May 11
May 11
May 11
هدایت شده از کانون تفکر
نکات بسیار مهمّی که باید در فصل هشتم ازنمط نهم اشارات و شرح آن ( فصل ریاضت ) دقّت کرد که بعضی از اینها قواعد فقهی سلوک اند و بعضی از اینها فلسفه سلوک اند و بعضی از اینها مسائل سلوکی می باشند :
1- تخیلات و توهمّات یا مناسب با امر قدسی اند و یا مناسب با امر زمینی اند .
2- اطاعت نفس امّاره از مطمئنه ، موجب این می شود که تمامی قوای نفس ، در تناسب با نفس مطمئنه قرار گیرد . احساس ، تخیل ، توهم و شهوت و غضب ، عقلی و مطمئن شود .
3- باید برای اقناع و خاضع کردن نفس و رام کردن نفس ملاحظه های مختلف داشت و جهات مختلف را ملاحظه نمود .
4- هر چیزی که می تواند در غلبۀ عقل بر نفسانیت ، کمک کار باشد باید به صحنه بیاید .
5- هر چیزی که در غلبۀ عقل بر نفسانیت ، کمک کار است ، در واقع همان دمیدن در عقلانیت است و دمیدن در عقلانیت ، تقویت آن است و تقویت آن ، قدرت آن است و قدرت آن ، غلبۀ آن را رقم می زند.
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از کانون تفکر
6- دستیابی به ریاضت و تحقق ریاضت منوط به تحقق ارکان ریاضت است که آن نیازمند به معین است .
7- بهترین و عالی ترین نوع ریاضت ، ریاضت عارفین است .
8- ریاضت عارفانه ، انواع و اقسام ریاضت را در بر می گیرد .
9- روح ریاضت ، منع نفس از التفات از ماسوی الله و اجبار بر توجه به حقّ است .
10- ریاضت ، اقبال به حقّ و انقطاع ازمادون را ملکه می کند .
11- هدف اصلی و نهایی از ریاضت ، لقاء الله است .
12- استعداد برای نیل به کمال حقیقی که همان لقاء الله است باید باشد .
13- ریاضت برای این است که موانع داخلی و خارجی را ازمیان بردارد تا امر وجودی که استعداد است ، حاصل آید .
14- مناسبت و سنخیت با لطیف ، جز با لطافت نمی باشد .
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از کانون تفکر
15- لطف سرّ و باطن انسانی ، به جهت سنخیت با حقایق لطیف موجب این می شود که حقایق برای انسان به معارف تبدیل شود و در جان انسان به سرعت متمثل شود و نقش بندد . به عبارتی آنچه باعث می شود که حقیقت برای انسان ، معرفت شود لطافت است . لطافت ، آن حلقۀ وصل تبدیل حقیقت به معرفت است . از اینرو انسان وقتی لطافتی پیدا می کند باعث می شود که به خاطر لطافت ،صیرورت وجودی پیدا کند و با وجود صیرورت وجودی ، صیرورت علمی و معرفتی هم پیدا کند . پس اگر سوال شود که چگونه حقیقت های فی نفسه ،حقیقت « لغیره » و « لنا » می شود؟ باید گفت لطافت است که حقیقت را برای ما می کند و حقیقت ،همان « ما » می شویم و وقتی حقیقت « ما » شدیم ازاینرو حقیقت معرفت می شود از اینرو جان ما می شود حقیقت که وقتی جان ، حقیقت شد در اینصورت می شود معرفت . حدّ فاصل میان حقیقت و معرفت ، لطافت است . به محضی که جان ما لطیف می شود ، جان می شود حقیقت و در آن صورت ، می شودمعرفت .
16- بر اثر لطافت جان انسان ، حقایق برای انسان منکشف می شود که در اینصورت می توان گفت لطافت بر سه قسم است :
اولا : لطافت علمی و معرفتی : لطافت موجب این می شود که علم و معرفت برای انسان حاصل آید .
ثانیا : لطافت احوالی : بر اثر انکشاف حقایق ، احوالاتی برای انسان رخ می دهد .
ثالثا : لطافت اعمالی : براثر اتصال و اتحاد با ملکوت حقایق و احوالاتی که برای او به دست می آید ،انسان دارای اعمالی می شود که ناشی از آن معرفت و احوال می شود . می توان چنین فاعلی را « فاعل بالاتحاد » و یا فاعل « بالاتصال » نامید .
17- برای لطافت علمی ، معینی به نام فکر لطیف نیازاست و برای لطافت احوالی ، معینی به نام عشق عفیف نیازاست که ابن سینا این دو معین را برای تلطیف سرّ مطرح نموده است . به نظر می رسد او ریشه ای ترین عامل را برای لطافت مطرح نموده است . لطافت سرّ و باطنِ انسانی ، اتصال معرفتی پدید می آوردو همین اتصال معرفتی ،نتایج احوالی به بار می آورد و نتایج احوالی ، نتایج اعمالی رقم می زند . ( فاعل بالایمان ، عمل اش صالح است ) . حال ریشه ای ترین کمک ها را به ریاضت کشیده برای ایجاد لطافت سرّ و باطن ، فکر لطیف در ایجاد و اتصال معرفتی و عشق عفیف ، در ایجاد احوالات خوش سلوکی رقم زند .
تفکر و عشق دو مولفه ای است که بسیار به ریاضت کشیده کمک می کند . اگر کسی ریاضت بکشد و از فکر خالی باشد و طعم عشق را نچشیده باشد ، ریاضت اش مفید واقع نمی شود .
18- ریاضت که موجب ازمیان رفتن حجب می باشد و در نتیجه مناسبت و سنخیّت پدید می آورد ، موجب لطافت انسان می شود و راه لطافت ازریاضت می گذرد .
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از کانون تفکر
19- زهد حقیقی که معین برای دور ساختن غیر حقّ از مسیر انتخاب حقّ می باشد ، در واقع به معنای زهدی است که در منظومۀ عرفان عارف مطرح است . عرفان عارف باعث می شود که زهدی آن در خدمت اقبال به حقّ آن باشد .
20- عبادت در منظومۀ عارف ، به گونه ای است که هم بدن را به خدمت می آورد و هم نفس را ؛ چون عبادت در منظومه عارف ، ابتداء در منظومۀ ریاضت است و به جهت این که می خواهد ریاضت حاصل آید و تطویع نفس اماره را پدید آورد ، به گونه ای است که همۀ داشتۀ خود را به خدمت اقبال به حقّ تعالی می آورد . یک نوع عرضۀ داشته ها به حقّ تعالی ، عبادت است و این باعث می شود که انسان باداشتۀ خود به خدمت حقّ تعالی رود . ( سجد لک سوادی و خیالی و فوادی )
21- تأثیر لحن بر نفس و در مطیع ساختن نفس امّاره برای نفس مطمئنه بدین بیان است : در ابتداء نفس را به اعجاب می کشاند وپس از آن نفس در اینکه بخواهد استعمال قوای خود داشته باشد ، به غفلت می افتد ودر مرتبۀ سوم به عنوان نتیجه قوای انسانی تابع می شود .
22- لحن در صورتی موثر می افتد که فاعل ، فاعلِ بالریاضه و بالسلوک باشد . لحن ، می تواند معین وکمک کار باشدتا انسان به غرض خود که تطویع نفس اماره است ، دست یابد . از اینرو لحن و نوا و آهنگ را باید در این منظومه دید و در این منظومه معنا نمود تا در این منظومه معنا نکنیم نمی توانیم بفهمیم چه لحن و چه آهنگ و چه نوایی مدّ نظر است .
#نمط_نه_اشارات
هدایت شده از اسماعیلی
23- ریاضت معین می خواهد و بدون معین ، تسهیل ریاضت نمی شود.
24- معینِ ریاضت ، اولاً باید بااصل ریاضت سازگار باشد ؛ نباید به گونه ای باشد که با اصل ریاضت در تنافی باشد و باید به گونه ای باشد که موجب دمیدن در عقلانیت را رقم بزند . ثانیا ً : باید معتدل در کمیّت و کیفیت باشد و باید به گونه ای باشد که ریاضت را دچار مشکل نکند و ازمیان برندارد.
25- هر چه در نفسانیت و حیوانیت بدمد در اینصورت در تنافی با ریاضت است از اینرو عشق حیوانی ، نه تنها معینِ ریاضت نیست و بلکه منافی ریاضت است .
26- انسان باید به توحید در همّت برسد و راه دستیابی به توحید در همّت ، توحید در عشق و محبّت است .
27- عشق ، ازجمله مهم ترین میان بُرهاست و باعث می شود که به راحتی ازبسیاری از اموری اِعراض برای انسان می سازد، منقطع باشد و عشق ، نیاز به اِعراض را منتفی می کند و بلکه به طور طبیعی انقطاع حاصل شده است .
هدایت شده از اسماعیلی
28- عشق مجازی نفسانی ، عشقی است که مبدأ آن ، سنخیّت و تناسب میان جوهر نفس عاشق با جوهر نفس معشوق است ، این گونه از عشق مبدأ روحانی دارد و از ارتباط معنوی و سنخیّت دو روح و دو جان پرده بر می دارد و عاشق در این گونه عشق ، بیش از آنکه اسیر زیبایی های ظاهری معشوق باشد ، اسیر روح و فضایل نفسانی و روحانی معشوق است و چه بسا در این گونه عشق ، عاشق کاری به جسم و ظاهر معشوق نداشته باشد و چه بسا ظاهر معشوق و شکل ظاهری معشوق زیبا نباشد و یا از جمله زیبایی معمولی و متعارف برخوردار باشد و عاشق را درگیر خود نکند . نمونه هایی از عشق نفسانی : محبّت به اطفال و نوزادان ، محبّت مادران به فرزندان ، محبّت به نزدیکان و محارم ، محبّت به بزرگترها ، به معلّمین و اساتید ، به دوستان ، محّبت به انبیاء ، ائمّه و اولیاء الهی . در این نوع از عشق و محبّت ، اثری از شهوت یافت نمی شود بلکه یک نوع سنخیّت و تناسب روحی در آنها دخیل است .
29- ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی در عشق نفسانی ، تعبیر به « شمایل » می آورند و می نویسد : « یکون اکثر اعجابه بشمایل المعشوق » . شمایل ، جمع شِمال یا جمع شمیله است ، شِمال یا شمیله به معنای طبع و خلق و خوست . برای مثال گفته می شود : « لیس من شِمالی اَن اعمل بشِمالی » یعنی خُلق و خویِ من ایجاب نمی کند که کارهایم را با دست چپم انجام بدهم . در این سخن و جمله ، شِمال نخست به معنای خُلق و خوست و شِمال دوم به معنای دست چپ است . مراد آن که شمایل به معنای خلقیات و اوصاف و کمالات روحانی و نفسانی معشوق است که عاشق را اسیر خود کرده و او را به دام انداخته است . پس نباید شمایل را به معنای چهره ظاهری معنا کنند . از اینرو به طور طبیعی غریزۀ جنسی در عشق نفسانی ، کنار می رود .
30- کسانی با عفّت عاشق اند ( عشق عفیف ) ،مستعدّ دستیابی به عشق حقیقی اند. ازاینرو رحم و خدمت به خلق را باید ترویج داد و منفعت گرایی را حذف نمود و در این راستا روحیۀ جهادی بسیار اثر گذار است و می تواند جهت دهی ویژه ای را در دستیابی به حقّ تعالی صورت دهد .
هدایت شده از اسماعیلی
31- کسانی که از عشق عفیف برخوردارند به طور طبیعی ، از خیلی ازامور دنیوی دست برداشته اند و همین است که استعداد برای عشق حقیقی را فراهم نموده است . هنگامی که دربارۀ معشوق مجازی ازشواغل دنیایی برید و از هر چه جز معشوق روی گرداند ،آماده می شود که تا این گونه امور را دربارۀ معشوق حقیقی اجرا نماید . چنین انسانی که این گونه عشق را گذرانده باشد ، خیلی راحت تر به معشوق حقیقی توجّه می کند و همه چیز را فدای او می نماید چون او بسیاری از راه را رفته است و تنها باید معشوق مجازی را رها کند و به معشوق حقیقی رو کند بر خلاف کسانی که چنین عشقی را به دل نگذرانده باشند چون او باید خیلی از کارهایی که در عشق عفیف مطرح است ، تازه شروع نماید و چنین آدمی تازه باید بفهمد که روی گردانی از معشوق چیست ؟ و چنین فردی تازه باید شروع به بریدن از امور دنیوی و امور محسوس کند و تازه برای نخستین بار باید تجربه کند که همّ و غم خود را در چیزی متمرکز کردن چگونه است ؟ چنین شخصی تازه باید بفهمد که شور و احساس ، شوق و رقّت قلب و گریه و آه و سوز چیست و با آدم چه می کند ؟ کسی که به عشق مجازی نفسانی و عشق پا مبتلا شده به طور خودکار ، همۀ این امور را گذرانده ، نیازی نیست که اینها را در خود به وجود بیاورد ، بلکه باید تنها معشوق حقیقی را به جای معشوق مجازی جایگزین کند و از این عشق مجازی به عشق حقیقی پل بزند و معشوق مجازی را واسطۀ دستیابی به معشوق حقیقی قرار دهد .
32- در خانواده هایی که محبّت بیشتر است ، آسیب ها کمتر است و آنها بهتر و بیشتر می توانند سلوک معنوی داشته باشند . از اینرو باید به حقّ عاطفی و وظیفه های عاطفی دقّت و تأمل داشت .