یادش بخیر
#صلوات نامه قدیم مردم ایران
در سنوات قبل این صلوات رو بعضی از مادرها به عنوان لالایی برای بچه هاشون می خواندند تا هم بخوابند و هم اسم ۱۴ معصوم رو یاد بگیرند.
*☘️اول خوانیم خدا را*
*رسول انبیا را*
*علی مرتضی را*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀صلوات را خدا گفت*
*جبرئیل بارها گفت*
*در شان مصطفی گفت*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*☘شاه نجف علی است*
*سرور دین علی است*
*شیر خدا علی است*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀یا رب به حق زهرا*
*شفیع روز جزا*
*یعنی که خیر النساء*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*☘️بعد از علی حسن بود*
*چون غنچه در چمن بود*
*نور دو چشم من بود*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀بوی حسین شنیدیم*
*چون گل شکفته دیدیم*
*به مدعا رسیدیم*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*☘️زین العباد دانا*
*سجاد است و بینا*
*می گفت وقت دعا*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀باقر امام دین است*
*نور خدا یقین است*
*فرزند عابدین است*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*☘جعفر صبح صادق*
*هم نور و هم موافق*
*تاج سر خلایق*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀موسای با سعادت*
*با ذکر و با عبادت*
*می گفت در اسارت*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*☘هشتم رضا امام است*
*از ضامنی تمام است*
*شاه غریب بنام است*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀ما شیعه تقی ایم*
*خاک ره نقی ایم*
*محتاج عسکری ایم*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*☘مهدی به تاج و نورش*
*با پرچم رسولش*
*نزدیک شد ظهورش*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
*🍀یارب به حق زهرا*
*شفیع روز جزا*
*بخشا گناه ما را*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
*ای مردمان بدانید،*
*این ذکر را بخوانید*
*تا در بلا نمانید*
*صل علی محمد*
*صلوات بر محمد*
🌹 *اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ*
*آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهم 🌹*
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه
#شب چهارم
#محرم
#حضرت زینب س
برادر عزیزم، زینب شود فدایت
آوردم از مدینه، دو دسته گل برایت
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
خون جگر ز دیده، بر تو روانه کردم
گیسوی هر دو را خود،با گریه، شانه کردم
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
وقت سفر سفارش نموده شوهر من
هدیه به حضرت تو گردد دو گوهر من
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
شکر خدا که امروز، مادر دو شهیدم
روز جزا، به نزد فاطمه، روسفیدم
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
عنایتی که امروز به چشم خود ببینم
بر سینه ام نشیند، داغ دو نازنینم
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
از اوّل این دو تن، را پرورده ام برایت
تا خون پاک هر دو ریزد، به خاک پایت
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب چهارم
#محرم
#حضرت زینب س
رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم
این فیضِ روسپید شدن را ز من مگیر
هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید
این مادرِ شهید شدن را ز من مگیر
باید عزیز را به فدای عزیز کرد
در خیمه غیرِ این دو، عزیزی نداشتم
غیر از دو طفل خود که به قربانِ تو کنم
در خیمه ام برای تو چیزی نداشتم
-
بیهوده می زنند همه لافِ عاشقی
کس نیست عاشق تو به مانند زینبت
ای هست و نیستم به فدای تو یا حسین
ناقابل است جان دو فرزند زینبت
-
خوشبخت خواهری که تو باشی برادرش
تا سایهی تو هست، دگر غم نمی خورَد
فرزند اگر چه که همه دنیای مادر است
دنیای بی تو هیچ به دردم نمی خورَد
-
از هر چهار سو به تو شمشیر می زنند
باید برای خود سپری دست و پا کنی
از خیمه ام دو تا سپر آورده ام حسین
باید که هر دو تا پسرم را فدا کنی
-
سخت است دست و پا زدنِ بچه های من
اما فدای طفل رباب و سکینه ات
سخت آن بُوَد که داخل گودال بنگرم
خنجر به دست، شمر نشسته به سینه ات
مهدی مقیمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب چهارم
#محرم
#حضرت زینب س
تا صوت قرآن از لب آنها می آید
کفر تمام نیزه ها بالا می آید
خون علی گویان عالم را بریزید
ای دشنه ها،تازه ترین فتوا می آید
آداب جنگ کربلا مثل مدینه است
چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید
این چندمین باریست که از پشت خیمه
دارد صدای گریه ی زهرا میاید
سد سپاه کفر را در هم شکستند
تکبیرهای حضرت سقا می آید
دجال های کوفه در فکر فرارند
دارد سپاه زینب کبری می آید
ای تیغ های کند،با تقسیم سرها
چیزی از آنها گیرتان آیا می آید!؟
زینب بیا از خیمه ها بیرون، که تنها
با دیدن تو حال آقا جا می آید
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب_چهارم
#محرم
#اصحاب_الحسین ع
جناب حبیب بن مظاهر
از جنس حیدر است رجزها که از بر است
با یا علی همیشه دهانش معطر است
در وصف او کتاب فراوان نوشتهاند
دیگر نوشتهاند که این مرد، دیگر است
در آسیاب کوفه نکردهست مو سفید
او پیرِ پای منبر اولاد حیدر است
بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند
در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است
با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند
حق داشتند، جبههیشان نابرابر است!
تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد
تنها خودش به منزلهی چند لشکر است
با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت
گفت آنکه پای پس کشد از مرد کمتر است
حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار!
اینها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است...
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
معلوم بود فکر لب خشک اصغر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است
محمد_حسین_ملکیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب_پنجم
#محرم
اول_جلسهای
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن
اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن
ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست
و علی است صلاة و صلوات است حسن
حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است
بی نهایتتر از آفاقِ حیات است حسن
چه بخواهند و نخواهند حسن شرحِ خداست
وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن
جاری است عشق حسن در رگ و در ریشهی ما
کوثرِ جاری صد رشته قنات است حسن
هرچه دشنام به او داد تبسم میدید
دید دریاست ، همه صبر و ثبات است حسن
نصفی از زندگیاش را دو سه باری بخشید
در کرامات هم آئینهی ذات است حسن
چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر
فاطمه گفت : فقط راه نجات است حسن
ای صراط الله ما نامهی ما سنگین است
گریه بر بی کسیات برگ برات است حسن
حسنیهای حرم آبرو داری کردند
آنچنان غرق حسیناند که مات است حسن
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۴/۳۰)
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آن روز کجای داستان خواهم بود؟
در لشکر صاحبالزمان خواهم بود؟
امروز هر آنگونه که هستم، بیشک
فردای ظهور هم، همان خواهم بود
عباس_همتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن میآمد
یازده ساله ترین شیرِ حسن میآمد
بر تن از پیرهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشتِ حسن ساخته است
رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک
مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جرعهی ناب از یَمِ حیدر خورده است
خوب پیداست که بر غیرتِ او برخورده است
دست حق بر درِ خیبر بخورد میفهمند
به رگ غیرت او بَر بخورد میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ؛ ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مردد بشود میداند...
رد از شد حلقهی پیرانِ عصازن و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن
بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو از وسط اینهمه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم متراکم متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هرولهها رد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و کمانگیر و
کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و
لب گودال رسید و
ته گودل چه دید و...
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق چشم بر آن نیمه جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود...
پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چشم حسن را میبست
باز از خاک حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت...
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله ع
#شب پنجم
مرا حساب نکردی؟پسر نمیخواهی؟
بگو ببینم عمو جان سپر نمیخواهی؟
چرا از اکبر و قاسم سوال پرسیدی؟
برای مرگ تو از من نظر نمیخواهی؟
خودت صدا زده ای: یاوری در اینجا نیست؟
هنوز مانده عمو یک نفر !نمیخواهی
سپر ندارم عمو ،سر که هست!بازو هست!
کبوترت شده ام بال و پر نمیخواهی
قبول دارم اگر زیر دست و پا هستم
ردم مکن، نکند دردسر نمیخواهی!
مخواه بعد تو بر عمه دردسر بدهم
عمو برای خودم بهترست ،سر بدهم!
از این طرف پسری میدوید در گودال
از آنطرف خودِ مادر رسید در گودال
رسید شمر و شکست استخوان عجیب این است
که روی سینه آقا پرید در گودال
نشست روی تن هر دو ؟من نمیدانم
سر عمو و پسر را برید در گودال
کشید خنجر و بعد از دوازده ضربه
صدای وا پسرم را شنید در گودال
عجیب تیر سه شعبه شبیه خیاطی ست
که دوخت هر دو بدن را شدید در گودال
خودش که گفت :عمو زیر دست و پا هستم
شبیه قاسم شد ، قد کشید در گودال
چکار کرده سم اسب ها نمیدانم !
تن حسین شده ناپدید در گودال
عصا به دست برایش چه هدیه ای آورد
دوباره نیزه ، نه ، زخمی جدید در گودال
امیرحسین_آکار
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#مربع_ترکیب
دست اگر از پوست آویزان شود
خوش تر است از این که بار جان شود
جان اگر در مقتلت قربان شود
مرگ در آغوش تو آسان شود
با تو در این بحر هم رنگم عمو
با گلو و دست میجنگم عمو
نیزه ها رفتند بین پهلویت
سنگ جا خوش کرده روی ابرویت
چنگی افتاده به موج گیسویت
دست من قربان دست و بازویت
با خودم آوردم آنچه هست را
پس پذیرا باش از من دست را
مادرت هم دست داده پای یار
من چرا بی بهره باشم یک کنار
تیر ها و تیغ های آبدار
ساقی جسمت شدند ای شهسوار
داری ای شه خانه خانه میشوی
چون اناری دانه دانه میشوی
ای به قربان قد و بالای تو
کاش در گودال باشم جای تو
میکشم این نیزه را از نای تو
تا ته این قصه هستم پای تو
با تو تا اعماق این غم میروم
زیر سُمّ اسبها هم میروم
لحظه ای این قوم کور شب پرست
برنمیدارند از جان تو دست
استخوان هایت شبیه نی شکست
نیزه ای راه گلو را بسته است
آمدم آغوش وا کن جان من
آمده گودال بابایم حسن
دشمنم با هر که با تو بد کند
کاش دستم از تو دردی رد کند
کار سرو امروز کوته قد کند
کاش تیری حنجرم را سد کند
کیف کن از غیرتم دور از وطن
حرمله زانو زده در نزد من
محمد_علی_بقایی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#غزل
دارد سرش را میبُرد در پیش رویم
ای عمه میخواهم روم پیش عمویم
باید عموجان در مسیر تو بمیرم
جای دگر مردم به بابایم چه گویم؟
مثل همیشه باز میآیم به سویت
بیسابقه است اما نمیآیی به سویم
از بس که در آغوش تو بودم عموجان
فرقی ندارد با تو دیگر عطر و بویم
جام بلا را دادی ای ساقی به قاسم
راضی نشو چیزی نباشد در سبویم
گر نیستم شیب الخضیب اما عمو جان
مانند مویت غرق در خون است مویم
شکر خدا تیر سه شعبه راحتم کرد
از بغض چندین سال مانده در گلویم
امروز اگر جانم برای تو نمیرفت
روز قیامت پاک میرفت آبرویم
میخواستم آخر برای تو بمیرم
دیدی برآورده شد آخر آرزویم
آرش_براری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#مربع_ترکیب
افتاده باز کار به دستِ کریم ها
مارانوشته اند گدا از قدیم ها
شانه زده به زلف کمندی نسیم ها
باید کشید نازِ نگاهِ یتیم ها
دستِ دعا به خاکِ قدم های او بزن
عبدِ خداست کودکِ ده سالة حسن
ده ساله بود قامتش اما وقار داشت
بالایِ چشم خویش دوتا ذوالفقار داشت
مثلِ ابالحسن سخنش اقتدار داشت
بر یاریِ عمو جگری بی قرار داشت
شهر مدینه با پدرش عهد بسته بود
از کودگی کنارِ بزرگان نشسته بود
با چشمِ خویش رفتنِ عشاق دیده بود
شش ماهه هم به فیضِ شهادت رسیده بود
او را عمو به بندِ محبت کشیده بود
دستش به دستِ عمة قامت رشیده بود
بوسید دست عمه به او التماس کرد
جان کند تا زخیمه خودش را خلاص کرد
پایِ برهنه جانب گودال می دوید
در بین ازدحام عجب موقعی رسید
فریادهای مادرت ِ سادات را شنید
فوری حسین پیکر او در بغل کشید
می خواست تا که ضربه نبیند ولی نشد
نیزه به پهلویش ننشیند ولی نشد
لعنت به حرمله گلویِ تشنه باز شد
این خون به رویِ چشم حسین چاره ساز شد
اصلا تمام کشتن این طفل راز شد
اما مقابل پدرش سرفراز شد
می خواست دست وپا بزند نیزه ها نذاشت
بابایِ خود صدا بزند نیزه ها نذاشت
در قتلگاه هر دو بدن زیرو رو شده
نیزه به رویِ نیزه به پیکر فرو شده
با پنجه های گرگ تنش جستجو شده
عریان به دستِ لشگرِ بی آبرو شده
مقتل نوشته با عجله مو کشیده اند
مثل کبوتری سر او را بریده اند
در قتلگاه روی تن او قدم زدند
با نعل تازه هر دوبدن را بهم زدند
یک عده جا نبود اگر ضربه کم زدند
بر نیزه جسم بی سر او چون عَلَم زدند
زینب گرفته دست به سر می کند نگا ه
درهم شده حسین و حسن بین قتلگاه
قاسم_نعمتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG