eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
525 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
س مرثیه گمان مکن پسرت ناتنی ‌برادر بود قسم به عشق, کنارم حسین دیگر بود منال ام بنین و ببال بر عباس تو شیر مادر و شیر تو شیر پرور بود سقوط قلعۀ خیبر اگر به نام علی‌ست فرات: خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت که ماه هاشمیان بود و مهر پرور بود به لرزه بود از او پشت هفت ‌پشت ستم یل تو یک‌ تنه یک تن نبود, لشگر بود به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود اگر فتاد روی خاک می‌شود پرپر ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود استاد_علی_انسانی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
س مهربان و همدم و مادرترین نامادری آبرویی یافت از ام البنین، نامادری بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود بر مسلمانان شد "ام‌المؤمنین" نامادری بچه ها وقتی پریشان‌حال مادر می‌شدند شانه می‌زد موی آنهارا همین نامادری آنقَدَر بانو محبت داشت قطعا تا ابد مادر دنیا نمی‌آرد چنین نامادری دست مادرها به سوی اوست تا رزقی دهد بر رکاب مادران گردد نگین نامادری چارتا نوکر برای چار زهرازاده داشت آفریده نوکران مه جبین نامادری هم خدا و هم رسول و فاطمه دم میدهند آفرین و آفرین و آفرین نامادری فاطمه در کربلا شاهد ولیکن در بقیع روضه ها میخواند با صوتی حزین نامادری می‌کُشد مارا دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" او روضه میخواند از عمود آهنین نامادری فاطمه چون روی منبر روضه خوانی می‌کند وقت روضه می‌نشیند بر زمین نامادری من بهشتم زیر پای اوست، از بس مادر است دست من را می‌کشاند پای دین نامادری احمد_ایرانی_نسب کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
س تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد سید_جعفر_حیدری کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
س آمد و یک مدینه آه آورد چشم گریان به شوق ماه آورد آمده با صلابت گریه ایستاده به قامت گریه در هوای نگاش ابر کشید بر زمین نقش چار قبر کشید بر مزار خیالی‌اش که نشست مرثیه خواند و گریه کرد و شکست بر روی دستهای اخلاصش زره یادگار عباسش نه فقط از تبار اشک است او بلکه مادربزرگ مشک است او فاطمه بود،فاطمه اما پشت در جاگذاشت اسمش را روز ، خورشیدو ماهتاب شبند اهل تقوا همیشه با ادبند گفت این خانه مال آل عباست گفت که فاطمه فقط زهراست به خودش ام بی بنین میگفت و به زینب هم اینچنین میگفت روزگارم شده‌ست پاییزی که نبینم تو اشک میریزی هی مرا مادرم خطاب نکن هی مرا از خجالت آب نکن شان من چون بتول اقدس نیست مادری کار هرکسی پس نیست مادر من به حکم لم یزلی شیر داده مرا به ناد علی آسمان نور دست من داده ماه در دامن من افتاده پسری داشتم که سقا بود خادم بچه های زهرا بود پسری داشتم مودب بود پسرم تکیه گاه زینب بود افتخار من و عشیرهٔ من یل من نافذ البصیرهٔ من علمش مرکز سپاه امام دستهایش ستون کل خیام آه اما بریده شد یارب آن دوتا دست از سر زینب اهل تکفیر پرپرش کردند نیزه ها جنگ بر سرش کردند تیغها پاره پاره اش کردند ماه را پرستاره اش کردند غیرت‌الله که زمین افتاد دخلت زینبُ علیَ بْنِ زیاد آه از دست بی بصیرت ها خنده ها طعنه ها شماتت ها گریه های سکینه اشک رباب آه از خیزران و بزم شراب وحید_عظیم_پور کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
س پسرهای مرا کشتند! دیگر- مسلمانان مرا مادر نخوانید پریشانم پریشانم پریشان مرا أم البنین دیگر نخوانید شنیدم دستِ عباسم قلم شد به خاک افتاد با پیشانی از زین بشیر از کربلا آورده سوغات برایم صد هزاران داغِ سنگین دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد شد آن لحظه که مَشکش تیرباران حلالم کن شدم شرمندهٔ تو... «علیِ مرتضی ای شاه مردان» شنیدم قامتش شد إزباً إربا میانِ روضه می میرم بزودی چه بد کشتندعلیِ اکبرم(ع) را «اگر دردم یکی بودی چه بودی»؟! بمیرم!...ضربه هایِ کُندِ خنجر دلیل گریهٔ چشم ترم شد حسینم(ع) عاقبت لب تشنه جان داد «فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد»؟! دلش آشفته شد؛ شد بی برادر فدای زینبم(س) تنهایِ تنها... لب گودال، آن لحظه که میخوانْد «گلی گم کرده ام می جویم او را» کنار پیکرِ بی سر، گمانم چنین گفته ست بی صبرانه، ممتد «من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد» نبودم تا ببوسم صورتش را شنیدم داشته حالِ وخیمی رقیه(س) سخت سیلی خورده از زجر(لع) «یتیمی درد بی درمان یتیمی» منِ أم البنین را پیر کرده غم ِ بی بی رباب و اینکه شبها- -میان خواب میگوید عزیزم... لالالالا لالالالا لالالا! مرضیه_عاطفی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#عکس_استوری وفات #حضرت_ام_البنین_سلام_الله علیها کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
شرمنده ام که سوخت میان شرر پرت آتش گرفت باغ گل لاله در برت شرمنده ام که مشک ابالفضل پاره شد شرمنده رباب شد و کام اصغرت مهلت نداد عمود به قولش وفا کند عباس من که آب شد از آه آخرت زینب حلال کن پسرم را حلال کن قسمت نشد صدات کند چون برادرت دست شکسته خون ز دو چشمان خون گرفت خیلی شدم دوباره بدهکار مادرت ای من فدای ناله ی روی بلندی ات شرمنده ام که رفت ز دستت برادرت سم ستور قسمت آن جسم پاک شد بالای نیزه رفت سرش در برابرت عباس رفت و آتش لشکر بلند شد آتش گرفت چادر و دامان و معجرت وحید_محمدی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روشنا تر ز آب امّ بنين بانوی با حجاب امّ بنين انتخاب ابوترابی تو افتخار بنی كلابی تو خانه دار علی پس از زهرا بی قرار علی پس از زهرا خانه ات خانه ی ولايت بود همسریِ علی برايت بود چقَدَر خوب بخت تو وا شد زندگانی تو چه زيبا شد قلب و جانت شده به نام علی كه شده شوهرت "امام علی"  با حضورت بهار آوردی  عطر زيبای يار آوردی  آمدی بوی فاطمه آمد  خنده روی لب همه آمد تو برای همه عزيز شدی پیش زينب ولی كنيز شدی آسمان هستی و قمر داری دُرّ و گوهر به روی سر داری   در حیا و شرف قَدَر هستی مادر چار تا پسر هستی    به تو و مادری ات ایوالله مادرِ مهربانِ " عبدالله " دلت از عرش هم فراتر بود "جعفرت"درحماسه محشر بود دامنت مهد زهد و ایمان بود اثر پاکی تو "عثمان " بود به به از این یقین و اخلاصت همه عالم فدای " عباست" عصمت بی نظیر تو عشق است شوکت شرزه شیر تو عشق است دانشِ مکتبت دلیری بود خانه ات کهکشان شیری بود پسرانت اگر چه يل بودند به وفا و ادب مثل بودند درس مردی تو يادشان دادی از خودت عشق را نشان دادی كربلا شور جلوه گاه تو بود نوبت جلوه ی سپاه تو بود ادبت بود رو سپيدت كرد تا ابد مادر شهيدت كرد شرف و شمس حق نگينت كو؟ آی ام البنين ؛ بنينت كو ؟؟ محمد_حسن_بیات_لو کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
خونه‌ی من که خونه‌ی مُراده خدا بهم اینجا علی رو داده چار تا غلام آوردم اینجا واسه دو تا خانوم و دو تا آقا زاده برا دو خورشیدش یه ماه آوردم برای خیمه  تکیه‌گاه آوردم روزی که عباسم و دید علی گفت... برای دختراش سپاه آوردم اما زدند آینه رو شکستند دلای سنگی سرش و شکستند دلیل داره اگه زمین می‌خورم آخه عصای پیریم و شکستند میگن که خیمه‌ها کفن ها شدند با سیلی غرقِ خون دهن‌ها شدند یه چند تا دخترام رسیدن ولی دیدم شبیهِ پیر زن‌ها شدند اَمون از این موهای خاکستری از این همه گُلای نیلوفری عباسم و حسینم و گرفتند نه مادرم نه حتی نامادری دست رو دلم نذار دلم کبابه شبیه روی سوخته ی ربابه تا وقت مردنش همش می‌پرسید... چرا نذاشتن پسرم بخوابه ربابه و روضه‌ی ما سه شعبه میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟ فرقی داره شیر خواره با علمدار فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟ دست رو دلم نذار دلم شکسته رو مشکِ پاره لَخته‌خون نشسته خونَش خراب شه خونم و خراب کرد هرکی به نیزه‌ها سرت رو بسته غلام آقات شدی ابالفضل سایه سادات شدی ابالفضل هرکسی سهمی از تو رو کَند و برد بد جوری خیرات شدی ابالفضل تیر و چطور با زانوهات کشیدی فاطمه رو به قتلگات کشیدی چطور با دستی که نداشتی مادر چادرشو و روی چشات کشیدی عاقبت انتظار تو سر اومد سرت زمین نخورده مادر اومد نذاشت که روی نیلی رو ببینی تیری که از پشت سر تو اومد حسن_لطفی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد محمد_جواد_شیرازی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
من که از نسل دلیر عربم امّ العبّاسم و امّ الادبم مادر چهار یل رعنایم من کنیز حرم زهرایم آسمان خاک نشین حرمم عرش در تحت لوای کرمم معرفت مسئله آموز من است عاشقی سائل هر روز من است دل من محو تولّای ولیست سِمتم خادمی بیت علیست من سفارش شده ی زهرایم آبرو یافته از مولایم وه از ان روز که قابل گشتم با در بیت مقابل گشتم آمد آن لحظه چه خوش اقبالم دختر شاه به استقبالم قبله ی نور به کاشانه ی من حرم الله کجا خانه ی من دست بانوی حرم بوسیدم خاک پایش به بصر مالیدم گفتم این بیت حریم لاهوت من کنیزم به دیار ملکوت آمدم خادم این در باشم خادم دختر حیدر باشم لیک آن روز زغم رنجیدم وای دل، صحنه ی سختی دیدم هر دو ریحانه حق تب دارند بین خانه حسنین بیمارند گفت زینب به دو چشمانی تر نذر روزه بنما ای مادر عرق از صورتشان تا شد جمع سوختم در غمشان همچون شمع آنقدر خرج ولایت گشتم مورد لطف و عنایت گشتم تا خدا مزد ولایم را داد که به من گل پسری زیبا داد صاحب جنة الاحساس شدم مادر حضرت عباس شدم در وفا یار بلا فصل شدم مادر فضل و ابا الفضل شدم شوری افتاد ز عشقش به دلم دید از فاطمه بودن خجلم حق نمود این شرفم نقش جبین حضرت فاطمه شد ام بنین گفتم عباس گل ریحانی به امیرت تو بلا گردانی نه برادر و نه من مادرشان من کنیز و تو غلام درشان روزی اید که به همراه حسین از مدینه بروی نور دو عین چون حسینم تو خدایی گردی عاقبت کرب و بلایی گردی یک وصیت کنم این لحظه تو را جان تو جان عزیز زهرا رفتی و همره تو شادی رفت از مدینه دگر آزادی رفت وای زان روز که غمها برگشت کاروان گل زهرا برگشت جان هر دل شده بر لب آمد بی حسین حضرت زینب آمد گفت با من همه اسرار مگو ماجرا های تو وآن بغض گلو گفت لب تشنه سوی آب شدی از خجالت به خدا آب شدی گفت با قدّ کمان جان دادی من شنیدم نگران جان دادی تا که مشک و علمت را دیدم دست پاک تو ز دور بوسیدم باورم نیست سر زین وسجود فرق عباس من و ضرب عمود یاد تو روضه به پا می سازم تا ابد برپسرم می نازم نزد زهرا تو وجیه اللّهی فانی حضرت ثار اللّهی قاسم_نعمتی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
چشمه خور در فلک چهارمین سوخت ز داغ دل ام البنین آه دل پرده نشین حیا برده دل از عیسی گردون نشین دامنش از لخت جگر لاله زار خون دل و دیده روان ز آستین مرغ دلش زار چو مرغ هزار داده ز کف چار جوان گزین اربعة مثل نسور الربی[۱] سدره نشین از غمشان آتشین کعبه توحید از آن چهار تن یافت ز هر ناحیه رکنی رکین قائمه عرش از ایشان به پای قاعده عدل از آنها متین یاد ابوالفضل که سر حلقه بود بود در آن حلقه ماتم نگین اشک فشان سوخته جان همچو شمع با غم آن شاهد زیبا قرین ناله و فریاد جهان سوز او لرزه در افکنده به عرش برین کای قد و بالای دل آرای تو در چمن ناز بسی نازنین تیر کمان خانه بیداد زد دیدۀ حق بین تو را در کمین چهار جوان بود مرا دلفروز و الیوم اصبحت و لا من بنین[۲] نام جوان مادر گیتی مبر تذکرینی بلیوث العرین[۳] چون که دگر نیست جوانی مرا لا تدعونی ویک ام البنین[۴] ۱. چهار نفر چون پرندگان تیز پرواز کوهسار بودند که کشته شدند و رگ حیات آنان قطع گردید. ۲. امروز صبح کردم در حالی که دیگر پسری ندارم ۳. مرا به یاد شیران بیشه میندازید ۴. دیگر مرا ام البنین نخوانید غروی_اصفهانی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد بر شعر، پرده ی غیرت، روح الامین کشد ذیل مقام توست بلندای آسمان حاشا که دامن تو به روی زمین کشد خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد ! تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد آهو ز احترام به صحرا نمی رود گر چادر تو پای به اقصای چین کشد ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه ! خاشاک منت از نظر ذره بین کشد بر عزّتت بس است علی خواستگار توست شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد از آستین تو اسد الله گرفته است حاشا که شمر گوشه ی آن آستین کشد معنی خموش باش ! که آگاه نیستی  ز آن معجری که دست سنان لعین کشد آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب از شک بعید نیست که بار یقین کشد محمد_سهرابی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آسمان قمرها را چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پیر زن پسر ها را چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سر راه ، روضه می خواند که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را ندیده است اگر چه ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را کنار آب دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی به خانه ی ولي الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی به جای اینکه شوی مدعی همسری اش کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد و برای چرخش دستار انتخاب شدی چهار تا پسر آورده ای برای علی که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد به چادر عربی تو خار گیر نکرد تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد از آن زمان که شنیدی خزان گلها را هوای کوی تو باغ دل پذیر نکرد چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد به نعل تازه گرفتند تا بدن ها را به ضرب دست لگد میزدن زن ها را علی_اکبر_لطیفیان کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
در لابلای بغض این کوی و گذرها پیچیده ذکر "وا حسینا" در سحرها انگار در یک گوشه از تنهایی خود روضه گرفته حضرت "ام القمر"ها یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است پر می شود از عطر یاس این دور و برها دارد به دل داغ تمام نیزه ها را داغ علی های قبیله، داغ سرها داغی نشسته مادرانه بر دل او داغی که می ماند همیشه بر جگرها جمع مصیباتی که او دیده ست یعنی "ام البنین" شهر منهای پسرها "وَیلی عَلی شِبلی" عزیز قلب مادر شیرم حلالت ساقی بی بال و پرها عباس جان، زینب برایم روضه خوانده از کربلا، از علقمه، از "إِنْکَسَر"ها نخل رشید باغ من، بالا بلندم در بین گلدان جا شدی؟! "آه" از تبرها آه از غریبی رباب و گریه هایش در لابلای بغض این کوی و گذرها... محمد_جواد_مهدوی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست هر بار بی قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر  زهرا... سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شده از شهر مادریش باید نوشت حرمت آل عبا شکست عباس شد ستاره دنباله دار تو تا کربلا رسید، و در کربلا شکست یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست وحید_محمدی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مادرم در گوش من خوانده است: یا ام البنین ذکر من تا روز محشر هست: یا ام البنین هر کسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول قبل از آن در زیر لب گفته است: یا ام البنین مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار بر گدایان درت پیوست یا ام البنین ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم هر کجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکر عباس تو دربست یا ام البنین در حمایت از غریب کربلا، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت آن " حکیم بن طُفِیلِ " پست یا ام البنین خون چکید از چشم هایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا ام البنین بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین... مهدی_علی_قاسمی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد اگر مادر شود ام الادب دور از تصور نیست پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد یقینا لب زده بر چشمه ی عین الیقین، وقتی شود بانوی مردی که خودش حق الیقین باشد چه فخری میکند بر مریم و حوا، زمانی که ببیند همسرش مولا امیرالمومنین باشد کنیز خانه ی حیدر، عزیز خانه ی حیدر ((خدا میخواست آن باشد، خدا میخواست این باشد)) هزاران بار حیدر گفت احسنت آفرین بر او چرا که همسرش بانوی عباس آفرین باشد دوباره نام عباس آمد و حس کرده ام بانو که چین افتاده بر پیشانی ات، قلبت حزین باشد بشیر از تو نمیخواهم بگویی از ابالفضلم اگرچه خوب میدانم که مقطوع الیمین باشد بگو دنیا چه کرده با حسینم، سخت غمگینم نه غمگین عزیزانم، که دردم درد دین باشد شبیه سرو، سر بالا، شبیه کوه پا برجا کسی که اینچنین باشد فقط ام البنین باشد... محمدرضا_نادعلیان کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
به تیغی حیف گیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند بهارم را چِسان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته تَرَک بر چهره‌ی آئینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف حسن_لطفی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
گفتم ام البنين، دلم پا شد گره هايي كه داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و ... خشكسالم شبيه دريا شد سوره ي حمد نذر او كرديم گم شده داشتيم و پيدا شد با ادب بود و روي دامانش تا گل نازدانه اي جا شد ...به مدينه نگفت مادر شد گفت،‌ مولاي شهر بابا شد با كنيزيّ خانواده ي عشق در دو عالم عزيز زهرا شد خادمي كرد تا كه عباسش از ازل تا هميشه آقا شد همه ي بچه هاش عيسايند گرچه عباس او مسيحا شد آن قَدَر خرج گريه شد افتاد آن قَدَر خرج گريه شد تا شد تا قيامت به احترام حسين ذكر لبهاش واحسينا شد گفت - گفتند روز عاشورا در غروبي كه خيمه غوغا شد بين تقسيم آبروي حرم مشك بي آب - سهم سقّا شد كاش دست عمود نخلستان سدّ راهش نمي شد امّا شد گفت - گفتند بعد آني كه عليِ اكبر ارباًاربا شد قد سقّا شبيه قاسم شد قدّ قاسم شبيه سقّا شد گفت - گفتند بر سر نيزه سر عبّاس من تماشا شد بسته بودند اگر نمي افتاد بسته بودند اگر به ني جا شد خوب شد همره حسين نرفت در مسيري كه سر به ني ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا كه جشن برپا شد علی_اکبر_لطیفیان کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی  محسن_رضوانی کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
بشیر گفت زمانی علم زمین افتاد... که دست حضرتِ صاحب کرم زمین افتاد بشیر گفت همین که سرت ز هم وا شد عقیله ای نگران، در حرم زمین افتاد بشیر گفت به چشمت سه شعبه کوبیدن ز کاسه چشمِ تو از این ستم زمین افتاد بشیر گفت که بالاسرت حسین آمد شکست پیشِ تو، در هر قدم زمین افتاد شنیده ام که تو قبل از حسین جان دادی شنیده ام ز غمت زینبم زمین افتاد تو در گلوی حسین حکمِ هر نفس بودی نفس نبود اگر بازدم زمین افتاد حسین قامتِ اِستاده و رشیدی داشت چه شد که تا شد و با قَدِ خم زمین افتاد؟ اگر چه بارِ مصیباتِ تو مرا خم کرد اگر چه با خبرِ تو، پرم زمین افتاد همینکه گفت بشیر آسمان ز عرش فتاد ز غُصه مادرِ پیر و کمانِ تو جان داد رضا_باقریان کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان میشود چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود مادر باب الحوائج ! خانه ات دارالشفاست درد هر کس که دخیل آورده درمان میشود آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات دشمنت هم پای این مرثیه گریان میشود پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود " چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش" اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود مادر عباس های بی نظیر عالمی یک نفر از نسل تو "عباس دوران" میشود علیرضا_خاکساری کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
ای همسر سردار جهان، مادر عباس وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عباس در بیت علـی آمده! هـمسنگر عباس خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس ام‌الشهـدا ، فاطمه ی دوم حیدر هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی تو فاطمه ی بیت شـه عـرش‌ مقـامی تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟ ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت جان همه خوبان جهـان باد فـدایت! با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی تـو ام‌ بنینـی نــه! تـو ام‌الشهـدایی پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت حق است کند فاطمه پیوسته دعایت دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را از بس که در امواج بلا یار حسینی بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت آتش نزند کس به دل زار و حزینت ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟ ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود ای قبله ی دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است قبر تو عیان است عیان است عیان است چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟ از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم هرچند که خون جگرت بود روانه دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه ای کوه غم چار جوانت روی شانه بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک، عنایت تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت استاد_غلامرضا_سازگار کانون وبسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr