#حضرت_زهراس
آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا هماره داشت که چون خود مَثل نداشت
از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت
حتی اذانِ حیّ عَلیَ الغُربت علی
بی ذکر نام فاطمه خیر العمل نداشت
شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست
مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت
هرچند سومین پسرش را بدون شک
در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت
سوگند می خورم به خود نام فاطمه
زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت
رحیمی
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را
بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را
نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه
نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را
ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا
که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را
ز تو ای دست، ممنونم که بر یاری دست حق
گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را
علی تنها، همه دشمن، تو بشکسته، من افتاده
خدا را، پس که یاری میکند آن یار تنها را؟
اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم
و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را
من از بهر علی گریان، علی از بهر من گریان
به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را
سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن
مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را
استادسازگار
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی
باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن
پُشتم شکستهای کمرم را نگاه کن
برخیز باز چارهی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده
مثل قدیم پشت سرم آب را بریز
جای علی تو برجگرم آب را بریز
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
داریم مثل سوز خزان گریه میکنیم
با آستین بین دهان گریه میکنیم
دارم به دوش خویش دو تابوت میکشم
دستی به زخم گوشهی اَبروت میکشم
این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد
تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد
دارند بچهها همه از دست میروند
خواهر تمام کرد برادر تمام کرد
پیش حسن حسین به زانو نشسته است
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد
دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را
با چوبهای شعلهورِ در تمام کرد
وای از قلاف ، زخمش از اول عجیب بود
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد
روز دوشنبه بود به آتش شروع کرد
روز دهم به ضربهی خنجر تمام کرد
این بار چندم است کفن باز می کنم
دارم به این بهانه تورا ناز می کنم
لطفی
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید
به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم
شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید
به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید
قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم
زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی آید
چرا اصرار داری تا که برخیزی زجاپیشم
چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید
کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی آید
نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی
واین لبخند آرامت به این بستر نمی آید
نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی پشت در نمی آید
مطیع ها
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
آنشب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آنشب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود
آنشب که خون از دیدهء مهتاب میریخت
اسما برای غسل زهرا آب میریخت
باید علی صدبار ترک جان بگوید
تا پیکر مجروح جانان را بشوید
می دید پامال خزان ها لاله اش را
می شست جسم یار هجده ساله اش را
می شست در تاریکی شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه
می شست جسم همدم و دلداده اش را
قرآن زیر دست و پا افتاده اش را
می شست در تاریکی شب جسم خسته
می کرد دستش لمس بازوی شکسته...
چون شمع گریانی، وجودش مشتعل بود
از مادر و از چار فرزندش خجل بود
آهی کشید و زد گره بند کفن را
می سوخت و می دید مرگ خویشتن را
یک چشم بر یاس کبودش در کفن داشت
یک چشم دیگر بر حسین و بر حسن داشت
از بی کسی در بال هم، سر برده بودند
گویی کنار جسم مادر مرده بودند
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه ها را خواند پای آن جنازه
کای گوشه گیران شب غربت بیایید
آخر وداع خویش با مادر نمایید
آیید و جان خویش را در بر بگیرید
از مادر خود توشه ای دیگر بگیرید
آن پرشکسته طائران از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند
دو دسته گل گلبوسه از کوثر گرفتند
قرآن خون آلوده را در بر گرفتند
ناگاه از آن خونین بدن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد
بشنید گردون نالهء منصوره اش را
بگرفت قرآن در بغل دو سوره اش را
میخواست بی تابی ز طفلان جان بگیرد
میرفت تا عمر علی پایان بگیرد
ناگه ندا آمد علی بشتاب بشتاب
دردانه های وحی را دریاب دریاب...
استادسازگار
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟
چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟
هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی
نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا
#لعن_الله_قاتلی_فاطمة_الزهرا
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
بسوز ای شمِع غم امشب، بساطِ غم مهیا هست
بسوز امّا تو با حسرت، شبِ هجرانِ زهرا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، علی با گل وداع دارد
علی را دردِ زهرا و، عدو را دردِ دنیا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، ولی آرام و آهسته
به شب غسل و کفن کردن، وصیّت های زهرا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، شبِ هجران به سر آید
به کتف و پهلوی زهرا، نشان از ضربتِ پا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، سحر از کوچه می آید
که زهرا خود عزادارِ، شکافِ فرقِ مولا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، که زینب گشته بی طاقت
همین یک امشب و مادر، فقط مهمانِ بابا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، درِ کاشانه می سوزد
که امشب خانه ی زهرا، ز آه و ناله غوغا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، بشوید جسمِ زهرا را
بریز آب روان اسماء، که چون غساله مولا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، علی او را کفن پوشد
بیا ای زینبِ زارم، گلم بی یار و تنها هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، دلِ عالم به درد آید
که زخمِ پهلو و بازو، به زیرِ جامه پیدا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، ز دردِ بی وفائیها
کبودیِ رخِ زهرا، گواهِ روزِ فردا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، درونِ کلبه ی احزان
حسینش می زند بر سر، عزا و نوحه بر پا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، ز اوجِ بی کسیِ او
سرای خانه اش یکسر، ز سیلِ اشک دریا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، یتیمانش عزا دارن
دلِ غمدیده ی زینب، یتیمان را تسلّا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، تو تنها یارِ مولایی
نگاهت سر به سر امشب، غمِ ما را تماشا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، به زخمِ جَرحَتِ زهرا
وَ از آن صورتِ نیلی، حکایتها که بر جا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، به یادِ غربتِ مادر
ز زخمِ سینه اش حتی، زبانِ میخ گویا است!
محرابی
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
منم تنهای تنها و تویی تنهاترین یارم
مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم
تو هم جان علی هم حافظ جان علی بودی
چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم
منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا!
ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم
همه غم های عالم بین ما تقسیم شد آری
که تو از درد می نالی و من از غصّه بیدارم
دو چشم بسته و قدِّ خم و ضعف تنت گوید
که امشب می روی از دستم ای مظلومه بیمارم
بزن چادر کنار از رخ که هنگام جدایی شد
مپوشان روی خود را از من ای شمع شب تارم
بنالید ای تمام چاه ها ای نخل ها بر من
که زهرای مرا کشتند پیش چشم خونبارم
دو دست بسته از خانه مرا بردند در مسجد
عدو نگذاشت یارم را ز روی خاک بردارم
بگو بغض گلو را پیش چشمم بشکند زینب
سکوت سینه سوزش داده بیش از گریه آزارم
استادسازگار
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
همینکه زود بمیرم بِجای تو ، کافی است
همینکه جان بدهم در عزای تو ، کافی است
برای هر تپشِ من تبسمی بس بود
برای هر نفسِ من هوایِ تو کافی است
قسم به نقطهی فاءِ تو کارِ من گیر است
برای نافلههایم هجای تو کافی است
مدینه سیر شده... شهرِ دیگری برویم
چه غم که گفته اگر هایهایِ تو کافی است
برای ساختنم با غمِ مدینه بمان
برای سوختنم انزوای تو کافی است
بمان که با تو بماند توان به زانویم
بمان که بی کسیِ مرتضایِ تو کافی است
بمان و آه بکش با خیالِ قنداقه
برای محسنم این لای لایِ تو کافی است
برای آنکه بفهمم چه آمده به سرت
لباسِ سرخِ تو کافی است جایِ تو کافی است
صدای آینهی خُرد میدهی ای وای
به شب نشینیِ ما این صدایِ تو کافی است
خجالتم نده با این نَفَس نَفَس زدنت
که وضعِ سینهات از از وای وایِ تو کافی است
نمیرسید به من زورشان و فهمیدند
برای کُشتنِ من ماجرای تو کافی است
تو شیشه بودی و یک سنگریزه هم بس بود
کسی نگفت که حالِ عزای تو کافی است
کسی نگفت که نامرد آتشت بس نیست
کسی نگفت مزن ضربِ پایِ تو کافی است....
کسی نگفت مغیره به تازیانه مکوب
کسی نگفت که برگی برای تو کافی است
کسی نگفت که قنفذ غلاف را بردار
نزن نزن نزن این ضربههای تو کافی است
کسی نگفت به غیر از یهودیِ این شهر
که گفت غربتِ خیبر گشای تو کافی است
تو را زدند و شکستی و من زمین خوردم
تو را زدنت همین هفت جایِ تو کافی است...
تو را زدند و لبِ تو نکرد نفرینی
که آهی از تو برای خدای تو کافی است
پس از تو دخترِ تو داد میزند نزنید
حسین داغ تو واغربتای تو کافی است
برای آنکه سپاهی غنیمتت ببرند
هزارو نهصد پنجاه جای تو کافی است
گلیم ، پاره عبایی ، حصیر ، زیرانداز
یکی اگر که شود بوریایِ تو کافی است
لطفی
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
نوحه
#شهادت حضرت
#زهرا سلام الله علیها
به کجا می روی ای جوان علی
به کجا می روی ای کمان علی
فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه
@
چشم خود واکن ای دار و ندار من
کن تماشا گره خورده بر کار من
@
من فدای تو و ذکر سجود تو
من فدای تو و روی کبود تو
@
به کجا می روی ای تکیه گاه علی
به کجا می روی ای سپاه علی
@
گل افسرده ام بی تو افسرده ام
رو مگردان ز من ای سیلی خورده ام
حسینی
سبک، همه جا کربلا
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#شهادت حضرت
#زهرا سلام الله علیها
ای یار بیمار من بی تو غریبم
شب تا سحر در ذکر امن یجیبم
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا
قرآن من سوره کوثر ندارد
دیگر علی بعد تو لشکر ندارد
ای نور چشمان من چشم خود وا کن
کنار بستر تو من را تماشا کن
ای همه دار و ندار من زهرا
صدها گره خورده بر کار من زهرا
تو با من از صورت نیلی نگفتی
تو با من از ضربت سیلی نگفتی
تاکی سرم بر سر زانو بگیرم
زهرا دعا کن که من با تو بمیرم
حسینی
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانون مداحان وشاعران خمینی شهر
ایتا
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr