هدایت شده از صریح وانقلابی
💢سوابق دو نماینده بازداشت شده در پرونده اخلال در بازار خودرو از نمایندگان زنجان و طارم و ابهر، خرمدره و سلطانیه. این دو نماینده با قرار وثیقه ده میلیارد تومانی در زندان اوین هستند.
1⃣ - فریدون احمدی:
🔹قائم مقام وزیر صنعت، معدن و تجارت
🔹معاون وزیر بازرگانی
🔹عضو هیأتمدیره بانک و بیمه
🔹رئیس هیأتمدیره خودروسازی و هواپیمایی
🔹کاندیدای وزارت ارتباطات
🔹رییس هیاتعامل سازمان ایمیدرو
2⃣ - محمد عزیزی :
🔸فرماندار ابهر و شهردار زنجان
🔸مدیرکل روابط عمومی وزارت اقتصاد
🔸مشاور مدیرعامل سایپا
🔸قائم مقام شهرداری منطقه ۱۶ تهران
🔸مشاور وزیر اقتصاد
🇮🇷 @sariho_enghelabi👈
🇮🇷 @sariho_enghelabi👈
هدایت شده از رسانهٔ قرآنی و انقلابی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه...
روز ازل طالعِ ما خورده به نامِ نوکری...
لحظه به لحظه دَم به دَم، عَلَی الدّوامِ نوکری...
🌸 صلی الله علیک یا اباعبدالله 🌸
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 آیت الله #رییسی در جلسه مسئولان عالی قضایی:
مصمم به برخورد با یقه سفیدها هستیم
اجرای عدالت خط قرمز ندارد حتی برای یقه سفیدها
باکسانی که قانون رادور میزنند ومرتکب جرم میشوند حتما برخورد میشود
مصمم به اجرای عدالت هستیم
اگر عده خاصی ازاجرای عدالت ناراحت میشوند به آن توجه نکنید
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :1⃣2⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
🌷 ... همان روز هر چهار خانواده به سمت فسا حرکت کردیم. فقط خانواده آقای بنی اسد به داراب رفتند. وقتی من به روستای جلیان رسیدم همه ناراحت شدند و فکر کردند برای مرتضی مسئله ای پیش آمده و زمانی که دیدند برادر ایشان همراه من است خیالشان راحت شد.
در آن عملیات غمی مجدد در گوشه قلبم جای گرفت. و آن هم شهادت حسین اسلامی و آقای بنی اسد بود. واقعا برایم مشکل بود دوباره باید به اهواز برمی گشتم و جای خالی آن عزیزان را حس می کردم . چند روز بعد از عملیات آقا مرتضی به مرخصی آمد و پس از چند روزی به من گفت: فعلا شما همین جا بمانید بعد می آیم و شما را با خود می برم.
من موافقت کردم . من با وجودی که در فسا بودم فکرم اهواز بود. اگر من می رفتم آقا مرتضی مجبور بود که هر شب به منزل بیاید چون من می ترسیدم و خانه امنیت کافی نداشت.
🌷حسن سکونت در هتل همین امنیتش بود . یادم هست قبل از شهادت حسین اسلامی و آقای بنی اسد, مردان هر چهار خانواده نوبت گذاشته بودند که هر شب یک نفرشان به منزل بیایند تا آن خانه خالی از مرد نباشد.
یک بار برای آقا مرتضی ماموریتی پیش آمد، (آقای بنی اسد و اسلامی همه به ماموریت رفته بودند) و به آقای بدیهی سفارش کرد سعی کن بچه ها را تنها نگذاری.
در این فاصله که آقا مرتضی به ماموریت رفته بودند چند روزی بود که آقای بدیهی حتی یک بار هم سری به منزل نزد .در آن زمان باران به شدت می بارید و ما نفت هم نداشتیم .
هواپیماهای عراقی هم که مرتب شهر را بمباران می کردند. زینب هم به شدت مریض شده بود و شرایط مشکلی برای همه ما به وجود آورده بود . وقتی که آقا مرتضی به خانه آمد و با این مشکلات مواجه گردید خیلی ناراحت شد و به ما گفت:
مگه آقا رضا به خانه نیامده؟
- نه اصلا نیامده!
- من که به ایشان گفته بودم بچه ها را تنها نگذار.
بعد از آن زینب را به دکتر برد و هر چه نیاز داشتیم خریداری کرد و به منزل آورد. بعد که به آقا رضا این مسئله را گفته بود ایشان فکر کرده بود که منظور آقا مرتضی بچه های گردان بوده است و به همین خاطر بوده که به منزل نیامده!
🌷 یاد دارم که بعد از شهادت بچه های فسا چه ساکنین هتل و چه آن منزل که داخلش بودیم, هر موقع که به فسا می آمد به من می گفت
به خانواده حاج محمود، حسین و جلیل اسلامی، اکبر نور افشان, کرامت رفیع و .... سری زده ای؟
من هم به شوخی به او می گفتم؟ نه من که بیکار نبودم.
راستش را بخواهید من دیگر خود را جزیی از همسران آن عزیزان می دانستم و در درون قلبم با آنها متصل شده بودم. مگر می توانستم که آنها را نبینم. مرتب احوال همدیگر را می پرسیدیم.
بعضی مواقع آقا مرتضی من را به فسا می برد و شب در خانه حاج محمود و با دیگر شهدا در کنار آنها سپری می کردیم.
تقریبا من دیگر در فسا ساکن شده بودم و خود آقا مرتضی به منطقه می رفت و هر چهل روز به طور متوسط چند روزی به مرخصی می آمد و می رفت.تا این که قبل از عملیات کربلای 4 به روستا آمد و مابقی وسایلی را که در اهواز داشتیم به فسا آورد.
در آن مرخصی موفق شد مقداری وام بگیرد تا بتواند زمینی را که داشت بسازد. حقیقتا ما تا آن زمان منزل شخصی از خودمان نداشتیم. آن روز به منزل آمد پول را به من داد و گفت: این پول نزد شما باشد تا من هفته دیگر بیایم و شروع کنیم به ساختن خانه.
🌷عصر همان روز به همراه آقایان بدیهی و آزادی به اهواز رفتند . هنگام خداحافظی زینب خواب بود . می خواست او را بیدار کند من موافقت نکردم, چون این قدر به پدرش وابسته بود که هر وقت از منزل بیرون می رفت تا مدتی پشت سرش گریه می کرد و بهانه می گرفت. به ایشان گفتم: شما که قصد دارید هفته دیگر برگردید سعی کنید او را بیدار نکنید.
به هر صورت که بود او را در خواب بوسید و رفت. بعد از رفتن آقا مرتضی، زینب مریض شد. من در آن موقع به یاد خوابی افتادم که خود آقا مرتضی دیده بود .او به من گفت: خواب دیده ام زینب مرده است...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :2⃣2⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
بعد از رفتن آقا مرتضی، زینب مریض شد . من در آن موقع به یاد خوابی افتادم که خود آقا مرتضی دیده بود .
او به من گفت: خواب دیده ام زینب مرده است.
خیلی ترسیدم. سریع زینب را به فسا و دکتر بردم. بعد از آن به منزل دایی ام رفتم. در همان موقع آقا مرتضی با من تماس گرفت و از زینب احوالپرسی کرد.
یادم می آید که در آن روز باران شدیدی هم می بارید به طوری که همه کوچه و خیابان ها پر از آب شده بود. از او پرسیدم: مگر نمی خواهید به فسا بیایید؟
-برای چه بیایم؟
- ساخت خانه یادتان رفته؟
-الان نمی توانم چون قرار است عملیات بشود.
بعد از کمی صحبت کردن خداحافظی کردیم و من به جلیان رفتم.
🌷بعد از چند روزی از رادیو شنیدم که در منطقه جنوب عملیات شده ، خیلی به فکر فرو رفتم. بعد از حدود چهار روز به منزل دایی ام در فسا رفتم. تا ببینم, مرتضی تماس گرفته یا نه و دقیقا در همان روز تلفن کرد. بعد از احوالپرسی به من گفت:خواب دیده ام زینب حالش بد است!
-درست است دوباره زینب حالش خوب نیست.
-شما شب آنجا بمان دوباره با شما تماس می گیرم.
همان شب مجددا با من تماس گرفت و به من گفت: خبری به شما می گویم و می خواهم فعلا به کسی چیزی نگویید. علی مفقود شده! [ازاده گرانقدر علی جاویدی برادر مرتضی]
این خبر واقعا مرا ناراحت کرد. آنقدر که گریه ام گرفت ولی در آن محیط خودم را کنترل کردم و فردای آن روز به روستا برگشتم. حدود سه چها روز بعد از این ماجرا پدر و ماد ر آقا مرتضی از این موضوع باخبر شدند.
🌷بعد از عملیات کربلای 4 تا زمان شهادتش من دیگر او را ندیدم. فقط دو مرتبه تلفنی با من صحبت کرد. بار دوم روز 6 بهمن ماه سال 65 بود[دو روز قبل از شهادتش] که من به او گفتم: آقا مرتضی این بار خیلی سفرت طول کشیده مگر نمی خواهید بیایید, دلمان برایتان تنگ شده است می خواهیم چهره ات را ببینیم !
با خنده گفت:مگر شما تلوزیون نگاه نمی کنید، همین چند روز پیش عکس مرا داخل آن انداحتند[مصاحبه ای که شهید اوینی با ایشان انجام دادند]. فعلا نمی توانم بیایم چون همین روزها یک عملیات دیگر در پیش داریم اگر سالم ماندم حتما به شما سری می زنم.
من در آن زمان باردار بودم و در پایان صحبت مرا قسم داد و گفت:
تو را به خدا مواظب خودت باش انشاءالله بعد از تولد بچه شما را به اهواز بر می گردانم.
بعد از من خواست گوشی را به زینب بدهم. در آن زمان زمان, زینب در سن و سالی نبود که بتواند حرفی بزند. هر چه آقا مرتضی بلند حرف می زد تا بلکه جوابی از زینب بشنود موفق نمی شد. طوری بلند حرف می زد که ما در فاصله حدود یک متری فریادهای او را می شنیدیم. او مرتب می گفت: آهای بابا زینب جوابم بده!
من گوشی را گرفتم و به آقا مرتضی گفتم: مگر سر کوه هستی که این طور داد می زنی، مگر زینب می تواند حرف بزند.
گفت:من دلم می خواهد صدای زینب را بشنوم خیلی دلم برایش تنگ شده است. دو ماه است که او را ندیده ام.
دوباره گوشی را به زینب دادم ولی باز او هیچ حرفی نزد و فقط به گوشی خیره شده بود.
آخرین جمله ای که آقا مرتضی به من گفت این بود که: از شما
خواهش می کنم که بچه را خوب تربیت کنی و به خاطر خدا صبر داشته باشی.
با ما خداحافظی کرد.
🌷 آن شب با این جمله آقا مرتضی خوابم نبرد و مرتب این جمله آخر را در ذهنم مرور می کردم و هر چه سعی می کردم که بفهمم منظور او از این حرف چه بود متوجه نمی شدم. فردای آن روز به اتفاق زینب به روستا برگشتیم. اصلا حال و روزخوبی نداشتم حتی توان نداشتم که بتوانم کارهای خانه را انجام دهم.
بی اختیار البوم عکس را برداشتم و آن را ورق زدم هر عکسش را که نگاه می کردم کوهی از غم و اندوه بر دوشم سنگینی می کرد و بی اختیار اشک از چشمانم جاری می شد...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از پروانه های وصال
دعا میڪنم دراین شب
زیر این سقف بلند،روےدامان زمین
هر ڪجا خسته و پرغصه شدے
دستی ازغیب به دادت برسد
وچه زیباست ڪـه آن
دستِ خدا باشد وبس
🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
🏆"فاطمه عبادی" برنده اعتبار ۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومانی #عصر_جدید شد
🏅رتبه بندی فینالیستهای عصر جدید بر اساس آرای مردمی اعلام شد:
فاطمه عبادی
محمد زارع
پارسا خائف
4⃣سعید فتحی روشن
5⃣گروه دختران نینجا
, @tasnimnews
هدایت شده از پروانه های وصال
42f3935b1e5cce780059e4ad6b408671401b1d61.mp3
4.96M
🍀صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه...
✅اگر تا بحال این دعا رو نخوندید پیشنهاد میکنیم حداقل یکبار با صوت و صدای بسیار زیبا و آسمانی استاد فرهمند گوش بدید و همراه با معنی بخونید مخصوصا معانی فرازهای آخر رو
هدایت شده از باهم
4_5879868480865436623.mp3
7.59M
🔹دعای #ندبه
🔹با صدای ملا باسم کربلائی
@doahayeshenidani 💞
هدایت شده از پروانه های وصال
يک سبد عشق ،
يک دنيا زیبایی،
يک آسمان لطف خداوند،
یک لب همیشه خندان،
یک دل پر از شادی،
یه خونه ی پر از مهروصفا،
آرزوی ما برای شما
سلام دوستان خوبم✋
صبحتون بخیر و شاد🌸
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
8.56M
🌼 سرسبزى باغی از
🕊غزل ، تقدیم تو باد..
🌼روياى لبالب از عسل،
🕊تقدیم تو باد ...
🌼در را بگشا، عجب هوايى،
🕊بـه بـه!خوشبختی صبح،
🌼یک بغل تقدیم تو باد..
🌼سلام
🕊صبح آدینه تون بخیر
🌼امروزتون مملو از
🕊شادی و آرامش و سلامتی
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
💎جرعه ای از نهج البلاغه
🔹بی وفایی با پیمان شکنان
📜 امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: وفا با پیمان شکنان پیمان شکنى نزد خداست، و بىوفایى با پیمان شکنان وفاى نزد خداوند است.
حکمت 259
#کلام_امیر
📡. @TasnimNews
هدایت شده از تحلیلگر ۵۷
🔴اختصاصی
#افشاگری و #رمزگشایی کانال تحلیلگر۵۷
پاسخ استاد #نبوی به #شبهات یک فعال فضای مجازی!
#اشاره:فضای مجازی دارای #محاسن و #معایب است، برخی با طرح سوالات به دنبال پاسخ یابی و بعضی دیگر برای تخریب استفاده می کنند . این کانال قصد دارد در این فضای غبارآلود، به اندازه توان و امکان با استفاده از اساتید به مهم ترین آنها پاسخ گوید. امید که این رویکرد به شفافیت فضا کمک کند.
در این راستا اخیرا شبهاتی توسط یکی از
#فعالان_فضای_مجازی مطرح شد که با استاد نبوی ، معاون تبلیغ حوزه های علمیه ، مطرح، که در ذیل به اجمال تقدیم میشود:
#سوال:
نقش شما در نزاع بین #آیه_الله_یزدی و #آملی_لاریجانی چیست؟ وچرا تا آخر پای آقای #احمدی_نژاد ایستادید؟ و چرا غائله مدرسه #فیضیه را در سال ۹۷ آفریدید؟
#پاسخ_استاد_نبوی، مسئول بسیج اساتیدحوزه :
اساسا من اختلاف میان #علما را نمی پسندم و خود از علاقمندان و مریدان علما و مراجع معظم هستم، در جریان اخیر نیز از آنجا که سخنان حضرت آیت الله یزدی ، بنحوی مساله روز حوزه بود مورد اهتمام قرار گرفت، و نامی ازهیچکس ذکر نشده بود.
#آیه_الله_یزدی بر خلوص و تواضع حوزویان تاکید کرده و مرجع سازی و مرجعیت خود خوانده را تقبیح و به نقد اشرافیگری پرداختند که حرف دل همه حوزویان است.
اما درباره #احمدی_نژاد، از وقتی وی آقای مشایی را به عنوان معاون اولی منصوب کرد ودرطول دور دوم ریاست جمهوری که عملکردی متفات داشتند، اینجانب نقد جدی داشتم که مواضع من در همان زمان هویداست. سخنرانی ها ومقالات منتشر شده گواه این سخن است. متاسفانه برخی دوست دارند با دروغ پراکنی و تهمت زیست کنند.
واما درجریان #فیضه هیچ نقشی نداشته بلکه مخالف برگزاری آن بودم.لذا معاندان اگر سندی برخلاف دارند خوب است ارایه کنند تا جایزه بگیرند.
💠 من خواهش می کنم برای دنیای دیگران تا این حد بد اخلاقی نکنید وقیامت خود را به باد ندهید و اگر برای مزد #حرامی در پی #تخریب دیگران هستید ارزش ندارد می توان با صداقت زندگی کرد خداوند هم روزی رسان است و الا به دنیای خود هم نخواهید رسید. ممکن است #دروغ و #تهمت جولان داشته باشد ولی گذراست که رسواییش در دنیا و عذابش در آخرت است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#صدای_انقلاب
#آتش_به_اختیار
☑️ @tahlilgar57
هدایت شده از کافه بهلول (طنز سیاسی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدیر غله گنبد کاووس و همدستاش برداشتن گندم فاسد با فضولات سگ و ماسه بادی قاطی کردن، ۶ میلیارد به خود دولت فروختن!
آخر فیلم که مسئول متخلف سرتکون میده و جواب رئیس دادگستری بهش دیدن داره
°فرشیدسلطانی°
@bohlool
هدایت شده از جوانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجاب در غرب تا ۱۰۰سال پیش‼️😳😳😳
#ایتا، #پیام_رسان_برتر_ایرانی
#با_افق_جهانی
🌱 @javane313 🌱
#شعارجوانه:
من ایرانی می خرم،پس هستم.
هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور.
اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆