🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ هفتم:
عباس و دو دوستش با تأکید فرمانده دانشگاه به جای رفتن به رده معرفی کننده، در دانشگاه ماندنی شدند تا محیط دانشگاه و دانشجویان بیشتر از وجود آنان بهره ببرند. بعد از یک سال در دفتر جانشین فرماندهی دانشگاه مشغول به کار شد. او با استفاده از فضای معنوی دانشگاه و با مطالعه توانست بنیه ی اعتقادی و اخلاقی خود را روز به روز کامل تر کند. در این مسیر سردار اباذری معلمی دلسوز برای او بود. از دست نوشته های مناجات او با خداوند متعال برمی آید که در او تحول عظیمی رخ داده بود .
#ازولادتتاشهادت #شهید_مدافع_حرم
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ نهم:
شهید دانشگر در ۲۳ بهمن سال ۱۳۹۴ دختر عموی خود را به همسری برگزید و صیغه موقت خوانده شد. چند صباحی از دوران نامزدی نمی گذشت که مقدمات سفر به سوریه فراهم شد. در جواب فرمانده اش، سردار اباذری که به او گفته بود: " شما تازه صاحب همسر شدی، هنوز دو ماه از نامزدی ات هم نگذشته؛" گفته بود:« میترسم زمین گیر شوم و توفیق از من سلب شود». شهید دانشگر اعتقاد داشت حضور در جبهه مقاومت واجب عینی است و باید از حرمین شریفین با تمام توان دفاع کنیم. خانواده اش نیز مانع تصمیمش نشدند و حقیقت راهی که عباس انتخاب کرده بود ایمان داشتند. در نهایت او با اصرار زیاد به فرمانده اش، در اول۱ اردیبهشت سال۱۳۹۵ داوطلبانه عازم سوریه شد.
#ازولادتتاشهادت #شهید_مدافع_حرم
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ دهم:
همسر شهید میفرماید:«قرار بود عید به سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر دوم اردیبهشت ماه اعزام شد. روزی که قرار بود عباس آقا به سوریه برود من در مدرسه بودم. روزهای قبل از آن هم امتحان داشتم. به همین خاطر نتوانستیم زیاد باهم صحبت کنیم. وقتی به خانه آمدم دیدم که برایم یک نامه نوشته و آن را روی میزم گذاشته بود. خوشحال شدم که عباس برایم نامه نوشته، ولی وقتی نامه را خواندم خیلی نگران شدم چون نوشتههایش بوی رفتن میداد. احساس کردم آخرین نوشتههایش در این دنیا است. خیلی جملات عارفانه نوشته بود. در نامه نوشته بود "رفتم تا وابسته نشوم" چون می ترسید به دنیا وابسته شود و نتواند از آن دل بکند و فراموش کند که در آن سوی مرزها چه اتفاقاتی دارد میافتد.»
#ازولادتتاشهادت #شهید_مدافع_حرم
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ بیستم:
محمدمهدیدانشگر ،برادرِ شهید :
عباس همان طور که به نماز اول وقت مقید بود به ورزش هم بسیار علاقه مند بود. با دوستان خوبی که در مسجد داشت قرار می گذاشت و با هم فوتبال بازی می کردند و اصلا همین علاقه به ورزش بود که او را سرزنده و سرحال و شاداب نگه می داشت. منتظر نمی ماند که اتفاقی بیفتد و روحیه اش را عوض کند، خودش دست به کار می شد. گاهی در خانه با هم کشتی می گرفتیم! گاهی هم در حیاط خانه فوتبال بازی می کردیم. بیشتر اوقات هم من می بردم! او حرفه ای بازی می کرد اما من شوت میزدم و گل می شد!
#ازولادتتاشهادت #پاسدار_مدافع_حرم
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ بیستوپنجم:
محمد ترحمی، دوست شهید:
صبح های جمعه با عباس برای رفتن به دعای ندبه قرار داشتم. قرارمان این بود که اگر من زودتر بیدار شدم به او یک تک زنگ بزنم و بالعکس! وقتی به هم زنگ می زدیم، ده دقیقه بعد سر خیابان منتظر هم بودیم. سر صبح، با خنده و شوخی به مسجد الزهرا علیه السلام می رفتیم و در دعای ندبه شرکت می کردیم. آن روزها من تصور کردم که نزدیک ترین دوست عباس هستم؛ چون هم کلاسی بودیم و هم محلی. اما وقتی در مراسم یا کلاس های بسیج شرکت می کردیم متوجه می شدم که عباس دوستان زیادی دارد. او با لطافت قلبی اش دیگران را به خود جذب می کرد.
#ازولادتتاشهادت #جوان_مومن_انقلابی
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
". همیشہمےگفت:
. واسہڪےڪارمےڪنے؟
. مےگفتم:امامحسین:
. مےگفت:پسحرفهاروبیخیال!!
. ڪارخودتروبڪن
. جوابشباامامحسین . . .
«شهیدمحمدحسینمحمدخانی»
#شــهـیدانهـ ↯🪴
🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ بیستوششم:
مصطفی عبدالشاه، دوست شهید:
عید غدیر سال ۱۳۸۶بود. امام جماعت بعد از نماز ظهر بلند شد و گفت امروز دوبه دو دست. بدهید. می خواهیم صیغه برادری بخوانیم تا در دنیا و آخرت یار و یاور هم باشیم. هنوز حرف های امام جماعت به پایان نرسیده بودکه نماز گزاران به بغل دستی هایشان نگاه میکردند و میسنجیدند که میخواهند با چه کسی برادر شوند! من نگاهی به سمت راستم انداختم. عباس کنار من نشسته بود. آن روزها قد کوتاه و بدن ضعیفی داشت اما خوش برخورد بود. با خودم فکر می کردم که او چطور می خواهد برای من برادری کند؟. صیغه برادری را با او خواندم. چند ماه بعد که عباس را دیدم به او گفتم:« بین ما عقد برادری خونده شده؛ شما واسه من چیکار کردی تو این مدت؟!» جوابی داد و گذشت. دوسه ماه بعد که دوباره او را در مسجد دیدم باز هم به او گفتم:« تو درحق برادرت چه کار کردی؟» وقتی دید حرفم جدی است، گفت:« تو دعا کن من شهید بشم، به اذن خدا شفاعت میکنم!»
#ازولادتتاشهادت #جوان_مومن_انقلابی
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
🌹•{از ولادت تا شهادت}•
🍃برگ بیستوهشتم:
محمد جواد موحدی، همکار شهید:
به ما رحم نمیکنی به این دانشجوها رحم کنید. از اول هفته تا آخر هفته، از سر صبح تا دم غروب، براشون کلاس و برنامه و آموزش گذاشتین، لااقل یه جمعه رو بهشون استراحت بدین!.. از روی ناراحتی این حرف ها را به عباس زدم. وقتی که می دیدم صبح های جمعه دانشجوها را برای شرکت در دعای ندبه ترغیب می کند. گفت: « از اول هفته تا آخر هفته واسه کی کار میکنن؟! خدایا دل خودشون؟! جواب دادم: «ان شاء الله واسه خدا» گفت: «اینم روش! » تا خواستم جوابی بدهم گفت : «حضرت آدم یه لحظه واسه دل خودش کار کرد و از عرش به فرش رسید.»
گفتم : «عباس آقا ما عرش نمی خوایم! این فرش رو ازمون نگیر! بزار جمعه ها بخوابیم!» خندید و گفت : «بعد از های ندبه بگیر راحت بخواب!»
#ازولادتتاشهادت #جوان_مومن_انقلابی
#شــهـیدانهـ #نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╮
✓کانالمکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓کانالکانونشهیدعباسدانشگر↓↓
🆔@kanoon_shahiddaneshgar ╰━━━━━━⊰•°🕊°•⊱━━━━━━╯
هدایت شده از شهید عباس دانشگر لرستان ۴۴
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🇮🇷🕊🇮🇷 در بحبوحه عملیات «بیت المقدس ۲» در ساعات ابتدایی اولین روز از بهمن ماه ۶۶، طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی ماووت عراق، این دو شهید بزرگوار و تعدادی از نیروهای گردان عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) در تاریکی شب توسط تیربار عراقی به شهادت میرسند.
🔸 بجهت گره خوردن کار و لزوم عقب نشینی سریع نیروها، ابتدا پیکر مطهر این عزیزان رو در همان منطقه، زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا (نفر وسط) و چند نفر دیگه می مانند تا به هر شکلی شده پیکر جامانده دوستانشون رو برگردونن.
🔸 در طی روشنی روز حرکتی نداشتند چون دشمن نسبت به منطقه تسلط و دید کاملی پیداکرده بود، لذا با بهرهگیری از تاریکی شب و در اوج برف و سرمای کوهستانی منطقه، ابدان مطهر شهدا رو با مشکلات بسیاری روی دوششون حمل کرده و به عقب منتقل میکنن.
🔸 سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن، که اونجا این عکس به یادگار می ماند.
هدیه کنیم به روح مطهر همه ی شهداصلوات بر محمد و آل محمد
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#شهیدانه
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#شهیدانه🕊
🌿درسی که #شهید #آرمان_علیوردی
بهمون داد این بود:
« پایِ هر چیزی که درسته بمونید
حتی اگه؛ تنها موندید»🖐🏻
#شهید_دهه_هشتادی
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری🌱
«سجاد زبرجدی» شهید مدافع حرم در قسمتی از وصیتنامهاش آورده است:
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم؛ به لطف خداوند حاضر هستم...!✨🥺
#شهیدانه🕊
|@Kanoon_shahiddaneshgar|
از خدا خواسته بود که بدنش
یک وجب از خاک زمین را
اِشغال نکند..
آب دجله او را براۍ همیشه
با خودش برد..🥀
#شهید_مهدی_باکری
#شهیدانه
#تولید_محتوا
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ محمد
🌱کانون شهید عباس دانشگر استان آذربایجان شرقی گروه۷۵
https://eitaa.com/joinchat/3627156445C8472787185