💠 ماموران خدا
🔷 از معدود جاده هایی که در ایران نرفته بودم ، جاده "یزد ـ طبس" بود.
دیروز ، مسافر صحرای طبس بودم. گمان نمی کردم اواخر این بیابان خشک و بی آب و علف ، ماموران خدا دلم را بربایند!
چهار ساعت راه کویر را که می آیی ، در ۱۲۰ کیلومتری #طبس ، سمت راست جاده تابلویی نظرت را جلب می کند ؛ "شن ها ، مامور خدا بودند."
جمله دلکش و آشنایی است. کمی جلوتر ، مسجد شُکر است.
وجه تسمیه مسجد را محوطه فنس شده پشت آن تفسیر می کند.
در محدوده محصور سمت چپ جاده ، لاشه یک هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد سیاچ-۵۳ پیداست. اینها تنها یادگاری های آمریکا از حمله نظامی به ایران است!
اینها حکایت از ماجرای عملیات پنجه عقاب / Operation Eagle Claw دارد که کارتر ، اردیبهشت ۵۸ برای آزادی گروگان های آمریکایی روانه ایران کرد.
این قطعه از بیابان ، گرمترین و بی سبزه ترین نقطه این جاده است ، ولی دقیقا قطعه ای از بهشت است.
پسر ۴ ساله ام مدتی است درباره مفاهیمی چون "آمریکا" ، "دشمن" و "جنگ" از من می پرسد. پاسخ به سوالاتش برایم دشوار بود. ولی کنار این لاشه بالگرد ، با انگشت سبابه همه این مفاهیم را برایش توضیح می دهم. فهمیدن در چشمان او و ایمان در دل من برق می زند.
این بیابان شده مسجدالحرام و من شده ام مُحرم. گرد چهارگوشه این مکعب مفتولی طواف می کنم.
من اینجا به لقاء الله نائل شده ام و با ذرات وجودم خدا را حس می کنم.
با شن ها سخن می گویم. با باد نجوا می کنم. آسمان را در زمین و زمین را در آسمان می بینم.
از اینها می پرسم مگر روح الله و انقلابش چقدر بر حق بود که همه برای یاری اش بسیج شدید؟
مگر حواستان نبود رییس جمهور خمینی ، بنی صدر بود؟ مگر از دزدی ها و اختلاس های حکومت خبر نداشتید؟
پاسخ همگی یک چیز است: ما مامور خدا بودیم!
از همین یک جمله می فهمم ادامه پاسخ را ؛ که ماموران خدا برای دفاع از انقلاب و نظامی آمدند که مجاهدان راه خدا برپا کرده بودند.
اشک و لبخندم مرکب شده اند. به لاشه هواپیما نگاه می کنم و می خندم به همه کسانی که برای سقوط این نظام دست و پا می زنند.
لاشه این چرخ بال و آن طیاره ، مرا به یاد لاشه صدام و شارون و رفقایشان می اندازد. حتی به سران فتنه و کوتوله های کوموله و .... فکر می کنم!
اما اشکم از این است که چقدر کوچکیم! از اینکه خدا ، جان بالاترین رسولش را با تار عنکبوت حفظ می کند. از اینکه پر بهاترین حکومت آخرالزمانی را با شن ها نگه می دارد!
به این فکر می کنم که آن وقت که نه موشک داشتیم و نه پهپاد و نه حتی گلوله ، سلاح جنگی مان "شن" بود.
به اینکه سایه جنگ را نه مدافعان برجام ، بلکه مدافعان حرم هم از سر کشور دور نکرده اند ؛ که اگر خدا اراده کند ، به تن شن های بیابان لباس خاکی بسیجی می کند!
در آیه (لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهَُ) (قصص / ۸۸) تدبر می کنم که اگر فرد و حکومتی وجه خدا شوند و توجهشان به خدا باشد ، ماندگار می شوند و از همه آسیب ها و گزندها به سلامت می گذرند.
در (وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا) (فتح / ۷) فرو رفته ام که همه عالم سپاه خداست و خودش همه را فرماندهی می کند.
ای کاش می توانستم همه مخالفین و معارضین نظام را به صحرای طبس ببرم تا عظمت و شکوه و حقانیت انقلاب را از نزدیک شهود کنند.
ای کاش راهیان نور جنوب و غرب را به شرق هم برسانند. نورانیت و صفای صحرای طبس ، هیچ از دوکوهه و طلاییه کم ندارد.
#مصطفی_امینی_خواه
⭕️ خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود
🔸 در بازدید از کارخانه هلیکوپترسازی امریکایی به #ادواردو_آنیلی توضیح میدهند که این هلیکوپتر تمام تکنولوژی برتر جهان را در خود دارد.
ادواردو میپرسد در #طبس که این هلیکوپترها شکست خوردهاند؟
آن ژنرال امریکایی هم در پاسخش میگوید خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 حالا شبیه وزیر معدن شدی!🛠🔩
💎 سکانسی بینظیر از سریال چرنوبیل خطاب به وزیرهای معدن!
🔹 در سریال چرنوبیل وقتی قرار است کارگران معدن ذغالسنگ به یک کار خطرناک دعوت شوند، وزیر مرتب و اتوکشیده با طلبکاری میخواهد به آنها دستور دهد اما...
❗️ این سکانس یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ است، جایی که در زمانی کوتاه هزاران نکته به مخاطب منتقل میشود...
وزرای ما وقتی میتوانند مشکلات کارگران معدن را حل کنند که خودشان را پایین بیاورند و حس کنند خودشان در معدن قرار است کار کنند!
#طبس
#اختصاصی
#نشربالینک