💠 حدیث روز 💠
💎 توصیهای دنیایی از امام حسین(ع)
🔻 امام حسين عليهالسلام:
بادِروا بِصِحَّةِ الأجسامِ في مُدَّةِ الأعمارِ
✳️ در مدّت عمر، در حفظ سلامت تن بكوشيد.
📚 تحف العقول ، ص ۲۳۹
•┈┈••✾••┈┈•
مداحی آنلاین - تولد تولد تولدت مبارک - نریمانی.mp3
7.59M
عیدتون هزار مرتبه مبارک🌹🌹🌹
لباتون همیشه خندان🌺🌺🌺
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر ساله و حتی در این شرایط بحرانی کرونا مسابقه ای در سوئیت واتر تگزاس برگزار میشه که در اون صدها مار سرشون جدا میشه و پوستشون کنده میشه و مردم از دیدن این صحنه ها لذت میبرند.
یک لحظه تصور کنید چنین کار وحشیانه ای در ایران انجام میشد عکس العمل غربزده ها و فعالان محیط زیستی چه بود!!!
#اروپا #سوئد #آمریکا #مار #محیط_زیست #حقوق_حیوانات #فنلاند #نروژ #انگلستان #فرانسه #آلمان #Europe #UK #Norway #Sweden #Finland #Denmark #Switzerland #Germany #France
-•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🔴فوری/ #معاون_قاليباف به جرم فساد اقتصادی به 20 سال زندان محکوم شد
#عیسی_شریفی، #معاون_قاليباف در دوران شهرداري قالیباف، به 20 سال حبس، جزای نقدی و استرداد وجود محکوم شد.
🔹سلام عیدتون مبارک
چند سال پیش همین عید مبعث بود همه دور هم نشسته بودیم بابام گفتن عیده من برم براتون شیرینی بخرم.شیرینی فروشی روبروی خونمون اون دست خیابون بود.بابام از ذوق زیاد از این طرف خیابون دیده بود ماشین نمیاد دوید که بره اون طرف خیابون با همون فرمون تصمیم میگیره بره تو شیرینی فروشی فکر میکنه در بازه اما غافل از این که در شیشه ای بوده و بسیار تمیز بابام محکم میخوره به شیشه و بینیشون شکست وقتی با شیرینی برگشت خونه سرو صورتش خونی بود بمیرم براش خیلی بهشون خندیدیم درد میکشید و میگفت آخه رو شیشه از این ضربدر قرمزا نداشت😂😂
🔹باسلام . ما یه دوستی داشتیم که خیلی خونه ی ما میومدن یعنی میتونم بگم هرشب خونه ی مابودن خیلی وقتامن وهمسرم دوست داشتیم یه شام خوشمزه دورهم بخوریم ولی اینامیمودن و مزاحم میشدن یه شب اقامون گفت خانم یه فسنجون خوشمزه درست کن تامن برم دانشگاه بیام ولی خواهش دیگه این دوستت امد نگهش نداریا شام دونفره بخوریم . تا شوهرم رفت دوستم امد یکم نشست خواست که بره از اونجای که من کلا اهل تعارف هستم بهش تعارف کردم شام میموندی گفت اتفاقا دلم فسنجون میخواد من و میگی اصلا حالم یه جوری شد گفتم به شوهرم پیام بدم تو پیامم نوشتم عزیزم شرمنده خانم ایکس امد و نشست منم بهش تعارف زدم متاسفانه قبول کرد عزیزم ببخشید من الان کلی اعصابم خرد تف به این شانس و..متاسفانه اشتباهی این پیام به همون دوستم فرستادم 😔😂
🔹سلام بزرگترین سوتی من دیشب بود توی مسجد جامع مراسم بود بعدشم نورافشانی منم تا حالا از نزدیک صداشو نشنیده بودم ،دوستان همگی میدونن چه صدای بلندی داره😥، خلاصه تا شروع شد تق تق صداها من اصن نفهمیدم بازوی خانوم بغلدستمو گرفته بودم هی با هر صدا میپریدم بالا 😅🤦♀ نورافشانی که تموم شد یهو یه نگا به خودم کردم یه نگا ب دستم یه نگا ب خانومه ک با تعجب داشت نگام میکرد یهو جفتمون زدیم زیر خنده هی میگم ببخشید باز جفتمون میزنیم زیر خنده هی میگم اصن نفهمیدم باز دوباره میزنیم زیر خنده آخرش ک خندمون واستاد گفتم شرمنده من همیشه تو این مواقع ک میترسم بازوی همسرمو میگیرم پشتش قایم میشم الانم بطور غیر ارادی بازوی شما رو گرفتم خلاصه تا هرجا چشممون ب هم میوفتاد میخندیدیم😁😁
🔹سلام حاجآقا😁
آقا یه شب اتفاقی افتاد گفتم براتون تعریف کنم.
ما مشهدی هستیم. جاتون خالی من و آقامون رفته بودیم حرم امام رضا (ع) زیارت. رفتیم پارکینگ ۱ که توی زیرگذر حرمه. ماشینو گذاشتیم و رفتیم بازرسی. از اونجایی که آقایون وسیله زیاد با خودشون ندارن، بازرسی همسرم زود تموم شد. یعنی وقتی من از بازرسی اومدم بیرون، دیدم ایشون واستاده داره اذن دخول میخونه. رفتم کنارش واستادم گفتم بدون من میخونی؟! گفت: خب از اول!
آقا از اول شروع کرد به خوندن با صدای یه کم بلند که منم بشنوم. از اونجایی که یه کم غلط غولوط میخوند، منم هی اصلاح میکردم و اینا. وسطش برگشت گفت: خب من از این فاصله درست نمیبینم. گفتم: خب بریم جلوتر. یه چند قدمی رفتیم جلوتر. ادامه اذن دخول. البته هنوز فاصلهمون خیلی زیاد بود. کس دیگهای هم نبود.
بازم یه چند تا غلط داشت. منم با همون ولومی که ایشون میخوند، اصلاح میکردم. جمله آخر که رسید: برگشت تو صورت من زل زد و گفت: فأنت أهل لذلک. بعدم صلوااااات. همون جوری هم یه کم دور و برو نگا کرد؛ بعد صلواتشو سریعتر تموم کرد و دستمو کشید زود گفت: خب بریم دیگه! منم اومدم برم دنبالش دیدم یه جماعت مرد پشت سرمون واستادن! 👨👨👦👨👨👦👦👨👨👦👨👦
هیچی دیگه فرار کردیم سمت پله برقی. اونجا آقامون در حالی که دستی از شرم بر سر و صورت میکشید گفت: خب آخه یه صدایی چیزی... حالا این همه فاصله! صاف اومدن پشت سر ما...؟
قیافههامون یعنی😂😂😢😓😞😞🤦♀🤦♂
🔹سلام
این سوتی مال خودم نیست. مال مادرم هست.
یه روز ایشون پشت فرمون نشسته بودن.ما هم همراهشون بودیم. هی میگفتم مامان توروخدااا ممنوع نرید. این کوچه یه طرفه س😱😱
راننده های مقابل هم هرکی میرسید بوووق و چشم غره و مام خجالت😖 مادرمم 😌😌😌 در کمال ارامش.
یهو سر یه خیابون پلیس جلومونو گرفت. گفت کارت ماشین لطفا و ...
مامانم که یهو از فاز خنده افتادن توی استرس شروع کردن به عجز و لابه ... :
جناب سروان توروخداااا. باور کنین دفعه اخر بود. خواااهش میکنم ننویسین. چی ؟ 😳چقد؟ 😱 دویست هزارتومن؟؟؟ 😭😭😭 جناب سروان بخدااا من فرهنگی ام. کارمندم. دارم خرج #زن و بچه میدم ! 😳😐
یهو سکوتی فضا رو گرفت. پلیس گفت : زن و بچه ؟!
و همه ترکیدن از خنده 😁😂😂😂
جناب سروان دلش سوخت و از دویست رسید به پنجاه تومن و برگه جریمه رو داد و گفت اینم چون خرج زن و بچه دارین 🤪
مامانمم ک نمیدونستن چی بگن تشکر کردن و الفرار !
🔴 اگه رأی بیاریم....
✅ چه برنامه ای برای معیشت مردم دارید؟
❌ ما رأی بیاریم نمیذاریم اینستاگرام فیلتر شه!
✅ چه تدبیری برای ازدواج جوانان دارید؟
❌ ما رأی بیاریم روابط دختر و پسرو آزاد میکنیم!
✅ چه برنامه ای برای مسکن مردم دارید؟
❌ما رأی بیاریم نمیذاریم کسی دیوار بکشه!
✅ آقای محترم مردم نون ندارند بخورند
❌ ما رأی بیاریم کنسرت و ورزشگاه و دوچرخه سواری بانوان رو آزاد میکنیم!
✅ آخر نگفتید برای اقتصاد مردم چه میکنید؟
❌ربنای شجریان رو گفتم؟
✅ بله قبلا گفتید!
❌ نَوَد چی؟
#انتخابات
#درست_انتخاب_کنیم
ادب کنید
که میلادِ
حضرتِ قمر است...♥️
#ماهیازراهرسیدهکهتماشادارد...
🌺🌹