❥صلےاللهعلیڪیااباعبداللهالحسین...
صُبحِ مَن با یِک «سَلام»اِمْروز زیبٰا میشَود
اَلسلام اِی حَضْرتِ اَربابْ ،«مولانٰا حُسَینْ»🌱💛•°
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
#صبحتون_حسینی🌤
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
بخش هشتم شور سلام آقای دلم یا اباعبدالله_۲۰۲۲_۱۰_۲۵_۰۸_۱۸_۰۲_۹۳۳.mp3
14.95M
سلام آقای دلم
یااباعبدالله
🎤کربلایی سیدرضا_نریمانی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دردم فراقتان و دوا کربلایتان ...
از دوریِ ضریحِ تو بیمار میشوم💔
#صلی علیکیااباعبدالله
#انت_فی_قلبی🤍
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
🔻قدرت تخریبی انگشت جوهری پای برگه رای، برابری میکند با موشکهای هایپرسونیک در برابر دشمن
#رای_میدهم
#دعوت
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
نام نام خانوادگی: سجاد طاهرنیا
تاریخ تولد : 1364/05/23
محل تولد : رشت
تاریخ شهادت : 1394/08/01
محل شهادت : حلب - سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند
محل مزار شهید : گلزار شهدای رشت
شهید «سجاد طاهرنیا» در 23 مرداد سال 64 در شهرستان رشت به دنیا آمد. وی از دوران کودکی با پدرش به مسجد صاحب الزمان (عج) میرفت و بهخاطر ادبش هنگام برخورد با دیگران پیش اهالی مسجد خیلی محبوب بود. وی از همان دوران کودکی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج درآمد. شهید طاهرنیا تا مقطع دیپلم در رشتهی ساختمان ادامه تحصیل داد؛ ولی بهخاطر فضای حاکم بر دانشگاهها که از نگاه شهید مناسب نبود، از ادامه تحصیل صرف نظر کرد.
از آنجایی که سجاد در خانوادهای حزباللهی پرورش یافته بود؛ اغلب اوقات خود را به فعالیت در مسجد و بسیج می گذراند؛ وی در سال 84 به نیروی زمینی سپاه پاسدران ملحق شد و بعد از چندماه با قبول شدن در آزمون «یگان ویژه صابرین» به عضویت این نیرو درآمد. وی در 14 مهر 94 به سوریه اعزام شد و بعد از مجاهدتهای بسیار در راه خدا در روز یکم آبان ماه 94 مصادف با تاسوعای حسینی در استان حلب سوریه در درگیری با تروریستهای تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
امام را ندید ولی به توصیههایش عمل کرد
شهید سجاد احترام به پدر، مادر و بزرگترها را سرلوحه زندگیاش قرار داد؛ تا جایی که پدرش آقا «فتحعلی طاهرنیا» پدر شهید سجاد طاهرنیا بارها به این موضوع اشاره کرده است.
سجاد که هیچگاه امام را ندیده بود، مسیر زندگیاش را برای خدمت به ایشان و انقلابش وقف نمود؛ آری وی توانست وجود شهدا را در زندگی خود حس کند و به توصیه امام خمینی (ره) به جوانان در راه استواری اسلام عمل کند و پر بکشد.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
از زبان همسر شهید
وقتی آقا سجاد برای خواستگاری آمدند، من 2 رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم راه را به من نشان بدهد. قرآن را که باز کردم آیۀ 37 سورۀ «نور» آمد که معنی آن این بود که میگفت: «پاکمردانی که کسب و تجارت و دادوستد آنها را از یاد خدا غافل نمیکند...». آقا سجاد واقعاً همینطور بود. اولین بار موقع خواستگاری کمی از خانواده و شغلش گفت و خیلی تأکید داشت که من شغلم سخت است و حتی گفت که احتمال شهادت هم هست. من هم برادر و هم پدرم پاسدار بودند و از طرف دیگر آیۀ 37 سورۀ نور دلم را گرم کرده بود و تصمیم گرفتم پای همۀ سختیهایش بایستم. ما اصالتاً رودسری هستیم. پدرم که بازنشسته شد، چون خیلی به تربیت بچهها اهمیت میداد و دوست داشت بچهها در یک شهر مذهبی تربیت شوند، سال 80 به قم آمدیم. خود من هم دانشگاه آزاد قم رشته فقه و مبانی حقوق قبول شدم. قبل از اینکه اصلاً ایشان به خواستگاری بیایند. من یک شب خانمی را در خواب دیدم که گفت: «پسر خوبی است و در قم زندگی میکند.» در حالی که آنموقع آقا سجاد شمال زندگی میکرد و محل کارش هم تهران بود، ولی خودش بسیار قم را دوست داشت و حتی وقتی من به او گفتم بهتر نیست به خاطر کار شما برویم تهران، گفت: «من عاشق حضرت معصومه علیهاالسلام هستم و حاضرم همۀ سختیاش را هم تحمل کنم.» وقتی به منزل برمیگشت غروب بود و خیلی خسته میشد. البته من هم عاشق او بودم و هرکجا میگفت، حاضر بودم بروم، ولی در خصوص قم اتفاق نظر داشتیم
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆