هدایت شده از ملاردی ها/ ملارد کهن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ پرچمِ عشق 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
در آستانه جام جهانی برای این روزهای ایرانمان
شاعر و خواننده:
سید صادق آتشی
____🍃🌸🍃____
🆔 @M_Amini40
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
"شناخت علائم ظهور"
🔹 شناختن علائم ظهور حضرت مهدی، به ویژه علائم حتمی که امامان خبر داده اند، از وظایف مهم منتظران در زمان غیبت است.*۱
🔸 بر همه لازم است که بعد از ظهور حضرت با ایشان بیعت نمایند و این اتفاق بدون علم به ظهور، امکان پذیر نیست
امام صادق فرمودند:
«پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است که عبارتند از یَمانی، سُفیانی، صدای آسمانی، کشته شدن نفس زکیه، فرو رفتن زمین در منطقه بیداء»*۲
💎 آیت الله صافی گلپایگانی فرمودند :
«شناخت علائم ظهور واجب است»
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
پنج علامت ظهور که از علائم حتمی و پیش زمینه ی ظهور منجی است
در شش ماه پایانی پیش از ظهور اتفاق میوفتد که با شورش سفیانی در تاریخ 10 رجب در سوریه آغاز میشود و همزمان در این روز سپاه یمانی از یمن و سپاه خراسانی از ایران قیام خواهند کرد که دو سپاه یمانی و خراسانی در جناح حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه در مقابل سپاه سفیانی می ایستند.
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
در سالی که بناست حضرت ظهور کند قحطی بطور جدی شیوع یافته و در 20 ماه جمادی الثانی چنان بارانی میبارد که از زمان حضرت آدم بی سابقه است که این باران تا دهم ماه رجب ادامه دارد.
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
🔷 رجب برای منتظران چیزی فراتر از ماه آمرزش و استغفار و آمادگی برای ورود به مهمانی بزرگ خدا در رمضان است.
🔶 رجب که می شود دلهای ما بی تاب و منتظر خروج پرچم هدایتگر یمانی، سردار سپاه امام_زمان است. رجب ماه پُر نشانه و امیدبخشِ نزدیکی ظهور است.
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
امام صادق میفرمایند:
وقتی قیام مهدی نزدیک شود در ماه جمادی الاثانی و ده روز از رجب بر مردم بارانی میباردکه خلائق همانند آنرا ندیده باشند( بحارالانوار ج 52 ص 337)
و شیخ مفید در باب این روایت میفرماید : سپس به بیست و چهار باران ختم می شود که زمین را پس از مرگش زنده میکند و برکاتش نمایان می شود ( الارشاد ج 2 ص 370)
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
امام صادق می فرمایند:
سفیانی از نشانه های حتمی است که شورش او در ماه رجب خواهد بود و بر نواحی و شهرهای پنجگانه ( دمشق ،حمص،فلسطین ،اردن،قنسرین) نه ماه حکومت میکند و حکومتش حتی یک روزهم بیشتر طول نخواهد کشید. (الغیبه نعمانی ص 202)
🌠🌠🌠🌠🌿🌺🌿🌠🌠🌠🌠
امیرالمومنین فرمودند: ( بحارالانوار خ 52 ص 228)
پس از استقرار فرمانده سپاه سفیانی در بیداء(صحرا) ندایی از آسمان می آید که : ای صحرا این قوم را در کام خود فرو ببر. دشت هم همه ی آنها را می بلعد به جز سه نفر که چهره ی ایشان به پشتشان برگشته نجات پیدا نمی کنند آنها از قبیله ی کلب(kalab ) هستند و در مورد آنها این آیه نازل شده(سوره سبا آیه ی 51)👇
ســـ🌤ـــلام
صبحتون پر از مهربانی خدا💐
انشاءالله درپناه پروردگار🌼🌱
امروزتون بخیر و نیکی☕️☘
حال دلتون خوب💓
وجودتون سبز و سلامت 🌿
زندگیتون غرق درخوشبختی🍏🍂
@shohadaye_montazerghaem
🍁آغاز هفته ای زیبا✨
✨با عطر خوش صلوات🍁
🍁اللّهُمَّصَلِّعَلي ✨
🍂مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد✨
🍁وَعَجِّلفَرَجَهُــم✨
→🌥💛←@B_rang_khodaa
هدایت شده از ملارد / ارنگه / مارليک / انديشه
📚 داستان کوتاه
طنــــاب و خدا
داستان طناب درباره کوهنوردی است که می خواست از بلندترین کوهها بالا برود..
او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.. ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود ...
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی می رفت.. ولی قهرمان ما به جای-آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک-شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد...
سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره ها-پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند..
کوهنورد همان طور که داشت بالا می رفت در حالیکه چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان -پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام تر سقوط کرد...
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بدزندگی اش را به یاد می آورد.. داشت فکر می کرد چقدر به مرگ نزدیک شده..که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده ...
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود ..
در ان لحظات سنگین سکوت چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند : "خدایا کمکم کن."
ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد:"از من چه می خواهی؟"
- نجاتم بده!
- واقعا فکر می کنی می توانم نجاتت دهم؟
- البته تو تنها کسی هستی که می توانی مرا نجات دهی.
پس آن طناب دور کمرت را ببر!
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت.. و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند...
روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت....
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از خبرگزاری فارس
سیر تا پیاز جامجهانی
🔹جام قدیم «ژول ریمه» نام داشت و نام دیگر آن "جام پیروزی" بود که جنس آن نقره و با طلا روکش شده بود. این جام توسط مجسمه ساز فرانسوی آبل لافلور طراحی شده. اروگوئه در سال۱۹۳۰ اولین فاتح این جام بود.
🔹پس از قهرمانی تیمملی برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰، طبق قوانین مقرر شد که برزیل جام را برای همیشه نگه دارد.
🔹پس از اینکه برزیل جام جهانی ژولریمه را حفظ کرد، فیفا تصمیم گرفت یک جام جایگزین بسازد به همین خاطر ۵۳ پیشنهاد از هنرمندان و مجسمهسازان از ۷ کشور مختلف دریافت کرد و سپس مجسمهساز ایتالیایی سیلویو گازانیاگا را که برای "برتونی" شرکت تولید مدال کار میکرد، انتخاب شد.
🔹فرانتس بکن باوئر اولین نفری بود که در سال ۱۹۷۴ به عنوان کاپیتان تیمملی آلمان غربی جام جدید را بالا سر برد و ژرمنها به مدت ۴ سال جام را در اختیار خود داشتند. اما از سال ۲۰۱۰ فیفا تصمیم گرفت یک ماکت به تیم برنده بدهد و نسخه اصلی آن را در موزه فیفا در زوریخ سوئیس نگه دارد.
@Farsna
هدایت شده از ملارد / ارنگه / مارليک / انديشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️هر طلوعی، تولدی دوباره است
🌨و هر تولدی، شروعی دوباره!
⚪️لبتون خندون
🌨دلتون بی غم
⚪️زندگیتون پر از عشق و امید😊
❤️سلام صبح بخیر☺️
____🍃🌸🍃____
🆔 @M_Amini40
هدایت شده از من انقلابي ام
#حکایت ✏️
دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر میکرد فرصت همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر میپرداخت.
برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم!
همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم.»
برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او میبخشی، آنچه کردهام مایه رضای تو نیست؟!»
ندا رسید: «آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم ولی مادرت از آنچه او میکند، بینیاز نیست. تو خدمت بینیاز میکنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم.»
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم زندگیه که از ایران ساختن با موی و بدن زن گند زدن به همه چی ایران و ایرانی یه نوشابه گاز دارم روش.
فقد میشع گف بپا آروغت نیاد طرفم اینم نگی بهتره