#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸صبح عالمگیر🔸
عشقت میان سینۀ من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشهنگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته
پایین پای مرقدت مأوا گرفته
سرو رشید جنةالمأوای ارباب
ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته
از کودکی آوارۀ کوی تو هستم
دست دلم را حضرت زهرا گرفته
مانند جدت رحمةٌ للعالمینی
حیف است دست خالی ما را نبینی
لطف تو را موج پریشان میشناسد
مهر تو را آیات باران میشناسد
عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر!
کوچه به کوچه صبح کنعان میشناسد
اعجاز چشمان تو را آیه به آیه
آری دل تازه مسلمان میشناسد
کشف و کرامات نگاه روشنت را
خورشید در هر صبحگاهان میشناسد
خشم و خروش و هیبتت را بین میدان
هوهوی رعد و برق طوفان میشناسد
خورشید از شرم نگاهت رو گرفته
در ساحل نورانیات پهلو گرفته
بالاتر از حد تصورها کمالت
دل میبرد از اهل جنت هم خیالت
صبح ازل چشمان مبهوت ملائک
بودند شیدای تماشای جمالت
میجوشد از خاک قدمهای تو زمزم
کوثر شراب خانگی لایزالت
کی میشود با بالهای این چنینی
پرواز تا اوج شکوه بیمثالت
آنجا که بال جبرئیل آتش گرفته
بام نخست پر کشیدنهای بالت
خُلقاً و خَلقاً، منطقاً عین رسولی
دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت
وقتی که تکبیرت طنینانداز میشد
میگفت لیلا مادرت: شیرم حلالت
میریزد از عطر نگاهت یاس، آقا
تنها تویی همقامت عباس، آقا
هر صبح بر لب نغمۀ تکبیر داری
تو آفتابی، صبح عالمگیر داری
با حلقههای گیسوی پر پیچ و تابت
صد کاروان دل در تب زنجیر داری
از لهجهات عطر خدا میبارد آقا
هر گاه بر لب نغمۀ تکبیر داری
از میمنه تا میسره میپاشد از هم
وقتی که در دستان خود شمشیر داری
باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد
حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری
از هیبت چشم تو دشمن میگریزد
پلکی بزن تا عالمی بر هم بریزد
حالا که خاکم را سرشته دستهایت
بگذار تا باشم همیشه خاک پایت
بال و پری میخواهم امشب از تو آقا
تا که تمام عمر باشم در هوایت
آه ای اذانگوی سحرهای مدینه
یاد نبی را زنده میسازد صدایت
ای آفتاب کربلای حضرت عشق
بگذار باشم زائر پایین پایت
عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
شوق طواف مرقد ششگوشه دارم
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔸أیها العزیز🔸
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن
باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن
این خاک تشنه بیتو به باران نمیرسد
باغ خزان زده به بهاران نمیرسد
خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست
مولای من بیا که جهان بیقرار توست
تنها تو منجی بشر و آدمیتی
اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی
تو سِرّ سجدههای ملائک بر آدمی
تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی
دنیا پر از تلاطم و غمها کران کران
نوح زمان تویی و زمین است ندبهخوان
ای کشتی نجات جهان، یک نگاه تو!
کی میرسم به ساحل امن پناه تو؟
ماتمکدهست کعبۀ بیتو، خلیل عشق
چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق
با صد هزار جلوۀ مشهود میرسی
با نغمۀ الهی داوود میرسی
موسی شدی و طور به سویت شتافتهست
نیل است که به شوق تو سینه شکافتهست
سیمای تو ز یوسف مصری ملیحتر
همراه تو مسیح و تو از او مسیحتر
آیات حسن و فضل و کمال تو بیحد است
خوی و خصال تو همه عین محمد است
همراه توست معجزههای پیمبری
داری مگر به شانه ردای پیمبری؟
مولا بیا به دین بده روح دوبارهای
با ذوالفقار فتح، شکوه دوبارهای
برپاست نهروان و جملهای دیگری
بیت الحرام و لات و هُبَلهای دیگری
هر سنگ را نگاه تو سجّیل میکند
یا هر پرنده را چو ابابیل میکند
باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی
باز آ که باز عدل علی را علم کنی
باز آ که در مدینه قیامت بهپا شود
صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود
در چشم تو شکوه الهی خلاصه است
صلح و جهاد تو همه عین حماسه است
در هر نگات نور خدا موج میزند
امید سیدالشهدا موج میزند
آمیزۀ صلابت و احساس دیدنیست
در قامتت رشادت عباس دیدنیست
سمت تو آبهای روان سجده میکنند
بر خاک پات مُلک و مکان سجده میکنند
بیانتهاست نامتناهیست علم تو
آیینۀ علوم الهیست علم تو
تا واژه واژهات ملکوت حقایق است
در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است
داری به دوش پرچم باب الحوائجی
در دست توست خاتم باب الحوائجی
چشم رئوف توست بهشت برین ما
نور ولایتت شده حصن حصین ما
دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست
پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست
شوق تو در هدایت ما بینهایت است
چشمان روشن تو چراغ هدایت است
برپا شدهست در دل عالم چه محشری
دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری
دلتنگ روی ماه توایم أیها العزیز
ما تشنۀ نگاه توایم أیها العزیز
دنیای ماست تشنۀ صبح ظهور تو
سرد است چار فصل زمان بی حضور تو
بیرنگتر شد از همۀ فصلها بهار
هر روز ما ببین که شده فصل انتظار
فصلی به جز دریغ در این فصلها نبود
ای کاش عصر بیخبری از شما نبود
عصر سکوت سر نشود، بی سلام تو
این کوچههاست منتظر عطر گام تو
این روزها که مانده همه چشمها به در
دلخوش به اینکه میرسی از راه یک سحر
تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»
کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را ...
از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
🏴 هیهات مِنّا الذّلّة
همیشه طعم غزلهای تازه شیرین نیست
همیشه باغ پر از سیب پشت پرچین نیست
کسی نخواسته که روی خوش نشان ندهد
ولی کسی که بدی دیده است خوشبین نیست
دوباره نقش نگین فتنۀ ابو موساست
همانکه عالم دین هست و عامل دین نیست
نخواه راه تو از کربلا جدا باشد
چگونه زندگی بیحسین ننگین نیست؟
«که در مصاف ستم ایستاده باید مُرد»
بلند نیست برادر! سری که خونین نیست!
«سری به نیزه بلند است در برابر ما»...
سرودهایم ولی کل داستان این نیست...
سروده مشترک #حامد_اهور و #یوسف_رحیمی
سیزدهم آبان ۱۳۹۵ (شب شعر عاشورای شیراز)
☑️ @karavanedel
💠 اَلسلامُ علیکِ یا مَن اَنفَقَت مالَها فی نُصرَةِ سَیّدِ الأنبیاء و نَصَرَتهُ مَا اسْتَطاعَت و دافَعَت عَنْهُ الأعداء...
نبوت را نگینی یا خدیجه
قیامتآفرینی یا خدیجه
برایم مادری کن روز محشر
تو اُمُّ المؤمنینی یا خدیجه
تو داری آنچنان حق عظیمی
که در ایمان و دین ما سهیمی
نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند
مسلمانان همه داغ یتیمی
نگاهت از غمی جانکاه میگفت
ز صدها داغ با هر آه میگفت
میان کوچه خالی بود جایت
که زهرای تو «وا اُمّاه» میگفت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از حکمت علوی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#یوسف_رحیمی
امشب که فرشتگان سخن می گویند
گویا سخن از زبان من می گویند
ذکر لبشان شنیدنی تر شده است
در ارض و سما حسن حسن می گویند
خاک قدمش شمیم جنت دارد
در هر نفسش عطر اجابت دارد
اعجاز محمدی ست در چشمانش
از بس که به جد خود شباهت دارد
ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی
آئینه رحمان و رحیم ادرکنی
ای در کرم و سخاوت و آقایی
بی خاتمه ، ایها الکریم ادرکنی
مانند علی لحن فصیحی داری
در چهره خود نور ملیحی داری
آقا حرم الله شده دلهامان
در هر دل بی تاب ضریحی داری
@deabel