امام صادق علیه السلام:
هر اهل فنی برای اینکه کارش بگیرد به سه چیز نیازمند است:
1️⃣ در کار خو د مهارت داشته باشد
2️⃣ امین باشد و در کار و مال مردم، امانت و درستی را حفظ کند.
3️⃣ دل صاحب کار و مراجعه کننده اش را به دست آورد
تحف العقول، جلد5، ص 322
@karbalaei021
✳ غفلت زدايي حضرت فاطمه سلام الله علیها
شايد آن روزها بسياري از اصحاب و تابعين و كساني كه تازه مسلمان شده بودند نمي توانستند باور كنند دست هايي كه علي ( عليه السلام ) را كنار زده اند از سر هواپرستي چنين ستمي را مرتكب شده باشند؛ چون آن ها نيز به ظاهر سال ها در ركاب نبي اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) شمشير زده و به اسلام گرويده بودند و از اين رو ، كسي جرأت نمي كرد به آنان بدگمان باشد و آن ها را به بي ديني و خيانت متهم نمايد . مردم دو دسته بودند : يك دسته از ريشه دشمني و مخالفت با علي ( عليه السلام ) بي خبر بودند و دسته ديگر شهامت بيان حقايق را نداشتند؛ ولي حضرت زهرا ( عليها السلام ) با كمال شجاعت ماهيت كينه توزانه آنان را افشا كرد و ريشه هاي فاسد عداوت با مولا را برملا ساخت . حضرت فاطمه ( عليها السلام ) با اين حركت خود تحليل وقايع پيچيده سقيفه را آسان كرد و رمز و راز غربت و مظلوميت علي ( عليه السلام ) را گشود .
📘 از کتاب فاطمه(س) اسوه بشر آیتالله جوادی
@karbalaei021
💠 در چه مواردی غیبت جایز است
✨در موارد 7 گانه زیر غیبت با رعایت حدود و ضرورت جایز است:
«شکایت بردن نزد سلطان، رییس، قاضی از کسی که به انسان ظلم کرده است. کارگری اگر در شکایت از سرکارگر خود به رییس کارخانه، مراجعه و از اخلاق سرکارگر بگوید، غیبت نکرده است. هر چند ما آن را به عنوان زیرآبزنی و کار بدی میدانیم»
«کسی اگر گناه آشکاری بکند و از آن شرم نکند غیبت در زمان ضرورت جایز است. کسی در خیابان عربده میکشد و اگر کسی این صحنه را ببیند و جایی بگوید، غیبت نیست. البته اگر گفتنش ضرورت باشد»
«برای تحقیق غیبت جایز است. مثال کسی میخواهد با کسی ازدواج کند، اگر چیزی در مورد او بدانیم و بگوییم غیبت نکردیم. به شرطی که این تحقیق ضرورت داشته باشد و برای پاسخ به کنجکاوی بیمورد کسی نباشد»
«برای کسب مشورت و فتوی جایز است، مثال، کسی پدرش اخلاق بدی در منزل دارد، غیبت او نزد عالمی میکند، تا برای درمان او راه درستی بجوید»
«برای راهنمایی جایز است. انسان فاسقی برای انسان سالمی مطمین هستیم کمین کرده و تله گذاشته است، اگر او را آگاه کنیم و برای شناساندن او غیبت کنیم، جایز است»
«برای کسب نصیحت جایز است، مثال: ما عیب برادرمان را به دوستش بگوییم و چون برادرمان از دوستش حرف شنوی دارد، از دوستش بخواهیم او را نصیحت کند. غیبت اینجا هم جایز است»
«اگر عیب آشکاری در کسی باشد، غیبت نیست. مانند کسی که یک چشمش نابینا است»
@karbalaei021
مردی برای "پسر و عروسش" خانهای خرید.
پسرش در شرڪت پدر، مدیر فروش بود و رییس "زنان و دختران" زیادی بود ڪه با آنها تعامل داشت.
پدر بعد از خرید خانه، وقتی ڪلید خانه را به پسرش داد از او خواست، هرگز از روی این ڪلید، "ڪلید دوم" نسازد و پسر پذیرفت.
روزی در شرڪت، پدر ڪلید را از "جیب" پسرش برداشت. وقتے پسر متوجه نبود ڪلید شد، در شرکت "سراسیمه" به دنبال ڪلید میگشت.
پدر به پسر گفت:
"قلب تو مانند جیب توست و چنانچه در جیب خود بیش از یڪ ڪلید از خانهات نداری، باید در قلب خودت نیز بیش از محبت یڪ زن قرار ندهی."
"همسرت" مانند ڪلید خانهات، نباید بیشتر از یڪی باشد."
همانطور ڪه وقتی "نمونه دیگری" از ڪلید خانهات نداشتی، خیلے مواظب آن بودی تا گم نشود، بدان همسرت نیز نمونه دیگری ندارد، "مواظب باش" محبت او را گم نڪنی.
* اگر عاشق زن دیگری شوی، انگار "یدڪی دومی" از ڪلید خانه داری و زیاد مراقب ڪلید خانهات نخواهے بود.*
@karbalaei021
مرد و زن ندارد
به نقطه عشق كه رسيدى
شورانگيز باش براى عاشقانه هايت
رويش را ببوس
و فرياد بزن دوستت دارم
و اگر كسى چشم غره ای رفت
دعايش كن تا عاشق شود
@karbalaei021
جهل مذهبی پهنایی به درازای تاریخ دارد
زکریای رازی در اواخر عمر به خاطر اعتقاداتش
در دادگاه های مذهبی بارها محاکمه شد.
اما نارحت کننده است که بدانید در این
محاکمه ها آنقدر کتابهایش بر سرش
کوبیده شد که بینایی خود را ازدست
داد و نابینا ازدنیا رفت!!
میگویند شاگردانش به او گفتند حکیم
شما بدتر از این را معالجه نمودی پس چرا
خود را معالجه نمیکنید. در جواب حکیم گفت؛
بینا شوم که چه چیز را ببینم سیاهی جهل
قدرت فاسد و روزگار بد و سخت مردمان.
گمان کنم همان کور باشم کمتر زجر میکشم
@karbalaei021
هنگامی که برادران یوسف می خواستند او را به چاه بیفکنند، وی خندید. برادرانش تعجب کردند و گفتند: برای چه می خندی؟
یوسف گفت:
فراموش نمی کنم روزی را که به شما برادران نیرومندم نظر افکندم و خوشحال شدم و گفتم:
کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد از حوادث سخت چه غمی خواهد داشت. روزی به بازوان شما دل بستم، اما اکنون در چنگال شما گرفتارم و به شما پناه می برم...
خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر او حتی بر برادرانم تکیه نکنم....
📒هزار و یک حکایت اخلاقی
@karbalaei021
امام على عليه السلام:
نيكوترين برطرف كننده اندوه، تكيه بر تقدير[الهى] است
غررالحكم حدیث9921
@karbalaei021
#یک_داستان_یک_پند
✍ مرد خسیسی بود، کودکی داشت که شیطنت زیادی میکرد. روزی با گلدانی بازی میکرد و دستش در داخل گلدان رفت و در نیامد.گلدان بسیار قیمتی بود. صدای گریه کودک بلند شد. هرچه کرد نتوانست دست کودک را از گلدان در بیاورد. مادر کودک گفت: زمان را از دست نده کودکم از شدت درد و گریه ضعف کرد. چارهای جز شکستن گلدان نداریم. شوهرش گفت: درنگ کن شاید راهحلی یافتیم.
دایی کودک مرد زرنگ و باهوشی بود،از او خواستند تا بیاید و راهحلی پیدا کند تا دست کودک را از گلدان خارج کند، دایی کودک گفت: چرا گلدان را نشکنیم؟ پدر گفت: گلدان قیمت کمی ندارد، تدبیر دیگری یقین هست، اندیشه کنیم تا بیابیم.دایی کودک چارهای به ذهنش رسید. به کودک گفت: دست خود را داخل گلدان باز کن و انگشتان خود را به هم بچسبان تا من دست تو را از گلدان بیرون بکشم.
کودک به گوش دایی خود گفت: راهحل دیگری پیدا کن. در مشتم سکهای هست اگر باز کنم میافتد و صدای آن در گلدان بلند میشود و پدرم از من میگیرد.دایی تبسمی کرد و کت خود پوشید و عذر خواست و از خانه خارج شد، خواهرش پرسید، ای برادر کاری کن. دایی تبسمی کرد و گفت: شوهرت خسیس است و نم پس نمیدهد از آن شوهر بهتر از این پسر، به عمل نمیآید که سکه پس نمیدهد.
پدر در فکر گلدان است که نشکند و پسر فکر سکهاش که کسی نفهمد از او بگیرد. چاره شما در خود شماست از بیرون کسی را برای حل مشکل خود نیاورید که کسی که میآید نه تنها مشکل شما را نمیتواند حل کند، بلکه آبروی خود را هم میبرید.
@karbalaei021
💠حضرت موسی (علیه السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد حضرت موسی (ع) آمد.
وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد حضرت موسی (ع) ایستاد.
🔹حضرت موسی (ع) گفت تو کیستی؟
🔸ابلیس گفت من ابلیس هستم.
🔹حضرت موسی (ع) گفت آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند.
🔸ابلیس گفت من آمده ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم.
🔹حضرت موسی (ع) گفت این کلاه چیست که بر سر داری؟
🔸ابلیس گفت با رنگ ها و زرق و برق های این کلاه، دل انسان ها را می ربایم.
🔹حضرت موسی (ع) گفت به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره می شوی و هر جا که بخواهی، او را به می کشی.
🔸ابلیس گفت سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره می گردم:
① هنگامی که او، خودبین شود و از خودش خوشش آید.
②هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمارد.
③هنگامی که گناهش در نظرش کوچک گردد.
📗منبع: داستان های اصول کافی، جلد 2، صفحه 262
@karbalaei021
حضرت علی (ع) قصد داشت مقداری خرما در بین فقرای مدینه پخش کنند. حضرت همه خرماها را به برخی فقرا که اطراف او جمع شده بودند بخشید و یک سهم را برای مؤمنی مستمند کنار گذاشت تا به او ببخشد.
به حضرت خرده گرفتند که نباید به کسی که اظهار نیاز نکرده است ببخشید؛ چرا که شاید آن فرد نیازمند نباشد چون اگر نیاز داشت مراجعه میکرد.
حضرت فرمودند: «خداوند مسلمانانی چون تو را زیاد نکند. او فرد مؤمنی است که اگر من منتظر درخواست او برای بخشش باشم این معامله است و انفاق نیست. آیا خدا را خوش میآید بندهی مؤمنی از او که سر در سجده میگذارد و از او طلب روزی میکند، من با نبخشیدن و عدم درک گرسنگی او، او را وادار کنم سر از سجده بردارد و برای طلب روزی سر سمت من بگرداند؟!!
او که در زمان بیان نیازش سر در سجده گذاشته و حتی از خدای خود شرم در طلب دارد من چگونه شرم او را بهخاطر گرسنگیش از او بگیرم و از او بخواهم سر بالا گیرد و از من طلب کند؟!!!»
@karbalaei021
❒یکی گفت:خواهی نشوی #رسوا همرنگ جماعت شو! گفتم اگه اکثر مردم اشتباه کنن و راه رو اشتباه برن منم باید برم دنبالشون...!
❒این حرف درست نیست...
باید دنبال حق و حقیقت رفت...
قرآن میگه؛
🔺" *أكثر الناس ﻻ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ*"
🔻بیشتر مردم نمیدانند..!!
🔺" *أكثر الناس ﻻ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ*"
🔻بیشتر مردم ناسپاس اند..!!
🔺" *أكثر الناس ﻻ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ* "
🔻بیشتر مردم ایمان نمی آورند.!!
🔺" *أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ*"
🔻بیشترشان گناهکارند..!!
🔺" *أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ*"
🔻بیشترشان جاهلند..!!
🔺" *أكثرهم ﻻ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ*"
🔻بیشترشان تعقل نمیکنند..!!
❒پس نه تنها اکثریت نشانه حقانیت نیست بلکه در موارد زیادی اکثریت بر خلاف معیارهای الهی رفتار می کنند.
❒پس دوست عزیز در مسیر حق برو گرچه تعداد افراد ناحق زیاد باشن... خدا را بشناسیم...خدایی ها را بشناسیم...
و حقیقت هرچه بود،دنبال آن برویم.....
((..والعاقبه للمتقین..))
@karbalaei021