eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
518 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
تا آفتاب روی نبی در حجاب شد دل ها ز داغ ماتم عظمی کباب شد گَرد عزا به چهره ی افلاکیان نشست از آهِ فاطمه دلِ ذرّات آب شد وقتی سه روز جسم نبی روی خاک بود دنیا به فرق اهل محبت خراب شد بعد از کناره گیری امت ز اهل بیت قوم امینِ مکه دچار عذاب شد آیا عذاب بدتر از اینکه پس از رسول بی حرمتی به گفته ی مالک رِقاب شد؟ آیا عذاب بدتر از اینکه به ظلم و جور دست گره گشای علی در طناب شد؟ آیا عذاب بدتر از اینکه به دست قهر در خانه هم عزیز علی در نقاب شد؟ از فتنه ای که حُرمت خیر النسا شکست پامال، دین حضرت خَیرُ المَآب شد در التهاب آتش و در ازدحام ظلم گل واژه ی کتاب رسالت گلاب شد زهرا غریب شد، علی از او غریب تر حتی دگر سلام علی بی جواب شد ای وای! آنکه حُرمت ختم رسل نداشت بعد نبی به جای نبی انتخاب شد آنکس که داشت بر لب خود "حَسْبُنا کتٰاب" مشمول لعنت ابدی کتاب شد ای خوش به آن زمان که بگویند از حجاز آن نور چشم فاطمه پا در رکاب شد سید_روح_الله_موید کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مناجات_فاطمی مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است نفس کشید‌ن‌مان، بی تو مایه‌ی ننگ است گناه، از تو مرا دور کرده، می‌دانم ببین که فاصله‌ی ما هزار فرسنگ است به هر که فکر کنی دل سپرده‌ام جز تو بگو چه کار کنم با دلی که از سنگ است مرا به چادر خاکیِ مادرت بپذیر حنای من که دگر سال‌هاست بی رنگ است * * شنیده‌ایم که مادر، به بستر افتاده شنیده‌ایم درِ خانه‌ی علی جنگ است دلم برای سیاهیِ پرچم زهرا... برای گریه‌ی از داغ مادرم تنگ است احسان_نرگسی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مناجات شهادت چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟! دوباره یارِ سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟! به حد وسع، برای فرج مفید شوی چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟! چه روزها که فقط منفعت‌پرست شدی چقدر از غمش افتاده‌ای به کم خوابی؟! زمان پیری‌ات آمد! هنوز هم خوابی! چقدر محضر او دیده‌ی تر آوردی؟! ادای منتظران را فقط دراوردی بیا به کار بیاییم، انحطاط بس است عمل کنیم، که بازی با لغات بس است بیا که مونس شب‌های خلوتش باشیم به‌ جای ننگ شدن، باز زینتش باشیم بیا که تا نفسی هست، دم ز او بزنیم به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم کنار او همه راهی کربلا باشیم * * خدا کند که بسوزیم و  آه.. گریه کنیم بخواند او، همه تا قتلگاه گریه کنیم بخواند از بدنی که به بوریا مانده که داغ او به دل اهل روستا مانده سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
💢 اعتراف جدید بلینکن: نظم جهانی پیشین به پایان رسیده است 🔻 وزیر امور خارجه آمریکا می‌گوید جهان در حال گذار به یک نظم دیپلماتیک جدید است که در آن واشنگتن باید اوضاع را برای غلبه بر تهدیدات فزاینده روسیه و چین رهبری کند. 🔻 او گفت: یک عصر در حال پایان است، یک عصر جدید در حال آغاز است و تصمیماتی که اکنون اتخاذ می‌کنیم آینده را برای دهه‌های پیش رو شکل خواهد داد. ایتا و روبیکا @ahlolbasar
💢 : هشدار مکرون درباره خطر افول قدرت غرب و تضعیف اروپا 🔻 امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه طی سخنرانی سالانه‌اش در جمع سفرا بیان کرد: «فضای بین‌المللی در حال پیچیده‌تر شدن است و به دنبال آن خطر تضعیف غرب و به شکل ویژه اروپای ما وجود دارد». 🔻 به گفته مکرون، اروپایی‌ها شاهد کاهش « عینی جمعیت، ثروت تولید شده و سهمشان در تجارت جهانی» و «زیرسوال رفتن نظم بین‌الملل» هستند. 🔻 این امر با ظهور قدرت‌های بین‌المللی جدید، بحران انرژی، و سیاست‌های ضد استعماری و ضد غربگرایی تشدید می‌شود. 🔻 مکرون گفت: نظم بین المللی متزلزل شده توسط بریکس و "میل آنها برای ایجاد نظم جایگزین" و همچنین "تنش های چین و آمریکا" منجر به زیر سوال رفتن قوانین تجارت بین المللی شده است. ایتا و روبیکا @ahlolbasar
👆نکته ای مهم درباره حمله ارتش باکو به قره باغ ایتا و روبیکا @ahlolbasar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی کامل حسین طاهری در حضور مقام معظم رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی) کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکم شرعی کاشت ناخن حکم شرعی دستمزد گرفتن برای کاشت ناخن کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرثیه اول ناگاه کتاب گریه را وا می‌کرد آن قدر که پشت ناله را تا می‌کرد در مجلس روضه‌ی امام صادق یاد لب خشکیده‌ی بابا می‌کرد دوم بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن از تیر نشسته بر گلو حرف بزن بانو! دم آخری کمی آب بخور از خاطره‌ی دست عمو حرف بزن سوم از سایه‌ی سنگ، رد شده لشگر من زنجیر نشسته روی زخم پَر من این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد: تشت و سر و چوب و گریه‌ی خواهر من چهارم چوبی که به لب اشاره می‌کرد آن‌روز از عمه جگر پاره می‌کرد آن‌روز ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه... وقتی که مرا نظاره می‌کرد آن‌روز پنجم در قاب عطش اگرچه تصویر‌ شده از خوردن آب تا ابد سیر شده او بعد هزار و چارصدسال هنوز ایستاده درِ خیمه، ولی پیر شده ششم نه که بدن عزیزمان سر دارد نه پیرهن کهنه‌ای در بر دارد غارت شده زیر دست و پا... ای مردم! این جسم غریب مانده، مادر دارد هفتم در باغ عزای کربلا تاک شده آیینه‌ی لب‌های عطشناک شده جَرّوهَا عِدّ‌‌ه مِن اَعراب امّا انگار سکینه با پدر خاک شده هشتم می‌دید خود حضرت زهرا ای وای افتاده تن ماه به دریا ای وای تا خطبه بخواند از اسیری و عطش از منبر نیزه رفته بالا ای وای نهم از شام اسارتی که مهتاب نداشت راهی به سرای چشم او خواب نداشت بابا، غریب و تشنه بود و دختر جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت دهم چشم تو پر از صحنه‌ی درگیری بود یک قافله دست و پای زنجیری بود فکرش دل سنگ را شکست ای بانو تیری که به سینه خورد عجب تیری بود روح_الله_عیوضی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح_و_مرثیه بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره‌ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مداحت السلام ای سکینه بنت رباب در کرامات حضرتش کافی‌ست شیر او را رباب داده، همین در غریبی او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می‌خواند دور دارالحرب نعش‌ها را یکی یکی که شمرد دید، بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه‌ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زینِ باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح! بی بابا کاش می‌شد رها نمی‌کردی وسط تیر و نیزه‌ها او را پدرم را غریب بین دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان عظیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح_و_مرثیه تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب هم دختر حسینی و هم دختر رباب هرچند "آمنه"ست و "امینه"، ولی حسین نام تو را سکینه‌ی خود کرده انتخاب درباره‌ی مقام بلند تو گفته‌اند: ممسوس در خداست شبیه ابوتراب در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را شد "فخرة‌النسا" لقب از "سیدالشباب" از آن زمان که راویه‌ی "شیعتی" شدی دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب درد تو را شنیده‌ام از سهل‌ساعدی داغ تو را گرفته‌ام از مجلس شراب آتش گرفت سینه‌ی دشمن برای تو حتی دل یزید شد از داغ تو کباب "بس کن که ناله‌ات جگرم را کباب کرد!" این حرف را شنیده‌ای از فاطمه به‌خواب رویش سیاه باد و دودستش بریده باد هرکس که دست‌های تو را بسته با طناب هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است هرچند رأس رفته به نی، برده از تو تاب یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟ وقتی که سُم اسب گرفت از گلش گلاب... ای روضه‌خوانِ واقعه‌ی کربلا! بگو؛ با اشک خود چگونه به‌پا کردی انقلاب سرهای غیرتی سر نی سنگ خورده‌اند تا دشمن از شما نتواند برد حجاب ای بشکند دهان قلم‌های روزگار وقتی کم است نام تو در این همه کتاب شأن تو باشکوه‌تر از حرف‌های ماست هرکس دروغ بسته به تو خانه‌اش خراب! باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج زیرا دعای خسته‌دلان هست مستجاب... مجتبی_خرسندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح_و_مرثیه نَفَس چو تیغ دو دم می‌کشید گاهِ غضب نداشت دستِ کمی خطبه‌هایش از زینب نبود در پی نفرین؛ وگرنه عمر زمین به سر می‌آمد اگر آه می‌نشاند به لب رباب بود ربابی کز آفتابِ بلا اگر چه سوخت سرش، پای او نرفت عقب نرفت معجرش از سر کنار، باری هم رسد به فاطمه او را درختِ اصل و نسب زمین توان کشیدن نداشت حجبش را قدم به زانوی اکبر گذاشت امّ ادب سکینه آن‌که همین در مقام او کافی‌ست حسین فاطمه خیرالنساش داده لقب! کنار زینب کبری عَلَم گرفت به دوش رَود که فتح کند شام را وجب به وجب سزد برابر نطق فصیح او همه عمر زبان به کام بگیرند شاعرانِ عرب ز تیر خطبه‌ی او، بعدِ باءِ بسم الله به خاک تیره نشستند شامیان همه شب سپس به تیغ سخن بر یزید وارد شد چنان علی که بیاید به کشتن مرهب زبان به عجز گشودند چون درِ خیبر شکست خورد به نطقش سپاهِ جنگ طلب به دست نالۀ خود می‌شکست بت‌ها را ز پا فتاد به پا آن‌که کرد بزم طرب سؤال می‌پرسید و سکوت حاکم بود عزیز فاطمه را کشته‌اید از چه سبب؟ به عمّه گفت: بگو چوب خیزران نزنند که جای بوسه پیغمبرست بر این لب آهای زادۀ هند! از سرش چه می‌خواهی تنش بس است که تازانده‌ای بر او مرکب به نیزه شد سرِ قرآن، قسم به کهف رقیم تو از معاویه هم بدتری، چه جای عجب سخن تمام کنم آه از خرابۀ شام که ماه در طبق آمد به دیدن کوکب مسعود‌_یوسف_پور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح مرثیه با وضو سمت قبله رو کردم نذر تو شعری آرزو کردم هرچه روح القدس حواله کند نظر لطف اگر سه ساله کند از شکوهت مدام بنویسم شعر با احترام بنویسم گفتمت کوه، باز کم گفتم به همان شیوه‌ی خودم گفتم خواندمت نور، بیش از آن هستی برتر از وصف شاعران هستی دختر و خواهر ولی خدا همه جا یاور ولی خدا عصمت الله، دختر معصوم سینه‌ات مهبط تمام علوم آینه زاده‌ای و آینه‌ای اِسماً و رسماً عین آمنه‌ای در دلِ ما بروبیا داری عطر و بوی حسین را داری نوه‌ی فاتح حنین تویی آن‌که دل برده از حسین، تویی متقن است این حدیث، صد در صد دوست دارد حسین بیش از حد_ خانه‌ای را که تو در آن هستی عشقِ بابا، سکینه جان هستی دختر ماه و آفتابی تو دست‌پروده‌ی ربابی تو مستحق نوازش عباس ذکر نامت نیایش عباس به حیایت کسی ندارد شک زینبی در قواره‌ای کوچک عمه سنجاق بر سرت می‌زد بوسه از روی معجرت می‌زد وارث اقتدار فاطمه‌ای مظهری از وقار فاطمه‌ای در گلویت طنینِ غُرَّنده خطبه‌ات تند و تیز و برنده خطبه‌ات تیغ ذوالفقارت شد کوفه از مرد و زن دچارت شد خطبه‌ات شد مفتح الابواب مرحبا شیرْدخترِ ارباب دیدنی بود نُطق حیدری‌ات جلوات علیِ اکبری‌ات همه دیدند انقلابت را نور جاریِ در حجابت را روسریِ دگر نیاز نشد گره معجر تو باز نشد مدح ناب تو را روایت گفت از بزرگی‌ات، از عفافت گفت روزگاری شُدید عازم حج خبر آمد که در مراسم حج گرم تکبیر، غرق در صلوات موقع رمی تک تک جمرات ریگ از دست خسته‌ات افتاد کی به مکروه، نفْس تو تن داد؟ نفْس پاک تو کی بهانه گرفت؟ خاتمت کفر را نشانه گرفت همسفر بود اگرچه دور و برت نشدی وامدار همسفرت نشدی خم که ریگ برداری شرم داری چه شرمِ بسیاری پیش از آن‌که به خیمه‌ات برسی حجم جسم تو را ندید کسی شام اما نظاره‌ات کردند ملاء عام اشاره‌ات کردند "وابتلاکم بنا " ی تو روضه‌ست بُغضِ در گفته‌های تو روضه‌ست لحن نامحرمان عذابت داد شمر با ناسزا جوابت داد با دلی غرق درد و غم رفتی بین بزم شراب هم رفتی آب پیش رباب می خوردند پیش چشمت شراب می‌خوردند سرِ در بین تشت را دیدی هر چه آنجا گذشت را دیدی بی جهت گیسویت سپید نشد "خیزران خسته شد، یزید نشد" علیرضا_خاکساری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای کرامت را تو مجلای تمام حضرتت باب الکرم بنت الکرام با کلام الله ناطق هم کلام ای سکینه بر کراماتت سلام مشعل روشن ز مصباح الهدی در عبادت غرق و مجذوب خدا گوهر دردانه ناز حسین دختر هم راز و دم ساز حسین جده ات انسیة الحورا تو حور چشمه خورشید را یک لمعه نور زینت استی گوشوار عرش را سرور استی بانوان فرش را ای سکینه مسکنت دامان عشق سوره والنجم در قرآن عشق قلب مادر از تو تسکین دیده است زان سکینه مادرت نامیده است معرفت برده است در کیوان تو را خوانده مولا خیرة النّسوان تو را برترین زن های عصر خویشتن یادگار ماندگار پنج تن در دل کوثر طهارت کرده ای پنج حجت را زیارت کرده ای در زنان هاشمی صاحب وقار خاندان فاطمی را افتخار آفتابی خود که عمری در حجاب بوده ای در سایه سار آفتاب ای وقار از دامنت آویخته هر نگاهت با عفاف آمیخته چشمت از زمزم دهان از کوثر است نامت از طوبی نشان از کوثر است مهر و ماه معرفت را کوکبی در جلالت هم قِران زینبی هم نشینی با امامت با امام دیده ای ماه ولایت را تمام ای فصاحت بی نوایت بی نوا صد نوا از نای تو در نینوا ای سکینه ای هم آغوش بلا وی تو سکّان دار فُلک کربلا مرد میدانی و لیکن در حجاب با امام عصر خود پا در رکاب حرف حق نطق تو را شمشیر کرد شیره جان ربابت شیر کرد در اسارت نقش ایفا کرده ای پا به پای عمه غوغا کرده ای در حرم در خیمه گه در قتلگاه در مسیر کوفه و شام سیاه می درخشد نام تو گفتار تو اشک تو ایمان تو ایثار تو جامه خون و شرف پوشیده ای تشنگی را با پدر نوشیده ای خورده بر جان و دلت مُهر عطش شام غربت دیدی و ظهر عطش از عطش گر چه ز پا افتاده ای سهم آب خود به طفلان داده ای در مصائب پایداری کرده ای عمه را با صبر یاری کرده ای بانوان را دل نواز پر توان کودکان را سرپرست مهربان دختری و صبر و همت این چنین مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین! در وداع آخرینت با حسین کز حرم برخواست بانگ یا حسین! اولین کس را که مولا یاد کرد نام شیرین تو را فریاد کرد که ای سکینه حامی ایتام باش ای دل آرام حسین آرام باش قطره های اشک بر سیما مزن شعله های درد بر دل ها مزن منگرم با چشم گریان دخترم قلب بابا را مسوزان دخترم پیش تر آ نزد بابا پیش تر گریه ها در پیش داری بیش تر بعد تودیع حرم با التهاب دست بر شمشیر زد پا در رکاب رفت در میدان و دیگر بر نگشت بر نگشت و از تن و از سر گذشت رفت و پنهان از نظر شد منظرش تا که دیدی بر فراز نی سرش دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب چون رسیدی در حریم قتلگاه معجر دیگر به سر کردی ز آه طاقت از کف داده و دل باختی خویش را بر خاک و خون انداختی یافتی قرآن حق را جزو جزو جسم خونین پدر را عضو عضو یوسفت در بین گرگان مانده بود جسم ثارالله عریان مانده بود بر زیارت کردن سبط رسول چون نبودت مهلت اذن دخول زان زیارت در فضا هنگامه شد پاره های دل زیارت نامه شد پیکری دیدی ولیکن سر جدا جمله اعضایش ز یکدیگر جدا زان تن پامال اثر باقی نبود سینه و پشتی دگر باقی نبود چار سویش حجله خون بسته بود استخوان در استخوان بشکسته بود در وداع سینه سوز خویشتن دست بردی زیر آن خونین بدن تا گرفتی آن تن صد چاک را سوخت آهت خیمه افلاک را زخم هایش بوسه باران ساختی مرحمی بر جسم عریان ساختی روح بی تابت ز نو در تب نشست خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست خاک مقتل شد ز اشک تو خجل تا سرودی این سخن از سوز دل این بیابان گر شود از شب سیاه بر که آرد دخترت بابا  پناه؟! این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیر انداز نیست ماه محمل باز انجم را بخوان "شیعتی مهما شربتم" را بخوان ای تجلای حرم نور خیام چلچراغ کوفه و قندیل شام سوخت این جا از غمت کلک و کلام عمه جان بر روح والایت سلام استاد_سید_رضا_موید کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای در آسمان صبر فروزنده کوکبی بین تمامی اُسرار رکن زینبی دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است فریاد کربلای حسینی به سینه است در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا ایثار و استقامت و ایمان گزینه است هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای تو خصم را به بند حقارت کشیده ای روی تو آفتاب تماشای باب بود آئینة تمام نمای رباب بود در منطق تو معجزة نطق مرتضی پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی در قتلگه ز بردن چادر گریستی در مجلس یزید که قلبت کباب بود دیدی میان طشت طلا آفتاب بود نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود فریاد و آه و اشک و غم از گریة تو سوخت حتی دل یزید هم از گریة تو سوخت گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای گاهی به روی خار مغیلان دویده ای گه حنجر بریده به گودال دیده ای در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است الحق تو را مقاومت و صبر زینب است ای یادگار فاطمه ای دختر حسین همگام زینبینی و هم سنگر حسین در راه شام راهنمایت سر پدر منزل به منزلی تو پیام­آور حسین هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش باشد صفای روضة شهر مدینه اش تو مصحف حسین و بهشت است دامنت بر صفحة جمال فروزنده احسنَت پامال حرمتت شده از جور دشمنان با تازیانه آیه نوشتند بر تنت تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای تو قاصد پیام گلوی بریده ای ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو پیوسته باد باغ شهادت بهار تو تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای استاد_غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را ای که آرامش هر روز و شب مولایی ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین بفدای دل پر غصه و احساسی تو روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت آری آری که علمدار حرم رفت که رفت از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت ناصر_شهریاری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
از زبان ای ابتدای غربت بی انتها فرات ای شاهد همیشگی ماجرا فرات با دسته بسته رفتم از این کربلا فرات با داغ مانده بر دلم از یار رفته ام واللهِ پیر کرده مرا در جوانی ام خرده مگیر نیلی ام و ارغوانی ام دانی چرا چنین شده قد کمانی ام؟ تا شام رفته ام، سر بازار رفته ام آه ای فرات، خسته ام از ماجرای شمر یادم نرفته طعنه و آن حرف های شمر مانده هنوز روی پرم، جای پای شمر با چشم تار و پای پر از خار رفته ام آه ای فرات رنگ پر و بالمان که هیچ آه ای فرات خستگی حالمان که هیچ آه ای فرات زیور و خلخالمان که هیچ بی معجر از میانه ی انظار رفته ام بشنو که داغ روی دلم گشته منجلی بازار شام و حرمله و دختر علی!! آهسته تر که بلکه عمو نشنود ولی با عمه ام به مجلس اغیار رفته ام وحید_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ استاد_علی_انسانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG