___🌿🌼🌿______________✧
شهیدمهدی زینالدین
-بـرادرشـهیدم]♥️
•با همه گرم می گرفت و زود صمیمی
میشد ، جای خودش را توی دل بچه
رزمنده ها باز کرده بود 😊💙
وقتی نبود جای خالی اش زیاد حس
می شد انگار بچه ها گم کرده ای
داشتند و بیتاب آمدنش بودند...
•خبر که می دادند ؛ آقا مهدی برگشته
دیگر کسی نمی ماند. همه بدو می رفتند
سمتش می دویدند دنبالش تا روی دست
بلندش کنند !! 😍
•از آنجا به بعد دیگر اختیارش دست
خودش نبود.گیر افتاده بود دست بچهها
مدام شعار میدادند « فرمانده آزاده ...» بالاخره یک جوری خودش را از چنگ وبال نیروها در میآورد .🌾
•می نشست گوشه ای دور از چشم بقیه با
خودش زمزمه می کرد و اشک میریخت💧
خودش را #سرزنش می کرد و به نفسش
تشر می زد :
«مهدی فکر نکنی کسی شدی که اینها
اینقدر خاطرت رو می خوان ! نه اشتباه
نکن ، تو #هیچی نیستی ، تو خاک پای
این بسیجی هایی...🌱»
همینطور میگفت و اشک میریخت💔
برگرفته از کتاب 📚
خودسازی به سبک شهدا_ص۱۱۳
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji