eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
521 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
نزول کرده ای، ای آیه های روشن من خوش آمدی به خرابه؛ بهار گلشن من بنفشه زار تنم آمده به استقبال هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن من تو بارگاه تنت آسمان پنجم شد! بیا که سر بگذاری به خاک دامن من هماره تولیت گیسوی تو با من بود شدند باد و تنور و شراب دشمن من به بوریای تو تا حشر غبطه خواهم خورد دوباره دست بینداز دور گردن من همیشه صوت تو، آویز گوش های من است اگر چه پنجه ی غارت، شده است رهزن من بلند مرتبه بودم، ز ناقه افتادم بلندتر شده حالا صدای شیون من مرا به قصد فدک می زدند قنفذها شبیه فاطمه بوده است جان سپردن من خرابه نه، حرم من رواق علقمه است که عرش شانه ی ساقی شده است مدفن من حجت_الاسلام حنیفی تلگرام مخصوص آدرس هیئت و مجالس مذهبی @Navaiheiath اینستاگرام آدرس هیئت و مجالس مذهبی گزارشات و غیره https://www.instagram.com/p/CDKE8iHFBDq/?igshid=av6r7es95rqj واتساپ گزارشات https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا شعر احادیث و روایات https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr لینک تلگرام شعر احادیث و روایات https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۱ شهریور ۱۳۹۹
آمدی گوشۀ ویران، چه عجب! زده‌ای سر به یتیمان، چه عجب! تو مپندار که مهمان منی به خدا خوبتر از جان منی بس که از جور فلک دلگیرم اول عمر ز عمرم سیرم دل دختر به پدر خوش باشد مهربانی ز دو سر خوش باشد تو بهین باب سرافراز منی تو خریدار من و ناز منی بعد از این ناز برای که کنم جا به دامان وفای که کنم اشک چشم من اگر بگذارد درد دل‌هام شنیدن دارد گرچه در دامن زینب بودم تا سحر یاد تو هر شب بودم گر نمی‌کرد به جان امدادم از غم هجر تو جان می‌دادم آنقدر ضعف به پیکر دارم که سرت را نتوان بردارم امشب از روی تو مهمان خجلم از پذیرایی خود منفعلم مژده عمّه که پدر آمده است رفته با پا و به سر آمده است دیدنی گوشۀ ویرانه شده جمع شمع و گل و پروانه شده آخر ای کشتۀ راه سرمد پدرت سر به یتیمان می‌زد تو هم آخر پسر آن پدری پور آن نخل امامت ثمری که به پیشانی تو سنگ زده؟ که زخون بر رخ تو رنگ زده؟ "ای پدر کاش به جای سر تو می‌بریدند سر دختر تو" انسانی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN اینستاگرام 👇👇👇 https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام 👇👇👇 https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۲ مهر ۱۳۹۹
دل بیمار من از چشم تو بیمار ترست چشم گریان من از ابر گهربار ترست گر چه طفلان همه از محنت من با خبرند ولی از درد دلم عمه خبردار ترست مانع گریه ام ار خصم شود می داند که ز هر آتشی این آب شرر بار ترست همه دشواری وسختی ست پس از تو اما دیدن قاتل تو از همه دشوار ترست یوسفا گرچه خریدار فراوان داری نقدجان هرکه به کف داشت خریدارترست همه هستی‌م گرفتار به صد غم اما بی گمان از اسرا عمه گرفتار ترست راه رفتن دگر از کودک نوپات مخواه آمده جان به لب وکارم از این زار ترست انسانی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN اینستاگرام 👇👇👇 https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام 👇👇👇 https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۲ مهر ۱۳۹۹
MirzaMohamadi_Shab_3_Moharam_1400_b.mp3
13.11M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله 🔊 از دست ها مپرس که با گوشها چه کرد از گوشها بپرس که بی گوشواره ماند ... ◾️ 🎤حجت الاسلام واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN اینستاگرام 👇👇👇 https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام 👇👇👇 https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
مجنون شدم اما غم لیلا ندارم تشنه شدم راهی سوی دریا ندارم دیروز من را حسرت یک عمر پُر کرد در کوله ام جز نالهء فردا ندارم با آتش عصیان، همه سرمایه ام سوخت چیزی برای محشر کبرا ندارم من را بزن تا حال نفسم جا بیاید اما نگو دیگر برایت جا ندارم خشم تو هم هرچند از روی علاقه است من طاقت ناراحتی ات را ندارم این آخر عمری شتر دیدی ندیدی سنگین شده پرونده ام، امضا ندارم با اینهمه آلودگی اصلاً نگفتی کاری به کار نوکر زهرا ندارم بین نجف جان مرا باید بگیری چون حاجتی جز دیدن مولا ندارم دنیای بی کرببلا یعنی جهنم بی کربلا امیّد به دنیا ندارم مهمانی تو آمد و کاری نکردم دیگر سلاحی غیر گریه ها ندارم وا کن گره های مرا جان رقیه آن دختری که گفت من بابا ندارم با لکنت روی زبانش گفت عزیزم حالا که با سر آمدی، من پا ندارم حالا که دیدم سوخته تر بودی از من دیگر گلایه از سر سقا ندارم این شهر را روی سر خود می گذارم هرچند از ضرب لگدها، نا ندارم رضا_دین_پرور
۱۵ فروردین ۱۴۰۱
بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده سهم یگانه دختر تو حرف بد شده این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده دیگر نصیب دختر نازت لگد شده رفتی پدر برای رقیه چه بد شده جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها آتش به دامنم زده بابا زبانه ها خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها با عمه رد شدیم ز ما بین خانه ها بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست از ضرب مشت های عدو بازویم شکست آه از اسیری و کتک و بست و سلسله آه از سنان و زجر و انس ، شمر و حرمله جامانده ام ز ناقه پدر رفت قافله افتاد بین عمه و دخت تو فاصله دادند از برای سر تو پدر صله دارم ز دشمن تو پدر جان دوصد گله تب کرده ان ز خستگی و قلب پر محن ای جان من فدای تو ای شاه بی کفن پنجه فکنده اند به مویم حرامیان من را کشاند پای پیاده دوان دوان من بودم و غلاف و لگد،دشنه و سنان سر نیزه ها و حرف بد و ضرب تازیان دخت حسین و طعنه و دشنام شامیان عمو که رفت قد رقیه شده کمان خون گشته از غمت به دلم همسفر بیا یکدم سراغ دخترک خون جگر بیا ما نوکران بی سر و پای رقیه ایم ما سائلان دست عطای رقیه ایم جان ها دهیم چون که فدای رقیه ایم زنده به لطف و جود و سخای رقیه ایم گریه کنان داغ و بلای رقیه ایم در آرزوی صحن و سرای رقیه ایم ما ریزه خوار خوان حسینیم شکر حق ما جمله نوکران حسینیم شکر حق مهدی فرهادی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۹ شهریور ۱۴۰۱
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا بس بود جمعیتم کز خویش می‌دانی مرا در بساط وصل، چشم و لب ندارند اختلاف گر بگریانی دلم را یا بخندانی مرا خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست کاش ای بابا نمی‌بردی به مهمانی مرا چند شب بی‌بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد نیستی دختر مرنج از من نمی‌دانی مرا دختران شام می‌گردند همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا دخترت نازک‌تر از گل هیچ گه نشنیده بود گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش کاش می‌شد باز بر زانوت بنشانی مرا انتظاری مانده روی گونه‌ای پژمرده‌ام می‌توان برداشت با بوسی به آسانی مرا شبنم صبحم، خیالم، خاطرم، شوقم، دلم ارتباطی نیست هرگز با گرانجانی مرا چشم تو هستم، ز غیر من بیا بگذر پدر چشم‌پوشی کن کفن باید بپوشانی مرا محمد سهرابی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۹ شهریور ۱۴۰۱
گریه امانم را بریده عمه‌جانم پشتم از این محنت خمیده عمه‌جانم سیلی لگد زخم زبان حالم خراب است وقت فراق من رسیده عمه‌جانم اینگونه کودک با لباس پاره پاره چشمی در این عالم ندیده عمه‌جانم در کنج ویران کودکی تنهای تنها بار مصیبت را کشیده عمه‌جانم چشمم سیاهی میرود از ضرب سیلی از دیده‌گان خوابم پریده عمه‌جانم بوی پدر حس میکنم امشب در اینجا چشمم اگر رویش ندیده عمه‌جانم من خیزران را بر لب خشکیده دیدم دل از همه عالم بریده عمه‌جانم امشب به مهمانی روم در پیش زهرا من خود ز بابایم شنیده عمه جانم مرتضی محمود پور واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۹ شهریور ۱۴۰۱
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده جای نوازش کردنِ دستان بابا شعله، میان گیسویم شانه کشیده هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را درد کف پا، خسته ام کرده حسابی دارم میان پهلویم دردِ حسابی گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را دادِ مرا دشمن در آورده حسابی آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟! پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟! من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟ با که بگویم این همه داغ گران را با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را بر ما اهانت شد میان کوچه هایش ویران کند حق خانه های عَسقلان را خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا... از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟ غصه شده در سینه ام با که بگویم حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟! من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟! بار سفر بستم بیا آماده ام من پایان بده بر این چهل منزل جدایی محمد-جواد -شیرازی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۹ شهریور ۱۴۰۱
مدح عابس به روی پیکر مستش سری نداشت فطرس برای بال گشودن پری نداشت خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت نور یقین به دامن اهل ثبوت ریخت خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست در محضر طواف رخش حورالعین نشست درپای گاهواره اش الماس می شکفت ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت با خنده های او بغل عمه زینبش گل از لبان حضرت عباس می شکفت این حوریه که روی لبش ذکر یارب است آیینهء رسالت فردای زینب است رضا_دین_پرور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
کنون که داغ تو بر سنگ‌ هم اثر بگذارد چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد سه سال داری و صد زخم، باید عمه‌ات امشب برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه کنار  پیکر تو  دست بر کمر بگذارد تن کبود تو را بین قبر می‌نهم اما هلال قامت رنجیده‌ات اگر بگذارد کنار عمه بمان؛ من نمی‌گذارم از این پس در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد بمان عزیز دلم قول می‌دهم نگذارم دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد **** خودم به پای خودم می‌روم دوباره به بازار کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد محمد_علي_بياباني کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۸ تیر ۱۴۰۲
ثابت شده به گریه کنان منورش.. عزت فقط برای حسین است و نوکرش طبق حدیث هرکه دراین داغ گریه کرد آقا نشسته است دوزانو برابرش آهی ز دل کشیدم و گریه حساب کرد ریز و درشت ثبت شده بین دفترش از پرچم عزای حسین دل نمیکنم گوهر شناس چشم نپوشد ز گوهرش من خاک بر سرم اگر این خاک کربلاست هرکس که خاک پاش نشد خاک بر سرش آن منبری که وقف عزای حسین نیست چوب است چوب خشک نخوانید منبرش.. تا نقد هست فکر نسیه نمیکنم اول ز چای روضه بخور بعد کوثرش منت سرم‌گذاشت و اینجا مرا کشاند جایی که ایستاده دم در پیمبرش شکر حسین میکنم آخر سپرده است کار تمام گریه کنان را به دخترش ما تربیت شدیم به دست رقیه اش بیراه نیست گرکه بخوانیم مادرش این روز ها رکوع و سجودش مصیبت است از بس شکسته است همه جای پیکرش سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۸ تیر ۱۴۰۲
بابا خوش اومدی ای مهربون‌تر از همه دنیا خوش اومدی وقتِ گلایه نیس با اینکه دیر اومدی امّا خوش اومدی روشن شده چشام مهمونِ آشنا به غمِ ما خوش اومدی رو پایِ من بخواب چون خسته‌ای مسافرِ صحرا، خوش اومدی بابا به خونه‌ی_ این دخترِ سه ساله‌‌‌ و تنها خوش اومدی بعد از یه ماه غم تو از خودت بگو که منم از خودم بگم اوّل بگو چرا زخمِ لبت، چرا شده سر از تنت جدا خاکسترِ تنور مثلِ یه ابر مونده رویِ چهره‌‌ی شما خیلی عجیبه که؛ با خون شده محاسن و مویِ سرت حنا پیشونیِ تو هم مثلِ سرم شکسته توو این شهر پُر بلا میشه بهم بگی رفتی سفر بدونِ من و عمو جون چرا؟ بابا، عمو کجاست؟ دلتنگشم، ندیدمش از بعدِ کربلا بعد از یه ماه غم حالا بزار تا که منم از خودم بگم من بی مقدمه باید بهت بگم که چقد توو دلم غمه تا مثلِ من بشن توو کاروانِ ما شده خم قامتِ همه از سنگ‌هایِ شام خورده به رویِ صورتِ عمه یه عالمه باور نمیکنی ... ما رد شدیم از وسطِ رقص و همهمه بازارِ شهرِ شام ... این نقطه از سفر بخدا اوجِ ماتمه بابا منو ببخش خیلی لباسِ دخترِ تو نامنظمه این هاله‌ی سیاه پوشیه نه کبودیه سیلیِ محکمه تقصیرِ من که نیس تقصیرِ زجر بوده که مویِ سرم کمه شد خوشبحالِ من تو اومدی منو ببری، خاطرم جمه ... محمد_حسن_بهرامی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۸ تیر ۱۴۰۲
هر کسی اندازه ی رزقش به او نان میرسد سائل این طائفه باشی فراوان میرسد رزق ما ایرانیان دست امام هشتم ست کربلا میخواهم از شاه خراسان میرسد قول داده لحظه ی مرگم به دادم میرسد قبل از آنی که به گودی گلو جان میرسد صحبت از حبّ ست در خانه ، عرب یا که عجم اتفاقاً واژه ی "منّا" به سلمان میرسد هر گدایی که غم نان میخورد کاهل ترست آب و نان ما که از سمت حسن جان میرسد عالمی در مجلس روضه دم در می نشست بیشتر انعام شاهانه به دربان میرسد روضه خوان می گفت که :موی سه ساله سوخته چون پریشان ست بابا هم پریشان میرسد زجر و موهای رقیه ،خیرزان،موی حسین وای ازآن لحظه که چوب از مو به دندان میرسد عمه باقی مانده ی از چادرم را پهن کن سفره دارم امشب و از راه مهمان میرسد امیر_حسین_آکار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد رضا_دین_پرور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دلِ دلداده را دلبسته‌ی دلبر تصور کن کمال عشق را عشقِ پدر _دختر تصور کن دمِ صبح از سفر برگشته‌ای..،بابای عطشانم! نمِ چشم مرا سرچشمه‌ی کوثر تصور کن بیا جای طَبَق سر رویِ پای دخترت بُگذار لباسِ پاره ام را بالِشی از پَر تصور کن شبیه پیرزن ها خَم شدم..،از بس لگد خوردم بیا این دردِ پهلو دیده را مادر تصور کن رسیده هر که دستش تاری از زُلف مرا کَنده خودت این مختصر را جایِ موی سر تصور کن ببین ردِّ کبودِ گونه ام را !..،زجر بَد می زد شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن سنان از خنده غش می کرد ، تا خولی هُلَم می داد مرا بازیچه ی دستانِ مُشتی شَر تصور کن نگو آن گوشواری که خریدی کو؟!..،کشید و بُرد همین خون‌لخته‌ی گوش مرا زیور تصور کن ادای لکنتم را دختر شامی درآورده... زبانم را زمان ترس از این بدتر تصور کن شرارِ پشت بام خانه ای روی سرم می ریخت... کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم... گُلی را زیرِ دست و پای یک لشگر تصور کن حجاب عمّه‌ام زینب،عمو عباسِ من را کُشت... برایش آستین پاره را معجر تصور کن! چه‌ها دیدند در بزمِ شرابِ شام،دخترهات... میان مست ها بابا..،خودت دیگر تصور کن! ▪️ من از دنیای بی بابایِ فردا سخت می ترسم همین شب را برای من شبِ آخر تصور کن بردیا_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
غنچه ای پژمرده ام روی مزار خویشتن غیر یک بوسه ز لب هایت ندارد جان سخن تازیانه بافته بر تن لباس خستگی همره جان در بیاید از تنم این پیرهن سنگ ویرانه است مثل بالش پر زیر سر پیش آن دستان سنگینی که زد سیلی به من بعد  از آن شب غنچه بختم نمی خندد پدر لکنت افتاده دگر در نغمه مرغ چمن گوشوارم رفت و آلاله به گوش انداختم گوشواری که شده سنگین تر از سنگ یمن یوسف گم گشته ام تا باز آید از سفر ساختم در گوشه ویرانه ام بیت الحزن رشته عمرم شده کوتاه تر از عمر گل بس که از دوری ات  افتاده گره در کار من موسی_علیمرادی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
ای آفتاب سایه ی ما را توان ببخش آه ای مسیح دم، به دل مرده جان ببخش باران اشک های مرا رنگ و رو بده بر آسمان شب زده، رنگین کمان ببخش ما را به چشم پیرغلامان عزیز کن توفیق عاشقی به غلام جوان ببخش توحید در صدای علی اکبر شماست در بندگی ما اثر از آن اذان ببخش آقا مرا به اشک همان نوجوان که هست در روضه ی رقیه ی تو بی امان ببخش آقا ببخش اگر سخن از شام میشود حرف از خرابه میزند این روضه خوان ببخش بابا اگر به جای من و عمه و رباب بوسیده است لعل تو را خیزران، ببخش بابا اگر به حرمت تو برنخواستم دیگر نمانده است به پایم توان، ببخش بابا بگو تو از طرف من به عمه جان گر شد رقیه درد سر کاروان، ببخش عمه حلال کن که وسط تازیانه ها گشتی سپر برای منِ نیمه جان، ببخش من کُند آمدم تو شدی پایمال زجر ای عمه جان حلال کن، ای عمه جان ببخش! سید_روح_الله_موید کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
آن را که درد عشق به جانش نمی دهند سوزِ نهان و اشک روانش نمی دهند هر کس مراقب سخن خود نبوده است نام حسین را به زبانش نمی دهند آن دیده ای که بر رخ نامحرمان رسید بر گریه ی حسین امانش نمی دهند هر کس که خرج شد به هوای غریبه ها حال و هوای عشق به جانش نمی دهند هرکس سراغ خانه ی غیر از حسین رفت رنگی هم از بهشت نشانش نمی دهند قلبی که می تپد ز غم سُمِّ اسب ها جز ضربِ عشق او ضربانش نمی دهند آن پیکر مُقَطَّعُ الاعضا و خسته را با سُمّ اسب ها هیجانش نمی دهند طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با بوسه ی سه شعبه تکانش نمی دهند یک دختر سه ساله بهانه اگر گرفت در شب، سر بریده نشانش نمی دهند سید_روح_الله_موید کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه لا حول و لا قوة الّا به رقیه هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه شد آینه‌ی حضرت زهرا و رسیده‌ست ارثیه از او أم أبیها به رقیه از بس که گرفتند شفا از حرم او باید که بگویند مسیحا به رقیه تا اینکه گره واشود از کار خلایق باید که قسم داد خدا را به رقیه مانند رکابی که دلش بند نگین است دلبسته شده شانه‌ی سقا به رقیه او جان خودش را سر عشقش به پدر داد دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه آشفته شده بعد عمو خواب رقیه یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند حاشا که کسی داد تسلا به رقیه میثم_کاوسی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۸ اسفند
مدح امشب به دستِ آسمان با یک اشاره می ریزد از گهواره اش ماه و ستاره آرامش قلبِ عمو عباس(ع) آمد شد صاحبِ خواهر؛ علی-اکبر(ع) دوباره شد پلک هایش ساحلِ امنِ اجابت دربا گرفته گوشهٔ چشمش کناره از عالَمی شد ناامید و سائل آمد برداشت از قنداقه اش صد راه چاره غرق طلا... زرخیز و حاصلخیز میشد بر خاک میشد تا که مشغولِ نظاره خیر است کار و بارِ هر کس که گرفته با ذکر نابِ "یارقیه(س)" استخاره لبخندهایِ کودکانه داشت بر لب با دیدنش آرام میشد شیرخواره * در سوریه دیدم که یک، دختر-سه ساله آورده با گریه برایش گوشواره! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۸ اسفند
هر کجا جا مانده بودم آمدی دنبال من بیشتر از مادری دلواپس احوال من با خجالت آمدم یا رب به مهمانی تو آمدی با روی باز اما به استقبال من تو رفیق نارفیقی مثل من هم می‌شوی گرچه ذاتا بی‌نیازی از من و امثال من طاقت آتش ندارد این بدن یا رب ببخش حال و روزم را ببین و رحم کن بر حال من گرچه نعمت‌های خود را خرج من کردی ولی خرج راه تو نشد یک‌بار هم اموال من گرچه ممکن نیست اما کاش در روز حساب در شلوغی گم شود پرونده اعمال من بی علی یک دم نمی‌مانم خدایا در بهشت کل نعمت‌های جنت هم که باشد مال من گر حسین از ما گنهکاران شفاعت می‌کند پس می‌ارزد تا بسوزد مثل فطرس بال من ای خدای کعبه و شش گوشه قسمت می‌کنی؟ کربلا و مکه باشد روزی هر سال من؟ آروز دارم بیام کربلایت یا حسین تا ابد دورت بگردم کعبه آمال من دخترت شام غریبان گفت بابا بعد تو رفت غارت گوشوار و سرمه و خلخال من آرش_براری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
۲۳ اسفند