دیروز وقتی داشتم میرفتم ی جایی..
مجبور شدیم قطار سوار شیم ..
قطار دو طبقه ها که واسه داخلِ شهره ..
یه لحظه همه ی مشهدایی ک رفتم
اومدم جلو چشمم :)
چه ذوقی داشتیم واسه حرمت آقا💔
وقتی ریلای قطارو میدیدیم ..
دیگه خیالمون راحت میشد
همه چی جوره و چن ساعت دیگه
تو بغلتیم :)
ولی الان .. اینارو که دیدم ..
این ریلارو .. صدایِ بوقِ قطارو ..
فقط فهمیدم ک قرار نیست بیام پیشت :)
کاش تهِ راهِ این قطار میرسید به تو!
کاش میخوابیدم بیدار میشدم
میدیدم مسئول قطار داره میگه
ملافه هارو تحویل بدین رسیدیم مشهد :)
کاش میطلبیدی ..
ولی خب اصلا
من شما با همین دوریا دوس دارم :)
- شآید عشاق را می آزمایند به فراق . .!💔
و ..؛
نگاتو ازم برندار بابارضا :)))
هدایت شده از ‹ 759 ›
نیومده گرد و خاک کردی عزیزم . .
+ ولی دقت کردی ، حرمت تو گرد و خاکهم قشنگه :)
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
به خاک بگو دیگه نیاد طرفت ..
قربونِ سر و صورتِ خاکیت💔:)