eitaa logo
•| کانون فرهنگی ،قرآنی شهید حدادیان 🌹🕊️
271 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
194 فایل
#تربیت_مربی /تدبر/حفظ/روخوانی/دانشجو معلم/ باهمکاری جهاد دانشگاهی تهران/وموسسه تدبرمشهد ومسابقات فرهنگی وقرآنی دانشگاه پیام نورباهمکاری وحمایت ستاد قرآن و عترت شهرستان سرخس ونهادامامت جمعه وخانواده محترم شهیدمحمدحسین حدادیان🌷 ادمین 👇 @Khademshohada110
مشاهده در ایتا
دانلود
تاج بندگی⏫ از فامنین همدان
هدایت شده از سما
سلام پویش مادر سمانه نعیمی ۵ ساله از همدان شهرستان فامنین
•| کانون فرهنگی ،قرآنی شهید حدادیان 🌹🕊️
‏عکس از Mh
‍ ‍ 📜داستان کوتاه در مورد کرامت و معجزه امام رضا علیه السلام برای زائر تهرانی از زبان خادم حرم 🦋 🌷داخل رواق صحن آزادی نشسته بودم.قسمتی که مریضان با ویلچر روبروی پنجره ضریح ایستاده بودند و خادم ها دیگر اجازه جلوتر رفتن به همراهی ویلچر ها نمی‌دادندو مدام می گفت :«از همین جا سلام بدین ،چون جمعیت زیاده ،برای مریض شما خطر داره نزدیک تر نرین شاید جمعیت بیفتند روی مریض تون از همین جا مقابل ضریح سلام بدید به آقا»🌷 مریض ها که توان بلند شدن از ویلچر نداشتند با چشمان بارانی شان چشم به ضریح دوخته بودند بعضی آرام و بیصدا اشک می ریختند و برخی با صدای بلند با امام مهربانی درد و دل می‌کردند.😔 🦋یکدفعه خانم جوان و زیبایی که تازه وارد رواق شد و خیلی آرام و با وقار راه می‌رفت و تمام حواسش به ضریح امام بود توجه مرا به خود جلب کرد تا نزدیک پله آمد تا همون قسمت ویلچر ها ،ولی جلوتر نرفت، کنار من جا بود، چادر مشکی اش را درآورد و با آرامی به طرف زمین خم شد و زیر پاهایش انداخت ، چادر سفید ش را پوشید و کیفش را باز کرد و به من و زائر ین دیگر ۱۰ تومانی کاغذی نوو براقی را هدیه داد جمعیت زیادی اطرافمان جمع شد وقتی پول ها تمام شد از ش پرسیدم ببخشید این پول ها چه بود نذر داشتید؟؟ با شنیدن سوالم چشمانش پر اشک 😢 و به ضریح خیره شد و های های گریه کرد آنقدر گریه کرد که سریع عذر خواهی کردم که ببخشید که ناراحت تان کردم نیاز به پاسخ نیست😞 🦋جواب داد : اینها پول های آقا امام رضا جانم بود. با تعجب حرفش را تکرار کردم و با اشاره به ضریح دوباره پرسیدم پول آقا دست شما چه می‌کرد از کجا؟؟؟؟ خیلی آرام گفت: اجازه بدین برات میگم دخترم با صدای آهسته شروع کرد به تعریف ماجرا ... گفت: من چند روز پیش مریض بودم در بیمارستان تهران بستری بودم آن‌قدر حالم بد بود که نمازم را دراز کشیده می‌خواندم.خیلی دلم هوای امام رضا کرده بود آخر من هر ماه یک بار به دیدار آقای مهربان می آمدم. اما این ماه که مریض شده بودم و امیدی نداشتم.در همان اتاق بیمارستان، 🥺🥺😭😭سلام به آقا دادم و گفتم که دلم تنگ است تنگ زیارت. یهو تلفن اتاق زنگ زد.☎️ گوشی را برداشتم. خودش را خادم حرم معرفی کرد سلامی از طرف آقا به من رساند و گفت امانتی را باید به شما تحویل بدهم تعجب کرده بودم خادم آقا تلفن بیمارستان رو از کجا پیدا کرده با حال عجیبی که داشتم اما اعتقاد داشتم اعتقاد محکمی که به معرفت و مهربانی امام رضا علیه السلام داشتم باور کردم و آدرس منزل را دادم و با خوشحالی منتظر بودم همسرم که می آید سریع خبر را به او بدهم😍😍 اما وقتی همسرم ماجرا را شنید اصلا خوشحال نشد و تازه گفت خانم هرکس که میدونه تو ارادت ویژه به آقا داری می خواهد تو را اذیت کند دلت خوش نباشه بایدمیگفتی اگه از طرف امام رضا «علیه السلام» هستی باید پول و بلیت هواپیما و هتل چند ستاره را برات جور کنه خودت میدونی وضعیت مالیمان اصلا خوب نیست،😔 تو که حال نداری از تختت بلند بشی چی دار میگی چطور میخوای با این حالت بری حرم ؟؟ با صحبت های همسرم خیلی حالم گرفته شد! همسرم علاقه زیادی مثل من نداشت ,اما جلوی من بروز نمیداد و همیشه منو راهی حرم میکرد برای زیارت فردا دوباره تلفن زنگ زد دوباره همون آقا بود ازشون خواستم که اگه شما مزاحم هستید لطف بگید چون زندگیم داره بهم میریزه, همسرم گفتن که شما واقعی نیستید چرا میخواید اذیت کنید آقای محترم ؟ اما گفتن: نه خانم من خادم آقا امام رضا هستم و باید یه بسته ی امانتی رو خدمت شما برسونم، روز دوشنبه عصر فلان ساعت منتظر باشید. گوشی رو قطع کردم. ادامه دارد ⬇️⬇️
‍ ‍ ‍ 📜بخش دوم ⬇️ همسرم آمد داخل اتاق تا این خبر رو بهش دادم دوباره از قبل بدتر عصبانی تر شده بود و گفت اون کیه کی هست ؟با عصبانیت گفت من باید مچ این آقا رو بگیرم اصلا همسرم باورش نمی شدمن به اسرار از دکترم برای روز دوشنبه مرخصی گرفتم برای یه روز برم منزل و قول دادم مجدد برای ادامه درمان برگردم بیمارستان بستری بشم چون حال خوبی نداشتم باید تحت درمان میبودم با اسرار موافقت دکتر رو گرفتم و با خوشحالی به همسرم گفتم که منو مرخص کردن برای روز دوشنبه اما وقتی که با همسرم از بیمارستان اومدیم بیرون به جایی اینکه منو ببره منزل خودمون منو برد منزل مادرم وهمسرم گفت خودم میرم مچ این آقای مزاحم رو میگیرم و به خدمتش میرسم کوچه ی منزل ما بن بست بود! جلوتر از ساعتی که قرار بود که بسته رو تحویل بگیریم همسرم سر کوچه منتظر بود و هرچقدر که من اسرار کردم منو منزل نبرد همسرم میگفت وقتیکه سر کوچه منتظر بودم همین که از ساعت مقرر ثانیه ای گذشت با نگرانی این طرف و آن طرف رو نگاه میکردم متوجه شدم بچه های که داخل کوچه با هیاهو مشغول بازی بودند ساکت شدند و یکی از بچه هابه سمت من داشت میدوید و آمد جلو گفت سلام شما آقای« ش .. ...ق».هستید گفتم سلام بله سریع یه بسته به من داد و گفت این بسته رو اون آقا داد تا به شما بدهم و گفت اون آقا جلوی درب حیاط شما این پاکت را به من داد و گفتند این پاکت رو بدم به شما و همسرم تعریف میکرد که دستانم میلرزیدند و توان پاکت رو نداشتم و سریع برگشتن منزل مادرم وقتی همسرم وارد منزل مادرم شد ما فقط اشک های او را میدیدیم بغض کرده بود داشت گریه میکرد و تازه باورش شده بود که اون آقا واقعا خادم آقا بودن و گریه میکردند که لیاقت دیدارشون رو نداشتند و اون بچه ها خادم آقا رو دیده بودند. همسرم بدون اینکه پاکت رو باز کرده باشه به من داد من پاکت رو باز کردم اولین چیزی که دیدم مقدار پول های بودکه ما نیاز داشتیم برای سفر به مشهد و هم برای قرضی که داشتیم یه دعای یستشیر بود که سفارش شده بود برای بهبودی و رفع مشکل و چیزی که تعجب ما دوتارو و خانواده رو برانگیخته بود این بودکه بلیط هواپیما به مشهد و بهترین هتل برای اسکان در شب ٢٧ رجب که مشهد باشیم و این پول های آقا رو دلمان نیامد برای خودمان خرج کنیم قول دادیم بریم بانک و این پول هارو خُرد کنیم و بیارم حرم خود آقا به زائرینشون تبرک بدیم دخترم این پول ها پول های آقا امام رضا علیه السلام بود😳😳🧐🧐 خادم حرم ⇐با شنیدن این ماجرا اشک های من سرازیر شده بود و داشتم حرف های دلنشین این خانم زائر تهرانی رو گوش میدادم فقط یه سوال در ذهنم پیچید و پرسیدم خانم چطور آنقدر با آقا امام رضا علیه السلام رفیق شدید در جواب سوال بنده گفتند :دخترم هروقت میخوام بیام مشهد زیارت قبلش منزلم تمیز میکنم چونکه مطمئنم که آقا امام رضا علیه السلام بازید هارو پس میدن و بهمون سر میرنن وقتی برمیگردم منزل منتظر هستم و اعتقاد دارم به مهربانی امام رضا علیه السلام هرکار خوب که انجام میدم مثلا منزل رو تمیز میکنم به مادرم خدمتی میکنم یا کاری رو انجام میدم به نیت خشنودی امام رضا علیه السلام انجام میدم همین راه دوستی من با امام رضا علیه السلام بود مادرمم همین طور بار ها و بارها از امام رضا پول برای کمک معیشتی زندگیشون دریافت کردند ما خیلی ارادت ویژه ای داریم به امام رضا جان الحمدلله به برکت خواندن دعای یستشیر و لطف و معجزه ی امام رضا علیه السلام الان میتونم راه برم و ٢٧ رجب توی مشهد و توی حرمش هستم و این رو از لطف و محبت امام رضا علیه السلام دارم و حالافهمیدم که اگه من نیام حرم آقا برام دلش تنگ میشه خادم حرم ⇐ما در دوران خدمت خیلی معجزات و کرامات از امام رضا علیه السلام دیدیم و این یکی از شیرین ترین معجزات دوران خدمت بنده هست که برای شما بزرگوران تعریف کردم امیدوارم به زودی زود تک تک‌ شما خوبان رو در حرم آقا امام رضا علیه السلام زیارت کنیم و انشاءالله مهمان آقا امام رضا علیه السلام باشید اسم زائر تهرانیمون رو که الان داستان معجزه شون رو براتون تعریف کردیم نگفتیم چون که متٵسفانه دسترسی نداشتیم که ازشون کسب اجازه کنیم که آیا راضی هستن که اسمشون رو ذکر کنیم برای همین اسمشون رو ذکر نکردیم انشاءالله که هرجا که هستن در پناه امام زمان «عج»ودر پناه امام رئوف و خدای مهربان باشند🦋
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ زیبا تقدیم به خواهر و برادرهای مهربان 🌺🌺🌺🦋🦋🦋🌺🌺🌺
با تمام وجود گناه کردیم نه نعمت هایش را از ما گرفت نه گناهان ما را فاش کرد.بیندیش اگر اطاعتش کنیم چه می کند!! خدایا دوستت دارم...😍😍🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باسلام و احترام بزرگواران آدرس تک تکتون رونداریم تا گل محبت تقدیمتون کنیم پس زحمت بکشید خودتون هر کدوم یه شاخه گل بردارید🌹 ♥️تقدیم شما عزیزان همیشه همراه♥️ نتایج مسابقه حدیث گراف و آیه گراف پویش ها در هفته آینده اعلام میگردد ضمن سپاس از صبوری شما خوبان جهت مشاهده نتایج به کانال کانون قرآن دانشگاه پیام نور سرخس و کانال نهاد امامت جمعه محترم شهرستان بپیوندید🔰 🔸لینک کانال نهاد امامت جمعه شهرستان سرخس🔰 https://eitaa.com/joinchat/248184877C7c84944c0a کانال کانون قرآن دانشگاه پیام نور سرخس🔰 @hhaammffzz لینک تلگرام @kanoonghoran لینک ایتا
نتایج مسابقه حدیث گراف و آیه گراف پویش ها در هفته آینده اعلام میگردد ضمن سپاس از صبوری شما خوبان
نمونه ارسالی پویش تاج بندگی⏬