eitaa logo
کانون مداحان تیران وکرون
352 دنبال‌کننده
321 عکس
55 ویدیو
6 فایل
🇮🇷کانون مداحان شهرستان تیران وکرون🇮🇷 وابسته به اداره تبلیغات اسلامی پل ارتباطی با مدیرکانون شهرستان @amozeshmadahi7631 📞۰۹۱۳۲۳۲۸۳۵۵
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون مداحان وشاعران آیینی تیران وکرون https://eitaa.com/madahantiranokarvan
سلام من به مدینه به آستان رفیعش به مسجد نبوی به لاله های غریبش سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش سلام من به بقیع وچهار قبر غریبش نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا تو ای مسافر شهر مدینه در دل شبها نبود هر چه که گشتم نشان ز مرقد زهرا یازهرا سلام من به تو ای بانویی که مرد نبردی ز غیر هر چه که دیدی به یار شکوه نکردی سلام من به بازو کبودی رویت به سرخ فامی اشک تو وسپیدی مویت مدینه منزل قرآن مدینه محفل قرآن درون دل خبر داری تو از درد دل قرآن مدینه شهر پیغمبرمدینه شهر پیغمبر درآغوشش گل حیدر خدا بر تو نظر داردکه هستی شهر پیغمبر مدینه شهر گلهایی چه گلهایی همه پرپر مدینه شهر پیغمبرمدینه شهر پیغمبر  
حضرت فاطمه عزا به پا می‌کند گریه در ماتم سه مقتدا می‌کند ریزد از دیده ی، شیعه اشک عزا یا نَبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا   درمدینه عیان نشانه ی محشر است                 آسمان تیره درماتم پیغمبر است بسته شد دیده ی، خاتم الانبیا یا نَبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا  شیعه دست الم به سینه و سر بزن              تیرباران شده پیکر پاک حسن گریه کن گریه کن، در غم مجتبی یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا فاطمه ناله از غم پسر می‌کند قاسم بن الحسن پدر پدر می‌کند گشته از گریه‌اش،خون دل مصطفی یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا وامصیبت که در آخر ماه صفر کُشته گردد رضا زاده ی خیرالبَشر قلب او می‌شود، خون ز زهر جفا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا در خراسان به پا محشر کبری شده تازه داغ دل حضرت زهرا شده کشته شد کشته شد،نجل خیرالنّساء یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یانبی یا حسن،یارضا یا رضا
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام سجایای کریم بر در خانه ی آقا به تمنای کریم صف کشیدند شب وروز گداهای کریم من به جز خیر ندیدم زکرمخانه ی او بنده ام بنده ی شرمنده ی مولای کریم ماهمه سائل دستان کریم حسنیم چشم داریم به احسان و به اهدای کریم آفتاب کرم دوست به او می تابد غرق انوار الهی شده دنیای کریم جز حسن نیست کریمی که زبانزد باشد ما ندیدیم دراین دایره همتای کریم این قبیله به خدا عادت احسان دارند نیست غیر از کرم وجود سجایای کریم نفر چارم اصحاب کسا اوست ولی لقب اوشده بین همه آقای کریم نکشد منت حاتم که کند فخر براو هرکه دارد به کف اش گوهر دریای کریم اف بر آن زن که پس از دیدن آثار کرم زهر غم ریخت به جان ودل دانای کریم گفت برهمسر خود زود برو، قاتل او مات و مبهوت شد از صبر وشکیبای کریم شکرلله که «وفایی» به کرمخانه ی دوست متبرک شده شعر تو به امضای کریم
🖤🖤🖤 اشعار جانسوز رحلت پیامبر زهرا به خانه و ملک الموت پشت در از بهر قبض روح شریف پیامبر از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش محو نگاه آخر خود بود بر پدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حسین بر روی قلب پیامبر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه بیست و هشتم ماه صفر شب رحلت پیامبر اکرم (ص) بر عموم مسلمین جهان تسلیت باد
امام زمان مى شود فرصت دیدار مهیّا حتماً  بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً  اى که دنبال دواى غم هجران هستى  مى شود درد نهان تو مداوا حتماً  اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم  وعده ى ما همه افتاده به فردا حتماً  ثمر گریه ى ما خنده ى روز فرج است  آن زمان مى شکفد خنده به لب ها حتماً  دورى غیبت طولانى و تأخیر ظهور  امتحانى است براى همه ى ما حتماً  کار ما منتظران چیست؟ امید و تقوا  غم نخور مى شود آخر گره ها وا حتماً  هرکه در زمره ى ما منتظران مى باشد  مى کند تا به ابد پشت به دنیا حتماً  انبیاء منتظر آمدنش مى باشند  مى رسد پشت سرش حضرت عیسى حتماً  کاش باشیم و ببینیم که روز رجعت  مى سپارد عَلَم خویش به سقّا حتماً  زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست  مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً  انتقام دَرِ آتش زده را مى گیرد  و به آتش بکشد آن دو نفر را حتماً 
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)   بین حجره ست و کسی نیست به دادش برسد کاش تا جان نسپرده است جوادش برسد   خیره مانده ست به در چشم ترش میسوزد کرده سم کار خودس را ، جگرش میسوزد   کیست بر حال دل مضطر او گریه کند خواهرش نیست که بالا سر او گریه کند   رفته از حال بسی خورده زمین در کوچه زیر لب خوانده فقط روضه ی مادر… کوچه   پسرش آمده زیبا پسر مه رویش میگذارد سر خود را به سر زانویش   سخت باشد پدری پیش پسر جان بدهد سخت تر این که پسر پیش پدر جان بدهد   سخت تر این که جوان باشد و پر پر بزند پدرش هم نگران باشد و پرپر بزند   سخت تر از همه با هلهله ها خنده کنند دور تا دور علی حرمله ها خنده کنند   سخت تر از همه این که تن او پاشیده تن او در وسط جوشن او پاشیده   بر سر نعش جوانش پدری پیر شده مثل او از نفس افتاده زمین گیر شده   موج خون در دل ارباب تلاطم کرده پسرش را وسط این همه خون گم کرده   بردنش کار حسین نیست عبا لازم بود فقط این کار جوانان بنی هاشم بود
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم / تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت / مران از در مرا به جان مادرت علی موسی الرضا4 غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم / گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم تو خوبی من بدم به این در آمدم / به جان فاطمه مکن مولا ردم علی موسی الرضا4 به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی / به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو / دلم خورده گره به تار موی تو علی موسی الرضا4 تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی / از تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی الا ای یار من تویی دلدار من / نظر کن بر دل سیاه و زار من علی موسی الرضا4 دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم / می رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم امیر کاروان امان ای الامان / مرو پیشم بمان امام مهربان علی موسی الرضا4 جان به قربان نگاهت دل فدای روح ماهت / سینه بگشا تا بیایم ای رضا جان در پناهت منم دیوانه ات مقیم خانه ات / تویی باغ و گل و منم پروانه ات علی موسی الرضا. ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم / از ازل مهرت سرشته در تمام تار و پودم نظر کن بر دلم اگرچه غافلم / دعا کن کربلا کند حق شاملم علی موسی الرضا4 ای امام هشتمینم نور رب العالمینم / نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم دلم سرمست توست فقط پابست توست / کلید مشکلم فقط در دست توست علی موسی الرضا4
امام رضا خراسان می ‎دهد بوی مدینه خراسان کوه غم دارد به سینه خراسان را سراسر غم گرفته در و دیوار آن ماتم گرفته خراسان! کو امام مهربانت؟ چه کردی با گرامی میهمانت؟ خراسان راز دل‎ ها با رضا داشت چه شب ‎هایی که ذکر یا رضا داشت خراسان کربلای دیگر ماست مزار زاده‎ ی پیغمبر ماست خراسان! می دهد خاکت گواهی ز مظلومی، شهیدی، بی گناهی به دل داغ امامت را نهادند امامت را به غربت زهر دادند دریغا! میهمان در خانه کشتند چه تنها و چه مظلومانه کشتند امامِ اِنس و جان را زهر دادند به تهدید و به ظلم و قهر دادند ز نارِ زهرِ دشمن، نور می ‎سوخت سرا پا همچو نخل طور می ‎سوخت ز جا برخاست با رنگ پریده غریبانه، عبا بر سر کشیده گهی بی‎ تاب و گه در تاب می‎ شد همه چون شمع روشن آب می ‎شد میان حجره در بسته می سوخت نمی زد دم ولی پیوسته می سوخت ز هفده خواهر والا تبارش دریغا کس نبودی در کنارش به خود پیچید و تنها دست و پا زد جوادش را، جوادش را صدا زد دلش دریای خون، چشمش به در بود امیدش دیدن روی پسر بود پدر می‎گشت قلبش پاره پاره پسر می‎کرد بر حالش نظاره پدر چون شمع سوزان آب می شد پسر هم مثل او بی ‎تاب می شد پدر آهسته چشم خویش می ‎بست پسر می‎ دید و جان می داد از دست پسر از پرده ‎ی دل ناله سر داد پدر هم جان در آغوش پسر داد حاج غلامرضا سازگار
تار می دید زانویِ خسته اش تکان می خورد پیکرش را کشان کشان می بُرد چند باری میانِ راه، افتاد گفت یا فاطمه به راه افتاد هردو دستش به پهلویش دارد عرقِ سرد بر رویش دارد تا که لرزه به پیکرش افتاد وای، عمامه از سرش افتاد تار می دید دیدگان ترش گوئیا ریخته بهم جگرش با لبِ آستین چنان زهرا پاک می کرد خونِ لب ها را بر زمین می کشید پایش را جمع می کرد هِی عبایش را یک نگاهی به دور وبر انداخت اشکی از دیدگانِ تر انداخت تا که بر آستانِ حجره رسید جگرش پاره بود ناله کشید کاسه صبرِ عالمین شکست همه درهایِ حجره را تا بست زیر لب گفت: آه «أین جواد» سرِ پا بود یک دفه افتاد فرش ها را یکی یکی تا زد تا گلویش لباس بالا زد سینه اش را به خاکِ سرد گذاشت یک مزاحم به رویِ سینه نداشت گرد و خاکی بپاست در حجره صحنه کربلاست در حجره دست و پا می زد و کنار تنش نیزه جا وانکرد در دهنش کربلا جَدِ او چه بد جان داد وسط نیزه دارها افتاد یک نفر زد لگد به پهلویش یک نفر پا گذاشت بر رویش یک نفر آستین خود تا زد گوشه هایِ رداش بالا زد رویِ کُرسیِ عرش زانو زد پنجه اول میانِ گیسو زد خنجرش را گذاشت زیرِ گلو وحده لااله الاهو این گلو جایِ بوسه نبی است حرز آن اشک هایِ زینبی است هر چه خنجرکشید و باز کشید جایِ لب هایِ خواهرش نبُرید روضه را تا کنار عرش کشاند وای، جسمِ حسین برگرداند گیسویِ مادری بهم می ریخت حالتِ حنجری بهم می ریخت کار بالا گرفت ای مردم وای از ضربه دوازدهم شکل رگ ها که نامرتب شد این سخن دلخوریِ زینب شد کاش در بین تان مسلمان بود ذبح از پشتِ سر حلال نبود قاسم نعمتی