز بام خرابه چکیدهام
شرمندهٔ سهسالهٔ از دست دادهام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفتهام
بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهادهام
دل میزدم به آب و به آتش برای تو
از خیمهها بپرس که پروانه زادهام
چون ابر آب میشدم از آفتاب شام
تا ذرهای خلل نرسد بر ارادهام
سیدرضا_جعفری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدینجا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آوردهام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آوردهام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام
محمدعلی_مجاهدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
بردار سر زخاک منم خواهرت حسین
از شهر شام آمده ام با سرت حسین
از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن
آید هنوز زمزمه مادرت حسین
یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا
دست مرا گرفت علی اکبرت حسین
آغوش باز کن که سکینه رسیده است
او را بگیر بار دگر دربرت حسین
حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست
برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین
می خواستم که آب بریزم به قبر تو
یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین
خاک مزار تو به سرم تا که ریختم
یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین
جسم کبود و زخمی من شاهد من است
خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین
خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام
پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین
بزم شراب و پرده نشینان فاطمه
ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین
ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت
چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین
جانِ سر بریده حلالش نمیکنم
آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین
عبدالحسین_میرزایی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
بالم شكسته، از پرم چيزی نگويم
از كوچ پُر دردسرم چيزی نگويم
طوفان سختی باغمان را زير و رو كرد
از لاله های پرپرم چیزی نگويم
حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر
از آنچه آمد بر سرم، چيزی نگويم
وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ريخت
از شيون اهل حرم چيزی نگويم
آتش گرفتن گرچه رسم و سنت ماست
از دامن شعله ورم چيزی نگويم
بگذار سر بسته بماند روضه هايم
از ماجرای معجرم چيزی نگويم
كم سوتر از چشمان من، چشمان زهراست
از گريه هایِ مادرم چيزی نگويم
آن صحنه هایِ سهمگين يادم نرفته
افتادنت از رویِ زين يادم نرفته
از نعل اسب و بوريا چيزی نگويم
از آن غروب پُر بلا چيزی نگويم
در عصر عاشورا النگوهام گم شد
از غارت خلخال ها چيزی نگويم
گفتم به تو انگشترت را در بياور!
از ساربانِ بی حيا چيزی نگويم
در كوچه های كوفه ناموست زمين خورد
اصلاً شبيه مجتبی؛ چيزی نگويم
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
از جامه هایِ نخ نما چيزی نگويم
شاگردهايم سنگ بارانم نمودند
از چهره هایِ آشنا چيزی نگويم
بی آبروها! چادرم را پس ندادند
از اين به بعد روضه را... چيزی نگويم
ای خيزران خورده، لبم بی حس تر از توست
از خاك برخيز و بگو كه اين سر از توست؟
از خاطراتم همسفر چيزی نگويم
حتی كمی هم مختصر! چيزی نگويم
منزل به منزل، محملم در تيررس بود
از سنگهایِ خيره سر چيزی نگويم
حتماً خبر داری مرا بازار بردند!
آن هم منی كه…!؟ بيشتر چيزی نگويم
از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد
از گريه هايم تا سحر چيزی نگويم
من در مدينه طشت ديدم، سر نديدم!
از كاخ شام و طشت زر چيزی نگويم
طفلی سكينه داشت جان می داد از ترس
دق می كنم اين بار اگر چيزی نگويم
ديدم كه ملعون تر از آن شامی، يزيد است
از جمله ی -باشد ببر- چيزی نگويم
شرمنده ام كه درد و دل كردم برادر
بی تو چگونه خانه برگردم برادر!؟...
وحید_قاسمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#مثنوی
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد
یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد
یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد
طفلی رقیه پابه پایم آب می شد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشم هایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سر بازار رفتم
زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
از ازدحام کوچه ها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد
چادر نمازم را سرش اندازه میکرد
خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه
خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه
رفتم، برای ماندن اسلام رفتم
با آستینی پاره شهر شام رفتم
از خنده های ساربان رنجید زینب
آخر سرِ دروازه را هم دید زینب
از راه های سخت و بی برگشت رفتم
با دست هایی بسته پای طشت رفتم
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم
در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر
دارم به قتل صبر می میرم برادر
وحید_قاسمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#بحر_طویل
کاروان میرسد از راه، ولی آه
چه دلگیر چه دلتنگ چه بیتاب
دل سنگ شده آب
از این نالۀ جانکاه
زنی مویهکنان، خسته، پریشان
پریشان و پریشان
شکسته، نشسته، سر تربت سالار شهیدان
شده مرثیهخوان غم جانان
همان حضرت عطشان
همان کعبۀ ایمان
همان قاری قرآن، سر نیزۀ خونبار
همان یار، همان یار، همان کشتۀ اعدا.
کاروان میرسد از راه، ولی آه
نه صبری نه شکیبی
نه مرهم نه طبیبی
عجب حال غریبی
ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی
ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش
به دلهاست لهیبی
به هر سوی که رفتند
نه قبری نه نشانی
فقط میوزد از تربت محبوب
همان نفحۀ سیبی که کشاندهست دل اهل حرم را.
کاروان میرسد از راه
و هرکس به کناری
کنار غم یاری
سر قبر و مزاری
یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته
به دنبال مزار پسر فاطمه رفته
یکی با دل مجروح
به دنبال مه علقمه رفته
یکی کربوبلا پیش نگاهش
سراب است و سراب است
دلش در تب و تاب است
و این خاک پر از خاطرههایی ست
که یکیک همگی عین عذاب است
و این بانوی دلسوختۀ خسته رباب است
که با دیدۀ خونبار و عزاپوش
خدایا به گمانش که گرفتهست
گلش را در آغوش
و با مویه و لالایی خود میرود از هوش:
«گلم تاب ندارد، حرم آب ندارد، علی خواب ندارد»
یکی بیپر و بیبال
که انگار گذشتهست چهل روز
بر او مثل چهل سال
و بودهست پناه همه اطفال
پس از این همه غربت
رسیدهست به گودال
همانجا که عزیزش
همانجا که امیدش
همانجا که جوانان رشیدش
همانجا که شهیدش
در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر
در آن غربت دلگیر
شده مصحف پرپر
و رفتهست سرش بر سر نیزه
و تن بیکفن او، سهشب در دل صحرا
رها مانده خدایا.
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چه بگویم؟
چهل روز اسارت
چهل روز جسارت
چهل روز غم و غربت و غارت
چهل روز پریشانی و حسرت
چهل روز مصیبت
چه بگویم؟
چهل روز نه صبری نه قراری
نه یک محرم و یاری
ز دیاری به دیاری
فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب
چه بگویم؟
چهل روز تب و شیون و ناله
ز خاکستر و دشنام
ز هر بام حواله
و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح
جگر گوشۀ تو کنج خرابه
همان آینۀ فاطمه
جا ماند سهساله
چه بگویم؟
چهل روز فقط شیون و داغ و
غم و درد فراق و...
چه بگویم؟
بگویم، کدامین گلهها را؟
غم فاصلهها را؟
تب آبلهها را؟
و یا زخم گلوگیرترین سلسلهها را؟
و یا طعنۀ بیرحمترین هلهلهها را؟
و یا مرحمت دم به دم حرملهها را؟
چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم دوری و صبوری
و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری
نه سلامی نه درودی
کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی
به آن شهر پر از کینه و ماتم
چه ورودی و کبودی
در آن بارش خونرنگ
سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچۀ دلسنگ یهودی و کبودی
و در تشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی، چه چوبی
عجب اوج و فرودی و کبودی
خدایا چه کند زینب کبری؟!
یوسف_رحیمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#قطعه
رسیدهام به تو اما گریستم تا تو
تمام فاصله را جاده را اتوبان را
نگاه من همۀ راه تا به تو برسد
کشانده است به دنبال خویش باران را
ولی نخواسته در بین راه سوزاندم
دل اهالی محروم چند استان را
بر آن سرم که کنار ضریح یاد کنم
ولو به قدر نگاهی تمام آنان را
نگاههای پر از حسرت کشاورزان
میان دشت تکانهای دست چوپان را
و آن غریبه که در قهوهخانۀ سر راه
همان که خم شد و بوسید تکۀ نان را
همان که نام تو را برد زیر لب وقتی
که روی میز غذا میگذاشت لیوان را
همان که گفت ببینم تو زائری؟ گفتم:
خدا بخواهد... آهی کشید قلیان را
همان که گفت به آقا بگو غلط کردم
بگو ببخشد، رانندۀ بیابان را
بگو از آنچه که میداند او پشیمانم
خودش نشان دهد ای کاش راه جبران را
چقدر بغض، چقدر آه با خود آوردم
و التماس دعاهای مرزداران را
خلاصه این که به قول رفیق شاعرمان
«چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را»
نجف شروع زمین بود و ابتدای سفر
نجف به روی سر من گرفت قرآن را
مرا گرفت در آغوش، موکب اول
منِ دچار تحیر، منِ پریشان را
در این طریق فقط میزبان به سجده شدهست
که توتیا بکند خاک پای مهمان را
فقط حسین به آغوش هم رسانده چنین
برادران تنی را، عراق و ایران را
چه با غرور نشاندند روی سینهٔ خود
عمودها همه تصویری از شهیدان را
قدم قدم غم تو زنده میکند دل را
خدا زیاد کند این غم فراوان را
یکی گرفته پدر را به روی دوش خودش
یکی کشانده به سویت عصازنان جان را
چه جذبهایست در آغوش تو که اینگونه
کشاندهای به تماشا جهانِ حیران را
زمین به سوی تو برخاستهست، میخواهد
به ما نشان بدهد رستخیز انسان را
در ازدحام تو گم کردهام خودم را هم
در ازدحام ندیدم عمود پایان را
تو را گرفته در آغوش خویش ششگوشه
چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را
از این حرم به حرمهای دیگری راه است
اگر که باز کنی چشمِ غرق باران را
دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را
برای حضرت زهرا ضریح میسازیم
و دست فرشچیان طرح میزند آن را
سیدحمیدرضا_برقعی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
نمیخواهم بگویم آنچه دیدم
نمیخواهم بگویم ماجرا را
کجا رفتم چه ها دیدم بماند
نکرده هیچ کس با من مدارا
به روی شانه بار غم کشیدم
میان سینه ام غیر از تبت نیست
همین اندازه می گویم برادر
دگر این زینبت آن زینبت نیست
اگر چه زنده ام-اما به سختی
خودم را تا مزار تو رساندم
مرا با زور از پیش تو بردند
خودم ناراحتم این جا نماندم
تنت روی زمین ماند و سرت هم
فراز نیزه بالای سرم بود
چهل روزه است روز وشب ندارم
غم تو بغض و آه حنجرم بود
رسیدم از سفر آن هم چگونه
پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم
شکسته حرمتم در کوچه بازار
شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم
دم دروازه ها یادم نرفته
سرت را نیزه دار تو تکان داد
میان حلقه ی نامحرمان هم
یکی با دست طفلت را نشان داد
همان بهتر که سر بسته بماند
مصیبت های سنگینی که دیدم
اگر چه دور بودم از تو اما
ولی شکر خدا پیشت رسیدم
محمد_حسن_بیات_لو
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آرامشِ قلعهها به هم خواهد خورد
مَرهَب به سرش تیغِ دو دَم خواهد خورد
ما گوش به فرمانِ دو تا چشمِ توییم
با پلکِ تو آینده رقَم خواهد خورد
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
زائرِ اربعين سلام رفيق
آب قدرى بنوش خسته شدى
چند ساعت پياده آمدهاى؟
به نظر مىرسد شكسته شدى
زيرِ چشم تو گود افتاده
استراحت مگر نمىكردى؟
شب خود را ميان چادرها
به گمانم سحر نمىكردى
ناخودآگاه در پيادهروى
كف پا زود درد مىگيرد
دختر چار پنج ساله كه هيچ
بهخدا پاى مرد مىگيرد
تازه اين در مسير هموار است
كه در آن نه بلا، نه آزاریست
نه بيابانِ پيچ در پيچُ
نه كه يك دانه بوته خاريست
فكر كن دخترى همين اطراف
عقب كاروان زمين بخورد
وسط راه، شب، به طور مثال
بى هوا ناگهان زمين بخورد
چه بلايى سرش مىآيد بعد؟!
خُب زمين گير مىشود قطعاً
با چنین وضع، خوب معلوم است
دخترک پير میشود قطعاً
مىروى كربلا پياده ولى
دست و پايت ميان سلسله نيست
در تمام مسير، همسفرت
شمر و زجر و سنان و حرمله نيست...
علی_زمانیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_ع
#اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آهِ دلِ جاماندهها را
سنگینی آن بغضها، شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا این گونه طی شد روزگارم
لبخند شوقی نان و خرما دست من داد
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن...
از کربلایت پایِ برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز...
عباس_همتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_حسین_ع
#اربعین_حسینی_ع
#برای_جامانده_ها
چه اعجازیست درکویت که دارد بهترینها را
که خالی کرده از شوقش تمام سرزمینها را
همه از خانهها بیرون زدند و عازم یارند
دل باجمع بودن دادهای گوشهنشینها را
مسیحی، ارمنی، هندو میان زائران هستند
تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دینها را
مدال کربلا رفتن به روی سینهی ما نیست
رکاب کج ندارد فیض دیدار نگینها را
تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر
و پایین میزنم دیگر به گریه آستینها را
دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله
کنار عکس شش گوشه نشستم اربعینها را
نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است
خیالش مست کرده تا ابد روح الامینها را
به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی
نگاهی از سر احسان کنی این دلغمینها را...
سیدپوریا_هاشمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG