eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
516 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
147 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
هجوم_به_بیت_ولایت پیش چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود باید از خون دل او لب به لب ساغر شود تا که در شد باز قرآن محمد بسته شد حق نبود این که چنین با سوره ی کوثر شود یاس بود و در دو ماه آخر عمر کمش قسمتش این بود که مانند نیلوفر شود فاطمه یعنی مجیب دعوة المضطر شدن بالاخص وقتی علی مرتضی مضطر شود از همین رو رفت بین کوچه با حال نزار تا گشوده دست های فاتح خیبر شود شمع و پروانه به هم پیوند دارند از الست شمع می سوزد اگر پروانه خاکستر شود سخت زد قنفذ به روی بازوی بی بی ما نیتش این بود زینب زود بی مادر شود آه که دور زمانه کوچه را گودال کرد پس طبیعی بود که مسمار هم خنجر شود مهدی پناه کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
غرور حیدر کرار در مدینه شکست و درب بیت امامت به پای کینه شکست سه روز بعد نبی یاس مرتضی پژمرد سه روز بعد نبی استخوان سینه شکست نعیم امینی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هجوم_به_بیت_ولایت در شلوغی گذرها غالبا سخت خواهد بود تنها رد شدن وای اگر دعوا نباشد تن به تن مانده باشد بین سیصد مرد!زن.. جنگ جنگ عصمت و بی عصمتی ست فاطمه بر اسم حیدر غیرتی ست شعله بالا رفت زهرا جا نزد حرفی از سازش به کافرها نزد پشت پا بر غربت مولا نزد جز به خون این حکم را امضا نزد حکم صادر کرد با خون اینچنین هست علی تنها امیرالمومنین اهرمن هیزم بدست آمد اگر فاطمه بسته است چادر بر کمر گر گرفته بین آتش میخ در باز اما میکند سینه سپر صدهزاران میخ پیش او کم است فاطمه در راه حیدر محکم است تا که دود شعله شد از در بلند گشت دیگر ناله ی کوثر بلند از زمین دیگر نشد پیکر بلند زیر پا افتاده اما سربلند نیمه جان هم باز او صاحب لواست چادر خاکی او مشکل گشاست گرچه هرروضه مکرر میرسد روضه روضه حرف دیگر میرسد این حماسه کی به آخر میرسد ارث مادر تا به دختر میرسد کربلا زهرای خیمه زینب است روز دشمن از وقار او شب است گوشه گودال تنها میشود گرچه می افتد زمین پا میشود زینب کرار دنیا میشود دین زصبرش باز احیا میشود در اسیری سرفرازی میکند صبر او با مرگ بازی میکند هاشمی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
سه ماه...  آب شدی، آبروی این خانه سه ماه...  سوختی از درد مثل پروانه   سه ماه...  با غم خون های تازه درگیری سه ماه...  دست به دیوار خانه می گیری   سه ماه... پا شدی از بستر و زمین خوردی سه ماه... خیره شدی بر در و زمین خوردی   سه ماه... لاله دمیده به روی پهلویت سه ماه... می شود اصلا ندیده ام رویت   سه ماه... نیمه شب و اشک های پنهانی سه ماه... نافله ات را نشسته می خوانی   سه ماه... آرزوی مرگ می کنی هر شب سه ماه... شانه نخورده به گیسوی زینب   سه ماه... هق هق روز و شب حسن بودی سه ماه... بغض گلوی حسین من بودی   سه ماه... در قفس گریه هام محبوسم سه ماه... رفتنت از خانه گشته کابوسم   سه ماه... گرد و غبار دلم نخوابیده سه ماه... نور طلوعت به من نتابیده   سه ماه... پشت در خانه سخت می سوزم سه ماه... فکر غم ماجرای آن روزم   سه ماه... دیدن وضع تو بی قرارم کرد سه ماه... میخ در خانه شرمسارم کرد   سه ماه... غیرت من سوخت دم به دم زهرا سه ماه... منتظر خنده ی توام زهرا   سه ماه... روضه ی این خانه هم نشد کافی سه ماه... هست لباسی به گریه می بافی   سه ماه... فکر حسین غریب و عطشانی سه ماه... می شود از داغ او پریشانی   سه ماه... از سر شب تا به صبح می نالی سه ماه... گریه کن ماجرای گودالی   سه ماه... روضه ی ما ختم شد به عاشورا سه ماه... گریه ی ما نذر سیدالشهدا شیرازی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
شاهد شعر قدسيم باز ره سفر گرفت  كبوترانه دل سوى مدينه بال و پر گرفت شعله ی شوق مدح او به باغ سينه در گرفت  گرچه سروده‏ ام بسى بهانه ی دگر گرفت كه هرچه گفته‏ اى ولى به مدح فاطمه كم است  جان محمد است او بگو كه اين همه كم است   بگو كه مدح فاطمه مدح تمام انبياست  نثار روح پاك او گل سلام انبياست  طراز شأن او ببين فوق مقام انبياست  روز جزا كه التجا ختم كلام انبياست قسم به نام فاطمه دهند ذوالجلال را  همين به وصف اوست بس شكوه را جلال را   در آن زمان كه هر كسى به فكر راه چاره است  پياده جمع انبيا و فاطمه سواره است بغل گشوده دوزخ و منتظر اشاره است  گرچه حساب جرم من فزون تر از شماره است به لطف يك نگاه او خدا برات مى‏ دهد  كه مهر مادرانه‏ اش مرا نجات مى‏ دهد   نواى ناى خسته‏ ام به شور و حال و زمزمه  ببين دل شكسته‏ ام گرفته ذكر فاطمه فاطمه‏ اى كه عرش را بود قرار و قائمه  به عشق او ندارم از غم حساب واهمه كه سايه سار دست او پناه اهل محشر است  بر آستان جود او نگاه اهل محشر است   نداى «طرقوا» رسد كه نور ايزد آمده باز كنيد راه را جلوه ی سرمد آمده زنى كه بر تمام مردها سرآمد آمده عشق على مرتضى جان محمد آمده دور كجاوه‏ اش ملك چو ازدحام مى‏ كند بهشت در حضور او عرض سلام مى‏ كند   كوثر و قدر و هل اتى آيتى از مقام او  دست به سينه مصطفى آمده بر سلام او قيام كرده بارها نبى به احترام او  شگفت مانده مرتضى ز قدرت كلام او فاطمه‏ اى كه بوسه زد ملك به تار چادرش  شفاى جمله دردها گرد و غبار چادرش   بهار جلوه كرد از تبسم ولادتش  خيره نگاه قدسيان به لحظه عبادتش كبود روى فاطمه گواهى ارادتش  شكست پشت اهرمن ز غيرت و شهادتش كه پهلوى شكسته‏ اش بقاى دين احمدى است  محسن او حقيقت شريعت محمدى است   كوچه و خانه ی على عرصه ی اقتدار او  در آن طواف عاشقى على على شعار او كه بازوى كبود شد مدال افتخار او  خطبه مسجد النبى عيار اعتبار او ز شعله‏ هاى آه او روز ستم سياه شد  فتنه ی نابكارها ز اشك او تباه شد   شبى كه رفت تا خدا چه لحظه‏ ها عجيب بود  زلال اشك مرتضى بدرقه ی حبيب بود چو كشتى شكسته‏ اى به موجها غريب بود  اگر چه غرق دردها على پر از شكيب بود امانت شكسته را به صاحبش رساند واى  كنار قبر فاطمه نماز صبر خواند واى   فصل كتاب معرفت اصل ولا فاطمه است  نمونه ی بندگى و روح دعا فاطمه است  آنكه بگيرد از كرم دست مرا فاطمه است  زمزمه ی اهل ولا فاطمه يا فاطمه است به يك اشاره ی نظر ' كميل را كمال بخش  به شعر نارساى او شور و شعور و حال بخش کمیل کاشانی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
باز هم فصلِ اشک، فصلِ عزاست صاحبِ روضه حضرت زهراست وسطِ روضه، روضه‌خوان می‌گفت: فاطمیه، شروعِ عاشوراست فاطمه انتهای احساس است معدنِ نور و کوهِ الماس است بانوی داغ‌دیده‌ی یثرب معنیِ غربتِ گلِ یاس است آه، از ختمِ روزِ فرّخِ او اشک‌های نشسته بر رخِ او سیلیِ جای‌مانده بر رخسار از سلام بدونِ پاسخِ او سایه‌ی بر روی سرِ ما بود حضرتِ عشق، باورِ ما بود ایستادن، به پای امرِ ولی، این فقط جرمِ مادرِ‌ ما بود با شما قصدِ گفت‌وگو دارد بغضِ غم‌بار در گلو دارد جلوی چشمِ بی‌تفاوتِ شهر نزنیدش که آبرو دارد گریه‌ای بی‌جواب باقی ماند سوخت خانه، خراب باقی ماند در هجومِ بلا، به پشتِ در از گلِ من، گلاب باقی ماند با مصیبت گرفته خو، زهرا سخت، رنجیده از عدو، زهرا بدترین جای ماجرا، این است: از علی هم گرفته رو، زهرا آی مردم! مقام دارد او شأنِ هم‌چون امام، دارد او پیشِ چشمِ حسن، دگر نزنید به خدا احترام دارد او بر شما قومِ پست، بادا ننگ لعن و نفرین به مردمِ صدرنگ خونِ غیرت چرا نمی‌جوشد؟ آینه آمده مقابلِ سنگ ظاهرا گرچه چادرش خاکی‌ست اهلِ این خاک نیست، افلاکی‌ست دست بر دامنش فقط بِشَوید مظهرِ‌مهربانی و پاکی‌ست آه، هنگامِ مرگِ مهتاب است دمِ آخر، چقدر بی‌تاب است از برای قتیلِ لب‌تشنه در تمنای جرعه‌ای آب است حسین قربان کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مدح هجوم_به_بیت_ولایت وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد نوری میان عرش معلی درست کرد با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد مارا گدای "اُم اَبیها" درست کرد ما را شبیه خلقت بی انتهای خود از خاک پای حضرت زهرا درست کرد از اشک های مادر ما آب آفرید با گریه های فاطمه دریا درست کرد از تار و پود چادر مادر نخی گرفت حَبلُ المَتین برای گداها درست کرد اصلاً دلیل خلقت دنیاست ، فاطمه نور خدا و زهره ی زهراست ، فاطمه بانوی آب و آینه ، بانوی آفتاب ای قطره های اشکِ نمازِ شبت گلاب لبخند میزنی و نبی فکر میکند این خنده ی خداست نشسته میان قاب هم کوثر خدایی و هم بَضعَةُ الرَّسول هم ذوالفقار و ذکر قیام ابوتراب رزق تمام عالم از این خانه می رسد حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب من هر نفس که بی تو کشیدم گناه بود هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب ای چادر تو ، سایه ی روی سر همه یا فاطمه ، فقط تو شدی مادر همه حق را کنار سفره ی مولا شناختیم از وصله های چادر زهرا شناختیم با قطره های اشک به کوثر رسیده ایم مادر تورا شبیه به دریا شناختیم در روضه ی تو ، "مَنْ عَرَفَ نَفْسَه" دیده ایم خود را شناختیم ، تورا تا شناختیم ما بنده ی "فَقَدْ عَرَفَ رَبَه" نیستیم با مهرِ مادریِ تو اما شناختیم زهرا چقدر زحمت مارا کشیده است تا اینکه بین روضه خدا را شناختیم مارا نوشته اند مسلمان فاطمه ایمان ماست ، بسته به ایمان فاطمه حق را علم علیست ، علمدار فاطمه ست بانوی استقامت و ایثار فاطمه ست در خانه ای که واژه ی برخواستن علیست ذکر قیام حیدر کرار فاطمه ست تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی ست تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه ست اصلاً علی ست فاطمه و فاطمه علی ست در پشت در علی ست ، نه! انگار فاطمه است آن بانوی رشیده که از حال می رود در سجده هاش ، با تن تب دار فاطمه ست مقتل نوشته بود تورا بی هوا زدند مقتل بگو که مادر ما را چرا زدند؟ آتش به روی قامت در بود و یک نفر آری هجوم چند نفر بود و یك نفر قرآن به روی نیزه که نه ، زیر دست و پاست کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر سینه سپر نموده فدای ولی شود این هجمه ها به سمت سپر بود و یک نفر فرصت نکرده است علی را صدا کند موج بلا و اوج خطر بود و یک نفر زهرا نشسته بود به دامان خویشتن فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر پروانه سوخت و وسط شعله ها نشست آیینه ی تمام نمای خدا شکست ایرانی نسب کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
فاطمه، دلواپسم ، خیز و پریشانم مکن دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن بین مسجد گریه ام را دیده ای ،پس صبر کن پیش این نامرد مردم باز گریانم مکن یک طرف تابوتِ خالی ، یک طرف تصویرِ تو بین این دو قاتلِ جان زار وحیرانم مکن هرنفس که میکشی زخم تو سر وا میکند بیش از این شرمندهٔ دارو و درمانم مکن تو رشیده بودی بودی و شعله تنت را جمع کرد با بهم پیچیدنت  سر در گریبانم مکن خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیت میکند استراحت کن ازاین خواهش پشیمانم مکن بر حصیر خانه چندین قطرهٔ خون دیده ام بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصالم ،غرقِ هجرانم مکن از چه تو اِنقدر حساسی به گیسویِ حسین وقتِ بوسه برگلویش دیده گریانم مکن معجرتوسوخت،حرف از معجر زینب نزن صحبتی از دخترِ پاره گریبانم مکن رویِ ناقه دید باد افتاده در مویِ حسین گفت چون مویِ پریشانت پریشانم مکن منکه حتی مرد همسایه ندیده سایه ام در میان کوچه و بازار مهمانم مکن بالبت بازی شد و شخصیت من خورد شد بیش ازاین شرمنده اشک یتیمانم مکن نعمتی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مدح فاطمه ای ڪه بر رُخَش،ماه سجود میڪند یاڪه ثناومدح او، رَب ودود میڪند همان حبیبه ی خدا، ڪه حق به یڪ اشارتش زیرو زبَر زخشم او، بودونبود میڪند پشت نماز او زند، صف سپه ملائڪه فاطمه چون قیام ڪرد، عرش قعود میڪند ڪارتمام انبیاء،جلوه ی نوراولیا ازگُل روی فاطمه،جمله نمود میڪند زان دم روح پرورش ،زنده مسیح از دمَش وز نفسش فرشته بو، عطر وجود میڪند دردوغم ارفزون. شود،خواه مدد زفاطمه درد ز سینه میپرد،غصه فرود میڪند خیل فرشته ومَلَڪ، به عشق صاحب فدڪ جان بفدای گُلرخ، یاس ڪبود میڪند هرڪه به دل ولای او،داشت واز برای او جان بدهد به قله ی، عشق صعود میڪند اوست ڪه جبرئیل شد، خادم آستانه اش بعدنبی به فاطمه، گفت وشنود میڪند حال رواست ناڪَسی،به پای درب خانه ای ڪه جبرئیل خادم است،آتش و دود میڪند فاطمه جان به هرنفس،مدح تو میڪند جواد گه دمِ نوحه سردهد،گاه سرود میڪند کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هجوم_به_بیت_ولایت دانی ز چه رو سرشک، مأنوس علی است؟ یا آه چرا به سینه، محبوس علی است؟ یک مرد نبود تا بگوید: نامرد! این زن که تو می‌زنیش ناموس علی است هاشمی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
مدح_و_ ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود رحمت موصوله ی باران به باران می رود بین محرابش که مشغول عبادت می شود نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟! گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند عزت این قوم همچون برکت از نان می رود آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟! دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه بر مزار همزه با چشمان گریان می رود بانویی که قامتش مثل رسول الله بود در میان چادرش حالا چه پنهان می رود از فضای خانه مولا مشخص می شود دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود شیرازی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
فکر کردن به غم و غصه‌ی مادر سخت است خواندن روضه‌ی «در» چند برابر سخت است از حسین(ع) اصرار کردن که: حسن(س)! حرف بزن از حسن(ع) هی بغض کردن که: برادر! سخت است زیرِ بار غم تو می‌شکند پشت پدر زندگی بی سر و بی همسر و سرور سخت است دلِ حیدر دل کوه است، دلِ کوه، آری! ولی این داغ برای دل حیدر سخت است من همان اولِ بسم الله اشکم جاری است چقدَر زمزمه ی سوره‌ی کوثر سخت است... شیخ الاسلامی کانون مداحان وشاعران خمینی شهر ایتا https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr