eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
525 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام چون که در قبله‌گه راز، شب تار آیی شمع خلوتگه محراب به پندار آیی می‌برد نور سحر، قدر شبانگاه چراغ قرص ماه از نظر افتد چو شب تار آیی باغ، از گرمی خورشید رخت می‌سوزد اگر ای لالۀ تبدار به گلزار آیی بندۀ عشق تو در هر دو جهان آزاد است کی توان دید که در بند گرفتار آیی همه از حجرۀ دل اشک به چشمان آرند گر شوی مشتری غم، سر بازار آیی تربت کوی حسین است، دوای همه درد از شفاخانه سبب چیست که بیمار آیی شد خرابه خجل از ارزش گنجینۀ خویش چون تو را دید که با چشم گهربار آیی سایۀ لطف تو گسترده به اطراف جهان مصلحت چیست که در سایۀ دیوار آیی نیست پیوسته، «حسان» طبع تو خلاّق سخن مگر از جلوۀ دلدار به گفتار آیی حبیب_چایچیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
(علیه‌السلام) «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ مَصَائِبُهَا وَ لَمْ یَکْرَهْهَا» کسی که از دنیا دل بریده است، مصیبت‌های آن برایش آسان شده و آن‌ها را ناپسند نمی‌شمارد. 📗 تحف العقول، ص۲۸۱ 🔹آزاد از تعلق با تیر غم و بلا، نشانش نکند حیران زمین و آسمانش نکند هرکس دلش از تعلقات آزاد است اندوه جهان، دل‌نگرانش نکند علی_اصغر_دلیلی_صالح کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
واحد و سنگین سجاد (ع) تو غرقِ ، اشکی وُ گریه میباری چِقَدَر ، روضه ی نگفته داری با ما بگو تو از ، نامَردمان شام از چشم هرزه و ، شادی و اِزدحام آه ، دادِ بیداد ، ای امان از ، دل سجاد آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا (۲) واویلا ، تو یه روز خوش ندیدی شبیهِ ، عمه زینب قد خمیدی بر خواهر امام ، خون گریه می کنی از کربلا به شام خون گریه می کنی آه ، شیرخواره ، دیده ای تو ، گوشِ پاره آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا واویلا ، شنیدی طعنه و دُشنام میخوردی ، سنگ کینه از روی بام در کوچه های شام ، بال و پر تو سوخت از تازیانه ها ، پا تا سرِ تو سوخت آه ، تیر و شمشیر ، گردن تو ، غل و زنجیر آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای که دل با ذکر نامت میشود گریان و زار اشک می ریزد برایت مادرم بی اختیار چون مسیرِ حضرت آدم به نام تو رسید سوخت قلبش! بغض کرد و بیهوا شد بیقرار عزّتش حتمیست هر کس زیر این پرچم نشست آبرومند است و میگیرد از اینجا اعتبار رتبه میگیرند با تأییدِ مولانا علی(ع) نوکرانی را که آورده ست زهرا(س) پایِ کار دست از دنیا کشیدم، دوست دارم روضه را آرزو دارم که قلبم بیش از این باشد دچار «از محبت خارها گل میشود» با إذن تو میشود گل پای عشقِ تو؛ ارادتمندِ خار نیست در عالم کسی دلسوز، مانندِ حسین(ع) گفت این را آنکه خورده پشت پا از روزگار گفت این را «حر» به امثالِ رسول ترک ها توبه کن! بگذار با ارباب خود قول و قرار من گرفتم بهترین تصمیم عمرم را حسین(ع) «سر» بگیر از من! نه که یکبار! بلکه چند بار میشود با یک نظر آیا خریدارم شوی؟! إربا إربا، غرق خون، گمنام؛ بی سنگِ مزار هست اشکِ در عزایت یک پس اندازِ حلال هر که شد در روضه گریان؛ میشود سرمایه دار اشک میریزم برای ساعتی که تشنه لب پیش چشم مادرت خوردی زمین با چشم تار آمدم تا جان دهم بالا سرِ جسمت که شد میزبانِ مهربانِ نیزه هایِ بیشمار جان دهَم باید برای لحظه ای که با سماع رأس تو شد مَلعبه در دستهای نیزه دار! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰] بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_ لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود ! کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_ اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند با همه افشاگری های یزیدِ می گسار با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_ با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_ در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_ یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_ لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_ بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_ بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده از زبانِ پاک بانوی متین و استوار کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_ "کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود" هستی_محرابی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دل یکی از آل‌بوتراب بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد... قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد. مجتبی_خرسندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
روضه خوانی نشست بر منبر گفت هرگز نمیرود از یاد اهل روضه مرا حلال کنید دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد روضه خوان گفت روضه ای را که بکند آب سینه ی فولاد کاش این جمله جعل بود و دروغ دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد از زمین و زمان صدا خیزد جبرئیل است میزند فریاد غیرتی ها همه به هوش به هوش دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد روضه خوان گفت و مادرش غش کرد گفت در کربلا چه ها رخ داد ناگهان صیحه ای زد و گفتا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد زینب و مجلس شراب کجا معجرش دستِ کوفیان افتاد ای امام زمان ، ببخش مرا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد کوفه دام بلای زینب شد روبرویش جماعتی صَیّاد چه گذشته به حال او وقتی ... دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد دل زینب پر از غم و درد است دور او مردمان تماماً شاد کوفیان گرم هلهله وقتی ... دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد یونس_وصالی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم محمد_جواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سجاد ع عالم مريد اوست كه پير مراد بود زين الموحدين شد و زين العباد بود با غصه ها قرين شد و يعقوب گريه شد از كربلا به روى دلش غم زياد بود با دست بسته در پى هجده سر به نى آواره بين كوفه و شام و بلاد بود تا لحظه ى شهادت او روضه اش فقط "يك جرعه آب بر لب عطشان نداد" بود يك لحظه هم ز خاطر آقا نمى رود زلفى كه روى نيزه در آغوش باد بود عارض بر او تبى شده و سد راه كرد عباس شاهد است كه مرد جهاد بود محمد حسین مهدی پناه کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سجاد ع گریز 📚 در ماجراى به چاه انداختن حضرت يوسف و بيرون آوردن كاروانيان و فروختن او توسط برادرانش آورده اند . 🔸حضرت يوسف (ع)  اسير شد وقتي كه فروشندگان يوسف، او را به مالك بن زعر خزاعي فروختند و به او گفتند به شرط آن كه غل و زنجير در گردن يوسف بگذاري، مالك هم فرستاد غل و زنجير در گردن يوسف بگذاري 🔹 مالك هم فرستاد غل و زنجير آوردند چون چشم حضرت يوسف بر غل و زنجير افتاد بي اختيار با صداي بلند گريه كرد. 🔸مالك خود را به يوسف رسانيد گفت: اي جوان زمان تا مقصد كوتاه است فقط براي آن كه با فروشندگانت عهد بستم كه زنجير بر گردن تو بيندازم. 🔹كمي راه رفتند همين كه از فروشندگان دور شدند غل و زنجير را از گردن يوسف برداشت گریز👇👇 🔸ولي جان عالم فداي غربت امام حسين و اهل بيت مطهرش چراکه براي اهل بيت ابا عبداللّه اينگونه عمل نكردند. 🔸🔹راوى مي گويد : از كربلا تا نزديك به چهل منزل غل و زنجير بر گردن امام سجّاد (ع) بود به طوري كه گردن مباركش مجروح شد و از آن خون مي‌ريخت. 📚منبع: سيف الواعظين والذاكرين صفحه ٥٧ کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سجاد ع مرثیه سجاده را پُر از غزلِ سجده‌دار کرد محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد از آسمان به ذکرِ لبش خیره می‌شدند تسبیح را ستاره‌ی دنباله‌دار کرد با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد بر شانه‌های غرقِ گِلِ تربتِ حسین تا سر گذاشت، گریه‌ی بی‌اختیار کرد با لرزه‌های شانه‌ی زخمش؛ مدینه را با کربلای روزِ دهم هم‌جوار کرد آنقدر روضه‌ی عطش از چشمِ تشنه ریخت تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان کربلا هر روضه‌ای که دید، به دوشش سوار کرد یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علی‌ست ابری که کارِ صاعقه‌ی ذوالفقار کرد این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را با خطبه‌اش به مِی‌زده‌ها زهرمار کرد در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد حیدر به حیدربن‌ِحسین افتخار کرد رضاقاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤تجمع دوهزارنفری رهروان زینبی 🕌آستان مقدس امام زاده سیدمحمدعلیه السلام اداره اوقاف وامور خیریه مرکز افق آستان مقدس امام زاده سید محمد خبرگزاری بسیج خمینی شهر👇 🔹@basijnews_kh
بسمه تعالی 🇮🇷باید به صف تبیین🇮🇷 🇮🇷شمشیر به کف باشیم🇮🇷 🔊نشست گفتگوی صوتی هادیان سیاسی فعال کشوری 🌱با سخنرانی : استاد گرامی جناب آقای دکتر مهدی سعیدی جانشین مرکز مطالعات سیاسی معاونت سیاسی سپاه عضو هیئت تحریریه هفته نامه صبح صادق عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) نویسنده چندین کتاب در حوزه جریان شناسی سیاسی موضوع: سومین جلسه از سلسله جلسات جریان شناسی سیاسی تاریخ معاصر ایران (دوره توامندسازی هادیان سیاسی) 🍃زمان: سه شنبه ۱۰ مردادماه ساعت ۲۱ 🍃مکان: کانال تحلیل سیاسی ثامن https://rubika.ir/tahlil_samen ♦️به همت معاونت سیاسی سپاه صاحب الزمان(عج) استان اصفهان♦️ |
ع ناله‌یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید به یادِ قمرش می‌افتاد بی سبب نیست که از جمله‌یِ "بَکّائون" است دائما اشک ز چشمانِ ترش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی می‌دید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون‌شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه‌هایِ پدرش دور و برش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می‌افتاد گروه_یا_مظلوم کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را و سر دادند بی‌تو تارها آهنگ هجران را نبی را بر فراز کوه نور احساس می‌کردم دمی که می‌شنیدم از لبت آیات قرآن را همان‌هایی که ما را متهم بر کفر می‌کردند پس از این آیه‌ها، با اشک فهمیدند جریان را و هجده آینه بر نیزه می‌دیدیم، اما آه هجوم سنگ‌ها برچید این آیینه‌بندان را شکوه موج‌های سهمگینِ خطبه‌های من برای صخره معنا کرد دریای خروشان را بدن‌ها بر زمین، سرها به نیزه، کاروان در بند فقط در «کوفه» دعوت می‌کنند این‌گونه مهمان را!... سیدمحمد_بابامیری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را خبر داغ است و در آتش می‌اندازد جگرها را غروبی تلخ، بادی تلخ‌تر از دور می‌آمد که خم می‌کرد زیر بار اندوهش کمرها را به روی روسیاهی یک به یک آغوش وا کردند همان‌هایی که بر مهمانشان بستند درها را همان‌هایی که در مسجد پدر را غرق خون کردند به خون خویش غلتاندند، در صحرا پسرها را و باد آرام درها را به هم می‌زد، صدا پیچید که برخیزید اهل کوفه آوردند سرها را... خبر آمد، سری بر نیزه‌ای قرآن تلاوت کرد کسی جز آل پیغمبر ندارد این هنرها را سیدعلی‌اصغر_صالحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
قافله قافله از دشت بلا می‌گذرد عشق، ماتم‌زده از شهر شما می‌گذرد آه ای مردم غفلت‌زدۀ خواب آلود سحر از کوچه خالی ز دعا می‌گذرد روزها‌تان همه شب باد که خورشید زمان بر سر نیزه، سر از جسم جدا می‌گذرد چشمتان چشمۀ خون باد که بر ریگ روان کاروان از بر‌تان آبله‌پا می‌گذرد ننگ پیمان‌شکنی تا ابد ارزانی‌تان که فرات عطش از خون خدا می‌گذرد می‌شناسیدش و از نام و نسب می‌پرسید؟ وای از این روز که بر آل عبا می‌گذرد پروانه_نجاتی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیهاالسلام با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... محمدحسین_ملکیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
وادی به وادی می‌روم دنبال محمل آهسته‌تر ای ساربان! دل می‌بری، دل اشک ملائک می‌چکد از کهکشان‌ها پیچیده در هفت آسمان بانگ سلاسل ای آسمان! پایین بیا منظومه اینجاست هم اختران بر گِـرد او، هم ماه کامل گاهی به زانوی پیمبر، گه به نیزه عشق است و او را می‌برد منزل به منزل صوفی! بِهِل این اربعین در اربعین را با ذکر او یک‌روزه طی گردد مراحل صوفی! سماع راستین در کربلا بود در خون خود چرخیدنِ مردانِ بِسمِل او محشر است، او رستخیز ناگهان است می‌افکنَد در سینه‌ها ذکرش زلازل ای روضه‌خوان! تنها بگو نامش حسین است دیگر چه حاجت خواندن از روی مقاتل؟ قربان_ولیئی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیهاالسلام با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... محمدحسین_ملکیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ماه تمامم، خسته و مهجور ماندم ای وای از آغوش گرمت دور ماندم خسته شدم از بس که طفلان را شمردم جای تمام بچه ها شلاق خوردم اطراف محمل قاتلانی مست بودند بی رحم هایی پست و سنگین دست بودند دیدی که در گرمای سخت و بی امانم فورا سرت از روی نی شد سایه بانم سختی هجرانت چه کاری داد دستم دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم از بس مرا این داغ ها پیر و کمان ساخت اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت کوفه نگو شهر مریدان دروغی کوچه به کوچه هی شلوغی هی شلوغی شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد وادی سخت دختران مرتضی شد طاقت نیاوردم وجود لات ها را با گریه برگردانده ام خیرات ها را تسبیح می گفتم به لب، شد نیمه کاره با دست، سوی خواهرت کردند اشاره خیلی هوای غیرتت را کرده بودم وقتی میان محملِ بی پرده بودم هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟! همسایه ی دیروز، بر ما انگ می زد شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می زد من که به روی دامنت سر می نهادم آشفته حال از مجلس ابن زیادم با ذوالفقار خطبه ام پیکار کردم ابن زیاد بد دهان را خوار کردم وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز زندان ندیده بود زینب، دید امروز بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟! قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر در قلب خواهر تا ابد هستی برادر محمد_جواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا محمد_جواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده چشمان شور،آینه ات را نظر زدند در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد نیزه نشین تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد…،آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را… باید خدا بخیر کند شهر شام را بردیامحمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG