eitaa logo
کاروان عشق
73 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
4هزار ویدیو
284 فایل
ارتباط با ادمین گروه @A_Sadeghi62
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 -مردم جدیدا خیلی مذهبی تر شدن! خودم شاهدم از سوپر مارکت میان بیرون -میگن یا خدا از مرغ فروشی که میان بیرون -میگن یا حسین از قصابی میان بیرون -میگن یا پیغمبر -امروزم خودم رفتم لنت ترمز بخرم یه قیمتی گفت که اومدم پشت ماشین نوشتم ... بیمه ابوالفضل ...😂✋ 😌 -مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. -آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. - مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. -روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. -هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. - او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. -مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم.. پیامبر اکرم ﷺ می‌فرمایند: -هر مردی که قوت مردم را بخرد و تا چهل روز آن را نگاه دارد به انتظار اینکه مسلمانان در گرانی واقع شوند گناهی کرده که اگر تمام آن قوت را بفروشد و پولش را صدقه بدهد، کفاره آن گناهی که کرده نمی‌شود. https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
هدایت شده از کاروان عشق
😂 -تفاوت ژلوفن با استامینوفن میدونی چیه ??? . .. . . . . . - ﮊﻟﻮﻓﻦ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺳﺮﺕ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻡ؟ -ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﻪ: ﺗﻮﮐﻞ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ😂!!! اهالي روستايي به دليل بي‌آبي تصميم گرفتند براي نزول باران، نماز استسقاء بخوانند. نزد روحاني روستا رفتند و از او خواستند تا زماني براي نماز باران مشخص نمايد. روحاني به آن‌ها گفت: روزي با پاي برهنه همه بيرون از آبادي همه حاضر شويد تا نماز باران بخوانيم. روزي كه تمام اهالي براي دعا و نماز در محل مقرر جمع شدند، روحاني به جمعيت نگاهي كرد و توجه او به يك پسر بچه جلب شد كه با چتر آمده بود. روحاني جمعيت را رها كرده و به طرف خانه بازگشت. مردم متعجب دور او حلقه زدند كه پس چرا نماز باران نمي خواني؟ او به مردم گفت: چون در ميان شما فقط اين پسر بچه اعتقاد واقعي به خدا دارد و با توكل به او، به اينجا آمده و اشاره‌اي به پسر بچه‌اي كه با چتر آمده بود.. خداوند در قران ڪریم می فرمایند: ومن یتوڪل علی الله فهو حسبه هرکس توکل برخداوند کند خداوند برای او کافیست.. https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 حیف نون تو محرم سیگار میکشید بهش میگن: نکش گناه داره میگه: من عین شما نمی تونم بیخیال باشم ... اعصابم از دست یزید داغونه 😂😂 😌 -انساني عاقلی بود که به او زید مجنون میگفتند.. به اين خاطر اینکه هر انسان اديبي را به سکوت وا مي داشت -وقتۍ خبر تخريب بارگاه سیدالشهدا ؏ را شنيد، اندوهش شديد گرديد پاي پياده و ديوانه وار از مصر خارج شد، تا به کربلا رسید...بارگاه را خراب کرده و اب را بر ان جاری کرده بودند که شخم کنند اماهرچه اب میرفت باز قبر پنهان نمیشد..فردی که مسئول شخم زدن از طرف متوکل عباسی بود توبه کرد و به دست متوکل کشته شد. وزید بسیار غمگین شد. یک روز زید دید سر وصداییست و کسی باشکوه تشییع می شود..پرسید و گفتند: کنیز متوکل بوده. زید از غربت امام گریست و نامه ای به متوکل نوشت که: خدا اهل فساد و آنکه را بر اين دنياۍ فاني ايمان دارد، لعنت کند. - وقتي متوکل آن را خواند به شدت خشمگين شد و دستور داد او را زنداني کنند. چون شب فرا رسيد متوکل خوابی دید که برخاست و زيد را از زندان آزاد کرد و خلعت بسيار گرانبهايي به او پوشانيد و گفت: هر خواسته اي داري، بگو. زيد گفت: خواسته ام عمارت و ساختن قبر حسين ؏ است و اينکه کسي متعرض زائران آن حضرت نشود. متوکل دستور اين کار را صادر کرد و زيد با شادي بيرون آمد و در شهرها مي گرديد و مي گفت: هر کس قصد زيارت قبر حسين را دارد براي هميشه در امان است. بحار ج 45 ص 403 ‌ https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 -مردم جدیدا خیلی مذهبی تر شدن! خودم شاهدم از سوپر مارکت میان بیرون -میگن یا خدا از مرغ فروشی که میان بیرون -میگن یا حسین از قصابی میان بیرون -میگن یا پیغمبر -امروزم خودم رفتم لنت ترمز بخرم یه قیمتی گفت که اومدم پشت ماشین نوشتم ... بیمه ابوالفضل ...😂✋ 😌 -مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. -آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. - مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. -روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. -هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. - او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. -مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما که ترازویی نداریم. ما یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم. یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم.. پیامبر اکرم ﷺ می‌فرمایند: -هر مردی که قوت مردم را بخرد و تا چهل روز آن را نگاه دارد به انتظار اینکه مسلمانان در گرانی واقع شوند گناهی کرده که اگر تمام آن قوت را بفروشد و پولش را صدقه بدهد، کفاره آن گناهی که کرده نمی‌شود. https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم : آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده .. اومدم اینجا حسابشو برسی! دکتره میگه : یعنی میگی بکشمش؟! 🤔🤔 نه ، گفتم دکتری ، یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه .. !! 😂😂😂😂😂 حکیمی نصرانی به نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: آیا در کتاب پروردگارتان ( قرآن مجید) یا در سنت پیامبرتان چیزی از طب یافت می شود؟ امام (علیه السلام) فرمود: آری، در کتاب پروردگار ما این آیه وجود دارد: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا(اعراف31)🍀 و در سنت پیامبر ما نیز این حدیث وجود دارد الاسراف فی الاکل رأس کل داء و الحمیته منه اصل کل دوآء اسراف در غذا خوردن سرآمد تمامی بیماری هاست و پرهیز نمودن سرآمد تمامی داروهاست.نصرانی پس از شنیدن این سخنان ایستاد و گفت: به خدا قسم کتاب پروردگارتان و سنت پیامبرتان دیگر چیزی از طب را برای جالینوس حکیم باقی نگذاشته است 📚تفسیر مجمع البیان https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 -طرف تو مکه موقع سنگ زدن به شیطون جوگیر میشه چاقو میکشه. -آرومش میکنن میگن چرا چاقو دراوردی -میگه آخه نمی دونید این عوضی وقتی بچه بودم چندباررررگولم زده😆😂 ☺️ - قالَ الحسن بن علی علیه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ. امام حسن ؏ فرمودند: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد. کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵ https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 به عنوان کسی که بالاشهر تهران زندگی می‌کنه میگم خونه های اینجا همچینم بزرگ و خفن نیستن البته شاید من که تو اتاق نگهبانی زندگی می‌کنم اینجوری فکر می‌کنم😁😅😁 😌 پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده نگهبان را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد. امام هادی (علیه السلام): لَا تُخَيِّبْ رَاجيكَ فَيَمْقُتَكَ اللّهُ وَ يُعاديكَ. كسي كه به تو اميد بسته است نااميدش مگردان، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهي گرفت. https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 _آقاهه بازنش میرن مسافرت!!!! شب میشه و چادر میزنن!!! آقاهه نصف شب زنش رو بیدار میکنه!!! زنه میگه: خیر باشه؟ آقاهه میگه: تو آسمون چی می بینی؟ زنه میگه: ماه وستاره!!!! آقاهه میگه: معنیش چیه؟ زنه میگه: معنیش عشق و عاطفه و محبتہ!!! آقاهه میگه: الکی رویا نباف!!!! چادر رو دزدیدن!!!!😂😂😂 ☺️ -پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند. پیرمردبه اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد: خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم. قاضی گفت: تو خودت می‌دانی که دزد هستی و من تو را جریمه مالی می کنم و می دانم که توانایی پرداخت آنرا نداری، به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم. درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی پولی از جیب خود درآورد و درخواست کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود. سپس ایستاد و به حاضرین درجلسه گفت: همه شمامحکوم هستید و باید هرکدام جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی می کنید که فقیر مجبور می‌شود تکه ای نان دزدی کند! درآن جلسه دادگاه پولے جمع شدوقاضی آن را به پیرمردبخشید. امام زين العابدين عليه السلام: -لقمان گفت: «اى پسرم! ... همانا دزد ، هر گاه دزدى كند ، خداوند عز و جل روزى اش را نگه مى دارد .. حالْ آن كه اگر صبر مى كرد ، از راه خودش به آن روزى دست مى يافت» https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 -ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﺍﯾﻦ پسرايى ﮐﻪمسئول دستگاهن و ﭘﺎﯼ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﮊﺳﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ؟ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﺨﺘﺮﻉ ﺩﺳﺘﮕﺎﻫﻦ. بابا ﺩﮐﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﺰﻥ ﺑﭽﺮﺧﯿﻢ استاد!!!😂😂 😌 روزی روزگاری ، شاگرد کشتی گیری بود که پیش استادش فن های زیادی رو یاد گرفته بود ، استادش هر روز یه فن از فن های کشتی رو بهش یاد میداد اما فن آخر کشتی گیری رو هنوز به شاگردش یاد نداده بود... شاگرد اونقدر قوی شده بود که میتونست همه کشتی گیرا رو شکست بده و پشت همه رو به خاک بماله و توی همه مسابقه های خودش برنده باشه. کشتی گیر جوان کم کم به خودش مغرور شد و یه روز همه جا جار زد که دیگه هیچکس نمیتونه پشت منو به خاک بمالونه. استاد متوجه شد شاگردش مغرور شده خیلی ناراحت شد ولی برای این که به شاگرد یاد بده که غرور بی جا چقدر کاره نامناسبیه ، اعلام کرد حاضره که با شاگردش تو میدون شهر کشتی بگیره. مسابقه شروع شد و استاد و شاگرد پنجه تو پنجه هم انداختن ، زور شاگرد خیلی بیشتر از استادش بود برای همین فکر میکرد که استادش رو میبره ولی استاد یه دفعه با فنی که برای شاگردش تازگی داشت حمله ای رو آغاز کرد و با یه حرکت سریع شاگرد رو به بالا برد و به زمین انداخت و برنده بازی شد. استاد همه فن ها رو به شاگردش یاد داده بود به جز یه فن. استاد اون فن رو به شاگردش یاد نداده بود چون میدونست شاگردش یه روز به قدرت خودش مغرور میشه و اون روز میتونه از این فن استفاده کنه و امروز همون روز بود. استاد با همون یه فن تونست شاگردش رو شکست بده!و گفت: کوزه گری به گفتن نیس..به دونستن فوت کوزه گریه امام صادق ؏ می فرمایند: روز قیامت افراد متکبر به شکل مورچه در آورده می‏‌شوند و مردم پیوسته آنها را لگدمال می‏‌کنند، تا زمانی که خدا از رسیدگی به حساب بندگان فارغ شود 📚 الکافی: 2 / 311 / 11 https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 ماها هیچ وقت یه اشتباه رو دو بار تکرار نمیکنیم حداقلش پنج شش بار تکرار می‌کنیم قشنگ گندش که در اومد مطمئن شدیم که اشتباهه بعدش دوباره تکرار می‌کنیم🤪😂 😊 جوان مجرد زیبایی بود که کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد یک بار،از دیوار خانه ای بالا رفت. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی که به تنهایی در آن خانه می‌زیست. دزد با دیدن زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. اما با خود گفت: به فرض، مال این زن را بردم اما پس از مدّتی می‌میرم..جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟! پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد..روز بعد به جمع یاران رسول خداﷺ پیوست.در این هنگام زن به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: «ای رسول خدا! زنی هستم تنها. شوهرم از دنیا رفته.. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. بسیار ترسیدم از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید.. پیامبر جوان را نزد خویش فرا خواند. و پرسید: حاضری با این زن ازدواج کنی؟ - اختیار با شماست. پیامبر اکرمﷺ زن را به ازدواج وی در آورد. جوان با زن به خانه‌اش رفت ومشغول عبادت شد. زن، که از کار شوهرش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟! جوان گفت:من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، و خدای بنده نواز، بخاطر توبه من از راه حلال، تو را به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟! «امام رضا(علیه‌السلام)»: -لَیسَ شَیءٌ اَحبُّ اِلَی اللهِ مِن مُؤْمِنٍ تائِبٍ أَو مؤْمِنَةٍ تائِبَةٍ. -چیزی در نزد خدا محبوب‌تر از یک مرد یا یک زن توبه‌کننده نیست. 📚 سفینه، ج ١، ص ١٢٦ https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 -خسیسه میره حموم یه خودکار با خودش میبره -جاهایی که میشوره رو خط میکشه ...دوباره نشوره😂😂😂😂 😌 فقیری به در خانه خسیسی آمد و گفت: -شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر مستحقان کرده ای. من بسیار فقیرم، چیزی به من بده! -خسیس گفت: من نذر کوران کرده ام. -فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم؛ -چون -اگر بینا بودم، از در خانه خدا روی برنمی تافتم که به در خانه کسی چون تو بیایم. امام علی علیھ السلام: البخيلُ يَبخَلُ على نفسِهِ باليَسيرِ مِن دُنياهُ ، و يَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بكُلِّها بخيل اندكى از مالِ خود را از خويش دريغ مى دارد و همه آن را سخاوتمندانه براى وارثانش وا مى گذارد. 📚غرر الحكم: 1884 https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh
😂 -رفتم آزمون رانندگی سوار ماشین شدم گفتم بسم الله الرحمن الرحیم و راه افتادم به حرکت،🙂 ماشین زارت خاموش شد،😐 افسره گفت صدق الله العلی العظیم، برو پایین😒😂 😊 - قیصر روم نامه‌ای برای حضرت نوشت که مضمون آن شکایت از صداع یعنی سردرد بود که اطباء از عهده معالجه آن بر نیامده بودند. -حضرت امیر (ع) برای پادشاه روم یک کلاه فرستاد و دستور دادند هرگاه دچار سردرد شدی این کلاه را بر سر خود بگذار تا نجات یابی. -هنگامی که قیصر روم امر آن حضرت را اجراء نمود خدای توانا او را شفا داد، -چون این موضوع به نظر قیصر روم شگفت آور بود، دستور داد تا کلاه را شکافتند، - پس از اجراء این امر، با کاغذی مواجه شدند که در آن نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، هنگامی که وی دریافت که شفایش بخاطر این نام مبارک بوده اسلام آورد ولی اسلام خود را پنهان می داشت. 📚منهج الصادقین- ج1- ص۳۳ https://eitaa.com/karevaneshgh https://rubika.ir/karevaneshgh