eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
526 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده‌ی اشکبار یادش هست آن‌همه قلب زار یادش هست روضه‌ی بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده  باز تب کرده، مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پرغبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش ترک افتاده است لب‌هایش العطش العطش شد آوایش لب زخمی یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه‌اش کل سال هیأت بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه‌ی اسارت بود لحظه‌های فرار یادش هست سال‌ها قلب بی قراری داشت گله‌ها از شتر سواری داشت با رقیه چه روزگاری داشت با غمش آه و گریه زاری داشت آبله بود و خار یادش هست همه‌ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه‌هایش چقدر ترسیدند کوچه‌های شلوغ را دیدند مست‌ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت گوشه‌ی حجره‌ تو را سخت به زحمت انداخت داری از درد چه بدحال به خود می‌پیچی مثل لب تشنه‌ی گودال به خود می‌پیچی چه غریبانه کف حجره زمین‌گیر شدی چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی زهرِ ملعون، چه به روزِ جگرت آورده خنده‌ی حرمله را در نظرت آورده خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید زهر نه، گریه‌ی بسیار تو را خواهد کشت روضه‌ی دست علمدار تو را خواهد کشت سال‌ها رفته، ولی خوب به خاطر داری با رقیه دل‌تان سوخته چندین باری مو به مو، طعنه‌ی اغیار به یادت مانده ازدحامِ سر بازار به یادت مانده دل پُر خون تو، از غصه لبالب می‌شد چادری در ملأعام معذب می‌شد وحید_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مناجات دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟! آخر چقدر در پی دنیا دویده‌ایم؟! باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست ** وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست محمدجواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مگر می‌شود گریه بسیار کرد... مگر می‌شود دیده خونبار کرد... مگر می‌شود صحبت از خار کرد... مگر می‌شود نقل بازار کرد... ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد! مگر می‌شود خیمه سوزان شود... درآن شعله‌ها عمه حیران شود... کشیده نصیب یتیمان شود... رد دست‌هاشان نمایان شود... ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد مگر‌ می‌شود لشگر نیزه‌دار بیفتد به دنبال یک طفل زار ببینی سر شاه را نی سوار ز داغ رقیه شده بی قرار ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد حرم شد گرفتار رنج و عذاب چه‌ها کرد با دست‌هامان طناب مگر می‌توان روضه خواند آب آب مگر می‌شود حرف زد از رباب ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد شبی که حرم سمت غم‌خانه رفت به مهمانی قصر شاهانه رفت ز شوق پدر طفل دردانه رفت مگر می‌توان گفت ویرانه رفت ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد کنون این من و این دل گریه‌خیز نشستم به بستر مریضِ مریض چه باید کنم با غمش یا عزیز مگر می‌شود گفت حرف از کنیز ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید مجتبی_شکریان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت‌سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه های من خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست مانند من امام غریبی، غریب نیست گریه کنید اهل منا در عزای من اهل زمانه غصه به قلبم رسانده‌اند بر روح و جان من، غم و غربت چشانده‌اند من را به روی مرکب سمی نشانده‌اند از زهرِ زینِ اسب، ورم کرده پای من از کودکی رسیده به من چهره‌ای کبود در کربلا و کوفه و جولانگه یهود از بس که زخم‌های تنم در فشار بود مانده نشان سلسله بر جای جای من بر روی خار سخت مغیلان دویده‌ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده‌ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده‌ام این روضه‌هاست گوشه‌ای از ماجرای من بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم بزم حرامِ شام، نرفته ز خاطرم مانده ز شام کرب و بلایی برای من یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود، پر عمه زینبم یاد لباس شعله‌ور عمه زینبم فریاد می‌کشد جگر مبتلای من من روضه‌خوان غربت عمه رقیه‌ام مردم شکست، حرمت عمه رقیه‌ام آه... از شب شهادت عمه رقیه‌ام تغییر کرده صحبت و حال و هوای من یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم آن خاطرات می‌گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم ذکر حسین گشته دعا و نوای من داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند بی حال، زیر خنجر آن کینه‌توز ماند در زیر آفتابِ بیابان سه روز ماند اعضای جدِ تشنه‌لب و سر جدای من محمدجواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا از پرده‌های خیمه بیرون شدند زن‌ها لطمه‌زنان به صورت، خَستند قلب ما را من بودم و امامم، یعنی امام سجاد مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمه‌ها را دیدم که بانوان تا، گودال می‌دویدند سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه غلطان به‌خاک دیدم فرزند مصطفا را با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را "وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک این است عشق‌بازی با بندگان خدا را تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر: عریان کنید اینَک ابدانِ کشته‌ها را! تن‌ها همه به صحرا، سرها همه به نیزه! نه با کسی مروت، نه با کسی مدارا دیدم تمامِ سرها بر نیزه‌ها چو خورشید کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت از عمه‌اَم بجویید دنبال ماجرا را... محمود_ژولیده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع بی وفایی خاص و عام از من سر بازار و ازدحام از من خواهرت را مدینه برگردان هرچه سنگ است روی بام از من بغض مردانه ی صدا از من مکر این قوم بی وفا از من به غرور رقیه بر نخورد کم محلی کوچه ها از من این شب بی ستاره از مسلم جگر پاره پاره از مسلم سر اکبر به نیزه ها نرود سر دارالاماره از مسلم آخر کار قائله از من عطش و درد و سلسله از من خار در پای دخترت نرود آن سه تا تیر حرمله از من بر سر شانه کوه غم از من زخم خوردن زیاد و کم از من تو سلامت مدینه برگردی خنجر کند شمر هم از من هرچه دارد هزینه از مسلم پای سنگین کینه از مسلم زینت شانه های پیغمبر نفس تنگ سینه از مسلم بزن آتش که خرمنش با من از دهن نیزه خوردنش با من تو نخی از عبات کم نشود بی کفن ماندن تنش با من بعد من ناله ی حرم با تو بی قراری دخترم با تو به پر بسته ام نگاه نکن سر دروازه می پرم با تو بعد من اصل ماجرا با تو دردها با تو کربلا با تو سهم من بود گردن کوفه ته گودال و چکمه ها با تو بعد من رنج همسفر با تو سر نی گریه تا سحر با تو به زمین خوردنم صدایش ماند انعکاسش به طشت زر با تو قسمت تلخ داستان با تو شام غم پس حسین جان با تو من که چیزی نمانده از لب هام زحمت چوب خیزران با تو وحید_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت گوشه‌ی حجره‌ تو را سخت به زحمت انداخت داری از درد چه بدحال به خود می‌پیچی مثل لب تشنه‌ی گودال به خود می‌پیچی چه غریبانه کف حجره زمین‌گیر شدی چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی زهرِ ملعون، چه به روزِ جگرت آورده خنده‌ی حرمله را در نظرت آورده خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید زهر نه، گریه‌ی بسیار تو را خواهد کشت روضه‌ی دست علمدار تو را خواهد کشت سال‌ها رفته، ولی خوب به خاطر داری با رقیه دل‌تان سوخته چندین باری مو به مو، طعنه‌ی اغیار به یادت مانده ازدحامِ سر بازار به یادت مانده دل پُر خون تو، از غصه لبالب می‌شد چادری در ملأعام معذب می‌شد وحید_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح مناجات قلم در دست می‌گیرم که‌ امشب شاعرت باشم نم ناچیزی از دریای "قال الباقرت" باشم قلم در دست می‌گیرم که پای مکتبِ فقهت شبیه دانش آموزِ همیشه‌حاضرت باشم مسیرم را به سمت جاده‌ات یکراست کج کردم که در هر رفت و هر آمد، همیشه عابرت باشم به زیر خیمه‌گاه چادرم گه‌گاه بنشینم به یاد کربلا اشکی بریزم، ذاکرت باشم میان سینه‌ی تنگم کبوترخانه‌ای دارم که گاهی تا بقیعت پرکشم؛ تا زائرت باشم! بهجت_فروغی_مقدم کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام طبیب عالم ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه... تو طفل روی ناقۀ عریان نشسته‌ای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را علی_انسانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح ای شیعه‌ی ثانی عشرِ حضرت باقر دین زنده شده از هنرِ حضرت باقر بخشید به اسلامِ مبین گرمی و رونق گنجینه‌ی غرق گهرِ حضرت باقر تا روز قیامت همه چون آینه ماتند از دانش و علم و هنرِ حضرت باقر زینت ده توحیدپرستانِ جهان است گلزار گل و بارورِ حضرت باقر قدسی نَفَسانِ حرم قدس ندیدند جز نور خدا در نظرِ حضرت باقر مرغان دعا تا حرم دوست رسیدند در سجده‌ی شام و سحرِ حضرت باقر جابر چه صمیمانه ز درگاه پیمبر آورده سلامی به برِ حضرت باقر عمری زِ غم کرب‌وبلا خونِ جگر خورد قربان دل و چشم ترِ حضرت باقر داغ غم زهرا و علی در همه ایام آتش زده بر بال و پرِ حضرت باقر زهر ستم و کینه‌ی بیداد چه کرده‌ست با جان و دل و با جگرِ حضرت باقر افسوس که در سوگ نشستند ملائک زین داغِ گران با پسرِ حضرت باقر دادند مرا کوثر توفیق «وفایی» تا آن که شوم نوحه‌گرِ حضرت باقر سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بیابان بود و صحرا بود، آنجایی که من بودم هزاران خیمه بر پا بود، آنجایی که من بودم شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما گلاب اشک زهرا بود، آنجایی که من بودم قیام عاشقانِ راست‌ْقامت بود عاشورا قیامت آشکارا بود، آنجایی که من بودم تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی به هفتاد و دو معنا بود، آنجایی که من بودم پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی شهادت هم گوارا بود، آنجایی که من بودم چرا آتش بگیرند از عطش گل‌های داودی اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم کسی از اسب می‌افتاد پشت نخل‌ها، آری علم در دست سقا بود، آنجایی که من بودم صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما خلیل‌الله تنها بود، آنجایی که من بودم شعاع آفتاب از مشرق گودال سر می‌زد که ثارالله پیدا بود، آنجایی که من بودم عدالت زیر سم اسب‌ها پامال شد، آری ستم در حد اعلا بود، آنجایی که من بودم شدم محو نگاه عمه‌ام زینب که در چشمش تمام دشت زیبا بود، آنجایی که من بودم چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد که چشم‌انداز فردا بود، آنجایی که من بودم چه گل‌هایی که زیر بوته‌های خار پرپر شد مگر پاییز گل‌ها بود، آنجایی که من بودم؟ هلال ماه نو وقتی نمایان می‌شد از محمل فقط یک نیزه بالا بود، آنجایی که من بودم... استادمحمدجواد_غفورزاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح ای هم نوای غربت تو عندلیب‌ها خاکی‌ترین نگین بقیع غریب‌ها ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم شاگرد مکتبت علما و ادیب‌ها از قال باقر است هر آنچه به ما رسید علم مُنَجّمین و دوای طبیب‌ها درس است خطبه‌های فصیح و بلیغ تو زانو زدند پای کلامت خطیب‌ها آموزگار هفتم عیسی بن مریمی خم گشته در برابر عِلمت صلیب‌ها ** از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد ایوب صبر هستی و کوه شکیب‌ها مسموم زهر کینه شدی ظاهراً، ولی کشته تو را جسارت آن نانجیب‌ها پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب‌ها پنجاه سال رفته و یادت نرفته است طفلان بی پناه و شرار لهیب‌ها بالای تل و گودی گودال ... وای وای خون شد دلت به یاد فراز و نشیب‌ها هر تکه‌ای ز "ماه" نصیب کسی شد و بردند جامه از بدنش بی نصیب‌ها گرگانِ بی حیا ز شعف زوزه می‌کشند عریان به روی خاک امام نجیب‌ها محمود_مربوبی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می‌دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام... کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان روز در چشم یزید بی‌حیا آمد چو شام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت تشت رسوایی او افتاد از بالای بام تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام خیمه‌های آل عصمت را که آتش می‌زدند می‌دویدی در بیابان اشک‌ریز و تشنه‌کام... ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام... گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش گاه زد زخم زبان و گاه می‌زد اتهام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام بس‌که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام تا به صحرای منا گریند بهر غربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام... در کنار قبر بی‌شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می‌گریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو می‌گریم که شد با خون دل عمرت تمام... حاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بغضی که پنجه زد گلوی اطهرت را عمری گرفته بود راه حنجرت را شب تا سحرگه، در دل محراب طاعت پاشیده بودی اشک‌های باورت را تو پنجمین خورشیدِ اهل نور هستی نور خدا کرده احاطه، محورت را خود سوختی بهر نجات اهل ایمان کردی تو خرج خلق، مهر انورت را در بستر بیماری و در هُرمی از تب کردی صدا با اشک حسرت، مادرت را با خاطرات کربلا و کوفه و شام پُرکرده بودی برگ‌برگِ دفترت را یاد علیِ اکبر و عباس و اصغر آتش فکنده لحظه‌های آخرت را از کربلا جان و دلت می سوخت، ازچه آتش زده زهر ستم بال و پرت را؟ شد بقعه‌ی نوری دگر، خاک مدینه بُردند زیر خاک، وقتی پیکرت را قلب «وفایی» سوخت هنگامی که بشنید پُرکرده گَرد درد و غم، دور و برت را سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه؛ عطر جاودان.mp3
1.51M
علیه‌السلام پای دَرسَت شیعه جان گرفت جان‌ها عطری جاودان گرفت ای که نامت آسمانی اَست رفتی، قلبِ آسمان گرفت ای ماهِ آسمان دل‌ها جا داری در میان دل‌ها ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داغت بر دل داغی آشناست هرجا هردم بیرقت به‌پاست ما با یادت گریه می‌کنیم ای که یادت یادِ کربلاست خورشید نیزه‌ها را دیدی آری تو کربلا را دیدی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدم عمری تربت تو را دارم دردِ غربت تو را باز ای مولا از چه رو شکست جهلِ دشمن حرمت تو را؟ دلتنگ مرقد تو ماییم روزی تا صحن تو می‌آییم علی_مؤیدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام غمگین زمین، گرفته زمان، تیره‌گون هواست امروز روز گریه و امشب شب عزاست تا خوشه‌های بغض، گل گریه می‌دهند از تنگنای سینۀ ما ناله‌ها رهاست در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه با صاحب‌الزمان دل ما نیز همنواست داغی‌ست سینه‌سوز غم باقرالعلوم گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست... هم وارث تمامی اوصاف حیدر است هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید نامش شفادهندۀ هر درد بی‌دواست ای روح آسمانی از این داغ جانگداز فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست ای جان ما فدای غم غربت بقیع قبرت بقیع نیست که در سینه‌های ماست... امشب هزار پنجره دل گریه می‌کنیم با غربت بقیع، دل شیعه آشناست شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه این‌جا مگر نه این‌ که مزار امام ماست تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت در بارگاه قدس کنون محشری به‌پاست امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟ عباس_شاهزیدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
@ahlolbasar150تشکری.mp3
7.05M
🍃🌹🍃 📢 صوت💥 صدوپنجاهمین جلسه از سلسله نشستهای پخش زنده سه شنبه های اهل البصر موضوع: مروری بر دستاوردهای انقلاب اسلامی و بررسی چالش اقتصادی کشور 🎙کارشناس: استاد گرامی جناب آقای سعید تشکری زاده با هم می شنویم ایتا و روبیکا @ahlolbasar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آستانه عیدالله الاکبر حدیثی در ویدئو کوتاه و زیبا تقدیم عاشقان مولا می گردد. @ahlolbasar
واحد یا سنگین باقر (ع) دلمون پر زده از تو سینه رفته  شهر  غریب  مدینه حرمت  دیگه  زائر  نداره الهی  دشمنت  خیر  نبینه بی یار وبی یاوری بی حرم  و  زائری تو   لاله ی   پرپری یا سیدی یا باقر (۳) شده شهر مدینه پر از غم از فراق تو شد غرق  ماتم مدینه    گشته   کرببلایی بانی  روضه های   مُحرم تو  شاهد  غمهایی تو بیکس و تنهایی هم   دم   ثار اللهی یا  سیدی   یا   باقر همه ی  کربلا  رو   تو  دیدی آتیش خیمه ها  رو تو دیدی سیلی و کعب  نی  ٬  تازیانه زینب و گریه ها رو تو دیدی ای     شاهد      کربلا ای روضه خوان غمها چشم  و  چراغ  زهرا یا سیدی  یا  باقر کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
به مناسبت نهم ذیحجه شهادت حضرت مسلم ابن عقیل و شهادت آیت‌الله شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام خمینی رحمه الله علیه . 🔵 مراسم پرفیض دعای عرفه 🎤 بانوای گرم حجت الاسلام شیخ ناصر انتظاری ⏰ چهارشنبه ۷ تیر ماه از ساعت ۱۶/۳۰ 🏢 حسینیه ثارالله ، . 🔵هیئت رزمندگان اسلام خمینی شهر. هیئت ها به جمع ما پپیوندید. 🌺کانال هیئت رزمندگان اسلام خمینی شهر 👉https://eitaa.com/joinchat/1786904780C82b37b2d42
🔻 دست‌ها را برگردن‌ها بسته بودند 🔻 ▫️ ▫️ لعنةالله علیه 🥀 شرح الأخبار عن محمد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب [الباقر] علیه السلام: قُدِمَ بِنا عَلى یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ لَعَنَهُ اللّهُ بَعدَما قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام ونَحنُ اثنا عَشَرَ غُلاما، لَیسَ مِنّا أحَدٌ إلّا مَجموعَةً یَداهُ إلى عُنُقِهِ، وفینا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام. 🥀 حضرت امام محمدباقر علیه‌السلام: 🥀 پس از کشته شدن امام حسین علیه‌السلام، ما را که دوازده پسر بچّه بودیم، بر یزید بن معاویه که خدا لعنتش کند وارد کردند. هیچ یک از ما نبود، جز آن که دستانش را به گردنش بسته بودند و [پدرم‏] على بن الحسین علیه‌السلام نیز در میان ما بود. 📕 شرح‌الأخبار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود زهرها با هم تفاوت داشتند اما بگو... این چه زهری بود که جمسمش تورم کرده بود آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین گوئیا در سینه‌اش آتش طلاطم کرده بود زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف آب با آتش به قتلِ او تفاهم کرده بود عمه‌اش را دید و خواند از خیمه‌های سوخته مادرش را دید ه یادِ داغ هیزم کرده  بود دید گرد محرمانش حلقه‌ی نامحرمان دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود سرخ شد چشمش  گمانم آهِ آخر را کشید دختران شعله‌ور را که تجسم کرده بود یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام یادِ شام و نان خشک  و لطف مردم کرده بود وقت غسلش دید فرزندش جراحات تنش خیزران از بس که بر پشتش ترحم کرده بود.... حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح مناجات شاعرترین غم‌های دنیا شاعرت بودند حتی ملائک هم، غلام و چاکرت بودند آن روزها که بیل در دستت عطش می‌زد تنها درختان مدینه ناظرت بودند ای آیه‌ی تطهیر دست‌آموز چشمانت ای که دو دنیا مست نام طاهرت بودند تو چشمه‌چشمه معرفت جوشاندی آن ایام و شیعیانت تشنه‌تشنه زائرت بودند طوفان شدی، صد کوه در پیشت کمر خم کرد دریا شدی و رودها هم عابرت بودند تو شرحه‌شرحه مجتبی بودی و بدگویان عمری نمک‌افشان قلب صابرت بودند یا نیزه‌نیزه کربلا خواندی و یارانت گاهی بلی‌گویان هل من ناصرت بودند تو باطن قرآنی و افسوس از آنان که حتی کر و کور از بیان ظاهرت بودند تو، از حرای علم تابیدی و صدخورشید هر روز، میزان‌گیر نور باقرت بودند لب باز کن، تا مارهاشان را بسوزانند آنان که در شک از کلام ساحرت بودند ** ای کاش من هم شاعر تنهایی‌ات باشم نه مثل آنان که غبار خاطرت بودند اما نه با شاعرنمایان اعتنایت نیست ای که فرزدق‌های عالم شاعرت بودند محمد_مرادی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG