005_99.12.1 نمط نهم اشارات.mp3
23.08M
#نمط_نه_اشارات
مقامات العارفین
جلسه پنجم
007_99.12.8 اشارات نمط نهم.mp3
12.84M
#نمط_نه_اشارات
مقامات العارفین
جلسه هفتم
♦️متاسفانه سرورهای ایتا به گونه ای است که صوتهایی که بارگذاری میشود بعد از چند ماه، دیگر دانلود نمیشود.
انشالله به زودی در پیام رسانی دیگر تمام صوتها به مرور بارگذاری خواهد شد
#علامه_حسن_زاده_آملی
بخشی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین داود صمدی املی درباره سختی ها و ریاضت های علمی و معنوی حضرت علامه حسن زاده" ره"
مورخ ۷ مهر ماه ۱۴۰۰ _جلسه سوگواری علامه در فرهنگشهر
👇👇👇
استاد صمدی املی ۷_مهر_۱۴۰۰،سوگ علامه .mp3
11.92M
حضرت علامه :در ۳۸ سال تحصیلم کف پای تمام اساتیدم را بوسه زدم
https://eitaa.com/joinchat/2673606670Ca1a62c4f26
◾️السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عَزا
گاه میگوید پدر، گاهی حسن،گاهی رضا
https://eitaa.com/joinchat/2673606670Ca1a62c4f26
@kanoon_tafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#علامه_حسن_زاده_آملی
سخنرانی حضرت علامه حسن زاده ره در مورد غنیمت شمردن فرصت جوانی
https://eitaa.com/joinchat/2673606670Ca1a62c4f26
@kanoon_tafakor
♦️اطلاعیه
◾️ضمن تسلیت به مناسبت شهادت سه نور آسمان عصمت و طهارت علیهم السلام
به اطلاع میرساند:
کلاسهای حجت الاسلام والمسلیمن استاد مهدی منصوری دامت برکاته
در روز شنبه، مورخ ۱۷ مهر ۱۴۰۰ برگزار خواهدشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه نعمت داریم به وساطت امام رضاع ست
May 11
May 11
May 11
هدایت شده از کانون تفکر
نکات بسیار مهمّی که باید در فصل هشتم ازنمط نهم اشارات و شرح آن ( فصل ریاضت ) دقّت کرد که بعضی از اینها قواعد فقهی سلوک اند و بعضی از اینها فلسفه سلوک اند و بعضی از اینها مسائل سلوکی می باشند :
1- تخیلات و توهمّات یا مناسب با امر قدسی اند و یا مناسب با امر زمینی اند .
2- اطاعت نفس امّاره از مطمئنه ، موجب این می شود که تمامی قوای نفس ، در تناسب با نفس مطمئنه قرار گیرد . احساس ، تخیل ، توهم و شهوت و غضب ، عقلی و مطمئن شود .
3- باید برای اقناع و خاضع کردن نفس و رام کردن نفس ملاحظه های مختلف داشت و جهات مختلف را ملاحظه نمود .
4- هر چیزی که می تواند در غلبۀ عقل بر نفسانیت ، کمک کار باشد باید به صحنه بیاید .
5- هر چیزی که در غلبۀ عقل بر نفسانیت ، کمک کار است ، در واقع همان دمیدن در عقلانیت است و دمیدن در عقلانیت ، تقویت آن است و تقویت آن ، قدرت آن است و قدرت آن ، غلبۀ آن را رقم می زند.
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از کانون تفکر
6- دستیابی به ریاضت و تحقق ریاضت منوط به تحقق ارکان ریاضت است که آن نیازمند به معین است .
7- بهترین و عالی ترین نوع ریاضت ، ریاضت عارفین است .
8- ریاضت عارفانه ، انواع و اقسام ریاضت را در بر می گیرد .
9- روح ریاضت ، منع نفس از التفات از ماسوی الله و اجبار بر توجه به حقّ است .
10- ریاضت ، اقبال به حقّ و انقطاع ازمادون را ملکه می کند .
11- هدف اصلی و نهایی از ریاضت ، لقاء الله است .
12- استعداد برای نیل به کمال حقیقی که همان لقاء الله است باید باشد .
13- ریاضت برای این است که موانع داخلی و خارجی را ازمیان بردارد تا امر وجودی که استعداد است ، حاصل آید .
14- مناسبت و سنخیت با لطیف ، جز با لطافت نمی باشد .
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از کانون تفکر
15- لطف سرّ و باطن انسانی ، به جهت سنخیت با حقایق لطیف موجب این می شود که حقایق برای انسان به معارف تبدیل شود و در جان انسان به سرعت متمثل شود و نقش بندد . به عبارتی آنچه باعث می شود که حقیقت برای انسان ، معرفت شود لطافت است . لطافت ، آن حلقۀ وصل تبدیل حقیقت به معرفت است . از اینرو انسان وقتی لطافتی پیدا می کند باعث می شود که به خاطر لطافت ،صیرورت وجودی پیدا کند و با وجود صیرورت وجودی ، صیرورت علمی و معرفتی هم پیدا کند . پس اگر سوال شود که چگونه حقیقت های فی نفسه ،حقیقت « لغیره » و « لنا » می شود؟ باید گفت لطافت است که حقیقت را برای ما می کند و حقیقت ،همان « ما » می شویم و وقتی حقیقت « ما » شدیم ازاینرو حقیقت معرفت می شود از اینرو جان ما می شود حقیقت که وقتی جان ، حقیقت شد در اینصورت می شود معرفت . حدّ فاصل میان حقیقت و معرفت ، لطافت است . به محضی که جان ما لطیف می شود ، جان می شود حقیقت و در آن صورت ، می شودمعرفت .
16- بر اثر لطافت جان انسان ، حقایق برای انسان منکشف می شود که در اینصورت می توان گفت لطافت بر سه قسم است :
اولا : لطافت علمی و معرفتی : لطافت موجب این می شود که علم و معرفت برای انسان حاصل آید .
ثانیا : لطافت احوالی : بر اثر انکشاف حقایق ، احوالاتی برای انسان رخ می دهد .
ثالثا : لطافت اعمالی : براثر اتصال و اتحاد با ملکوت حقایق و احوالاتی که برای او به دست می آید ،انسان دارای اعمالی می شود که ناشی از آن معرفت و احوال می شود . می توان چنین فاعلی را « فاعل بالاتحاد » و یا فاعل « بالاتصال » نامید .
17- برای لطافت علمی ، معینی به نام فکر لطیف نیازاست و برای لطافت احوالی ، معینی به نام عشق عفیف نیازاست که ابن سینا این دو معین را برای تلطیف سرّ مطرح نموده است . به نظر می رسد او ریشه ای ترین عامل را برای لطافت مطرح نموده است . لطافت سرّ و باطنِ انسانی ، اتصال معرفتی پدید می آوردو همین اتصال معرفتی ،نتایج احوالی به بار می آورد و نتایج احوالی ، نتایج اعمالی رقم می زند . ( فاعل بالایمان ، عمل اش صالح است ) . حال ریشه ای ترین کمک ها را به ریاضت کشیده برای ایجاد لطافت سرّ و باطن ، فکر لطیف در ایجاد و اتصال معرفتی و عشق عفیف ، در ایجاد احوالات خوش سلوکی رقم زند .
تفکر و عشق دو مولفه ای است که بسیار به ریاضت کشیده کمک می کند . اگر کسی ریاضت بکشد و از فکر خالی باشد و طعم عشق را نچشیده باشد ، ریاضت اش مفید واقع نمی شود .
18- ریاضت که موجب ازمیان رفتن حجب می باشد و در نتیجه مناسبت و سنخیّت پدید می آورد ، موجب لطافت انسان می شود و راه لطافت ازریاضت می گذرد .
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از کانون تفکر
19- زهد حقیقی که معین برای دور ساختن غیر حقّ از مسیر انتخاب حقّ می باشد ، در واقع به معنای زهدی است که در منظومۀ عرفان عارف مطرح است . عرفان عارف باعث می شود که زهدی آن در خدمت اقبال به حقّ آن باشد .
20- عبادت در منظومۀ عارف ، به گونه ای است که هم بدن را به خدمت می آورد و هم نفس را ؛ چون عبادت در منظومه عارف ، ابتداء در منظومۀ ریاضت است و به جهت این که می خواهد ریاضت حاصل آید و تطویع نفس اماره را پدید آورد ، به گونه ای است که همۀ داشتۀ خود را به خدمت اقبال به حقّ تعالی می آورد . یک نوع عرضۀ داشته ها به حقّ تعالی ، عبادت است و این باعث می شود که انسان باداشتۀ خود به خدمت حقّ تعالی رود . ( سجد لک سوادی و خیالی و فوادی )
21- تأثیر لحن بر نفس و در مطیع ساختن نفس امّاره برای نفس مطمئنه بدین بیان است : در ابتداء نفس را به اعجاب می کشاند وپس از آن نفس در اینکه بخواهد استعمال قوای خود داشته باشد ، به غفلت می افتد ودر مرتبۀ سوم به عنوان نتیجه قوای انسانی تابع می شود .
22- لحن در صورتی موثر می افتد که فاعل ، فاعلِ بالریاضه و بالسلوک باشد . لحن ، می تواند معین وکمک کار باشدتا انسان به غرض خود که تطویع نفس اماره است ، دست یابد . از اینرو لحن و نوا و آهنگ را باید در این منظومه دید و در این منظومه معنا نمود تا در این منظومه معنا نکنیم نمی توانیم بفهمیم چه لحن و چه آهنگ و چه نوایی مدّ نظر است .
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از اسماعیلی
23- ریاضت معین می خواهد و بدون معین ، تسهیل ریاضت نمی شود.
24- معینِ ریاضت ، اولاً باید بااصل ریاضت سازگار باشد ؛ نباید به گونه ای باشد که با اصل ریاضت در تنافی باشد و باید به گونه ای باشد که موجب دمیدن در عقلانیت را رقم بزند . ثانیا ً : باید معتدل در کمیّت و کیفیت باشد و باید به گونه ای باشد که ریاضت را دچار مشکل نکند و ازمیان برندارد.
25- هر چه در نفسانیت و حیوانیت بدمد در اینصورت در تنافی با ریاضت است از اینرو عشق حیوانی ، نه تنها معینِ ریاضت نیست و بلکه منافی ریاضت است .
26- انسان باید به توحید در همّت برسد و راه دستیابی به توحید در همّت ، توحید در عشق و محبّت است .
27- عشق ، ازجمله مهم ترین میان بُرهاست و باعث می شود که به راحتی ازبسیاری از اموری اِعراض برای انسان می سازد، منقطع باشد و عشق ، نیاز به اِعراض را منتفی می کند و بلکه به طور طبیعی انقطاع حاصل شده است .
هدایت شده از اسماعیلی
28- عشق مجازی نفسانی ، عشقی است که مبدأ آن ، سنخیّت و تناسب میان جوهر نفس عاشق با جوهر نفس معشوق است ، این گونه از عشق مبدأ روحانی دارد و از ارتباط معنوی و سنخیّت دو روح و دو جان پرده بر می دارد و عاشق در این گونه عشق ، بیش از آنکه اسیر زیبایی های ظاهری معشوق باشد ، اسیر روح و فضایل نفسانی و روحانی معشوق است و چه بسا در این گونه عشق ، عاشق کاری به جسم و ظاهر معشوق نداشته باشد و چه بسا ظاهر معشوق و شکل ظاهری معشوق زیبا نباشد و یا از جمله زیبایی معمولی و متعارف برخوردار باشد و عاشق را درگیر خود نکند . نمونه هایی از عشق نفسانی : محبّت به اطفال و نوزادان ، محبّت مادران به فرزندان ، محبّت به نزدیکان و محارم ، محبّت به بزرگترها ، به معلّمین و اساتید ، به دوستان ، محّبت به انبیاء ، ائمّه و اولیاء الهی . در این نوع از عشق و محبّت ، اثری از شهوت یافت نمی شود بلکه یک نوع سنخیّت و تناسب روحی در آنها دخیل است .
29- ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی در عشق نفسانی ، تعبیر به « شمایل » می آورند و می نویسد : « یکون اکثر اعجابه بشمایل المعشوق » . شمایل ، جمع شِمال یا جمع شمیله است ، شِمال یا شمیله به معنای طبع و خلق و خوست . برای مثال گفته می شود : « لیس من شِمالی اَن اعمل بشِمالی » یعنی خُلق و خویِ من ایجاب نمی کند که کارهایم را با دست چپم انجام بدهم . در این سخن و جمله ، شِمال نخست به معنای خُلق و خوست و شِمال دوم به معنای دست چپ است . مراد آن که شمایل به معنای خلقیات و اوصاف و کمالات روحانی و نفسانی معشوق است که عاشق را اسیر خود کرده و او را به دام انداخته است . پس نباید شمایل را به معنای چهره ظاهری معنا کنند . از اینرو به طور طبیعی غریزۀ جنسی در عشق نفسانی ، کنار می رود .
30- کسانی با عفّت عاشق اند ( عشق عفیف ) ،مستعدّ دستیابی به عشق حقیقی اند. ازاینرو رحم و خدمت به خلق را باید ترویج داد و منفعت گرایی را حذف نمود و در این راستا روحیۀ جهادی بسیار اثر گذار است و می تواند جهت دهی ویژه ای را در دستیابی به حقّ تعالی صورت دهد .