eitaa logo
کشکول
1.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
93 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طاهره ولی پور✌️ کار دنیا شده بر عکس ولی تا این حد جنس ساقی کپکی بوده ، بد دادی رد تابع امر ولی بودن اگر مزدوری است دم تکان دادن تو نزد عدو نامش چیست؟ ❣️ @kashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌سردار قاآنی: (حتی) یک زن باشرف را نمی‌بینید غیر محجّبه باشد...
🔴🔻رژیم درآینه‌ی اعداد،ارقام و واقعیت‌ها 🔻 علت‌اینکه بعضی‌ها گمان‌می‌کنند در دوران پهلوی ارزانی بوده،اینست که: قدیمی‌ها نرخهای زمان شاه را برای جوانان نقل می‌کنند ولی از درآمدهای آن زمان صحبتی نمی‌کنند. 🔷 تا جوانان با مقایسه‌ی این زمان با زمان شاه با یک محاسبه‌ی ساده، متوجه شوند که چه زمانی قدرت خرید مردم بالاتر بوده ‌است. ▪️ حالا جهت‌اطلاع جوانان به چند نمونه اشاره می‌کنم: 🔻 خرید خودرو: 🔷 سال ۱۳۴۹ که پیکان ۱۸ هزارتومان بود 🔷 حقوق یک کارمند رسمی در ماه ۲۰۰ تک تومانی یعنی دو هزار ریال بود. 🔷 اگر می‌خواست پیکان بخرد باید حقوق ۹۰ ماه یعنی ۷/۵ سالش را پرداخت میکرد. 🔷 و یا یک مدیر دبیرستان که حقوقش ۵۰۰ تک تومانی و خیلی هم بالا و عالی بود باید حقوق ۳۶ ماهش را بابت خرید پیکانی که نه کولر داشت، نه هیدرولیک بود و نه ترمزش ضد قفل بود، پرداخت می‌کرد. 🔷 اهالی یک روستا با ۳۰ خانوار، با مشارکت هم توانسته بودند یک نیسان دست دوم! به قیمت ۱۵ هزار تومان آن هم قسطی بخرند،تا بتوانند با هم به شهر نزدیک خود بروند و شیر و لبنیات بفروشند و مایحتاج خود را خرید کنند.!!! 🔷 ولی امروز عمده روستائیان خود صاحب یک نیسان یا ماشین دیگر هستند.!!!! 🔷 در آن زمان سالانه، کلاً ۳ هزار پیکان در کشور تولید می‌شد که آنهم به سختی فروخته می‌شد چون مردم توان خرید نداشتند... 🔷 اما الان سالانه حدود ۱ میلیون (حدود ۳۵۰ برابر زمان شاه) انواع خودرو تولید می‌شود و برای خرید آنها به علت کمبود تولید و قدرت بالای خرید مردم، صف و نوبت است!! 🔰 قیمت دلار: 🔷 سال ۱۳۵۰، هر دلار آمریکا به قیمت آزاد ۱۰۵ ریال فروخته می‌شد. 🔷 کارمندی که حقوق ماهیانه‌اش ۲۰۰ تک تومانی بود می‌توانست با حقوق ماهانه‌اش تقریباً ۲۰ دلار بخرد. 🔷 الآن یک کارگری که حداقل دستمزد را می‌گیرد می تواند با دستمزد یک ماهش ۱۲۰ دلار ۲۵هزارتومانی بخرد. 🔷 ضمن اینکه قیمت دلار، تنها شاخص اقتصادی نیست و در کنار آن شاخص توسعه انسانی، کاهش فقر ، ارتقاء بهداشت و سلامت عمومی و... هم هست که همگی رشدچشمگیری داشته اند. 🔷 مثلاً در سالِ ۱۳۵۰ دستمزد روزانه‌ی یک کارگر در شهری مثل فردوس در خراسان جنوبی ۲۵ تا ۳۰ ریال بود. 🔷 یعنی یک کارگر اگر سه روز و نیم کار می‌کرد می‌توانست ۱ دلار بخرد. 🔷 در حالی که امروز همان کارگر در شهر فردوس دستمزدش ۲۰۰ هزارتومان است و با سه روز و نیم کار می تواند ۲۸ دلار، ۲۵هزار تومانی بخرد! 🔰 اقلام مصرفی: 🔷 زمان شاه یک حلب ۴/۵ کیلویی روغن نباتی ۲۹ تک تومانی قیمت داشت 🔷 و کارگری که مزد روزانه اش درسال ۵۴ ، ۵۰ ریال بود تقریباً مزد ۶ روزش را می‌بایست بابت ۱ حلب روغن ۴/۵ کیلویی پرداخت می‌کرد. 🔷 در حالی که امروز یک کارگر ساده با ۶ روز کارش می تواند بیش از ۱۰ حلب روغن ۴/۵ کیلویی ۱۲۰ هزار تومانی بخرد. 🔷 سال ۵۴ مرغ منجمد کیلویی ۱۰۵ ریال فروخته می‌شد و مزد کارگر در شهر فردوس ۶۰ تا ۷۰ ریال بود. 🔷 یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزش را می‌پرداخت نهایتاً ۶۷۰ گرم مرغ خریداری می کرد. 🔷 در حالی که امروز با دستمزد روزانه ۲۰۰ هزارتومانی‌اش و با گرانی شدید مرغ قریب ۵ کیلوگرم مرغ می‌تواند بخرد. 🔷 سال ۵۴ قیمت یک موتور سیکلت یاماها ۱۰۰ خارجی ۵۶۰۰ تومان بود. 🔷 کارمندی که حقوقش عالی بود یعنی ماهانه ۵۰۰ تومان می‌گرفت اگر می‌خواست موتور بخرد می‌بایست تقریبا حقوق یکسالش را پرداخت می‌کرد. 🔷 و اگر یک کارگر با مزد روزانه ۶ تومانی‌اش می‌خواست موتور بخرد می‌بایست مزد ۹۳۴ روز کار یعنی ۲/۵ سالش را پرداخت می‌کرد. 🔷 در حالی که امروز می تواند با ۵ ماه کار یعنی مزد ۱۵۰ روز کار یک موتورسیکلت ۱۲۵ بخرد. 🔷 در زمان شاه نان سنگک ۵ ریال بود. 🔷 کارگری که در روز ۶ تک تومانی مزد میگرفت میتوانست ۱۲ عدد نان سنگک بخرد. همین بود که مردم حاشیه شهرها و حلبی آبادها نان خوردن نیز نداشتند.!!!! 🔷 ولی امروز کارگر با مزد یک روزش می تواند بیش از ۶۰ عدد نان سنگک ۳هزارتومانی بخرد. 🔰 خدمات عمومی: 🔷 در طول ۵۷ سال حکومت پهلوی‌ها، کل شهر فردوس ۳۲۰ شماره تلفن هندلیِ غیر خودکار داشت. 🔷 و بجز دو بخش سرایان و بُشرویه که هرکدام ۳ یا ۴ خط تلفن هندلی داشتند، در کل روستاهای استان خراسانِ بزرگ فقط ۳۱ روستا دارای یک خط تلفن برای تماس عموم مردم بودند 🔷 در حالیکه از ابتدای انقلاب تا سال ۶۴ یعنی در عرض ۶ سال، همین فردوس دارای ۲ هزار شماره تلفن خودکار گردید. و در سال ۷۴ بالغ بر ۹۵% روستاهای فردوس دارای تلفن خودکار خانگی شدند. 🔷 کل شهر مشهد در ۵۷ سال حکومت پهلوی‌های ، ۴۱۰۰۰ شماره تلفن داشت. که درسال ۷۴ یعنی در عرض ۱۶ سال ۱۹۴/۰۰۰ شماره‌ی جدید به مردم واگذار شد. 🔷 امروز کار به جایی رسیده است که هر کس به خط تلفن نیاز داشته باشد با مراجعه به مخابرات آن را برای هرجای شهر که بخواهد، دریافت می‌کند.
جانِ شیعه اهل سنت بعد از صرف شام فرصت خوبی بود تا مادر ماجرای صبح را برای پدر و عبدالله شرح دهد. هر چه قلب من از تصور واکنش پدر، غرق در اضطراب بود، مادر برای طرح این خواستگار جدید، که هنوز نیامده دلش را بُرده بود، اشتیاق داشت. خودم را به شستن ظرف‌های شام مشغول کرده بودم که مادر شروع کرد: _عبدالرحمن! امروز مریم خانم اومده بود اینجا. پدر منظور مادر از «مریم خانم» را متوجه نشد که عبدالله پرسید: _زن عموی مجید رو میگی؟ و چون تأیید مادر را دید، با تعجب سؤال بعدی‌اش را پرسید : _چی کار داشت؟ و مادر پاسخ داد: _اومده بود الهه رو خواستگاری کنه! پاسخ مادر آنقدر صریح و قاطع بود، که عبدالله را در بُهتی عمیق فرو برد و پدر حیرت زده پرسید: _برای کی؟ مادر لحظاتی مکث کرد و تنها به گفتن «برای مجید!» اکتفا کرد. احساس کردم برای یک لحظه گوشم هیچ صدایی نشنید و شاید نمی‌خواست عکس‌العمل پدر را بشنود. از بار نگاه سنگینی که به سمتم خیره مانده بود، سرم را چرخاندم و دیدم عبدالله با چشمانی که در هاله‌ای از ابهام گم شده، تنها نگاهم می‌کند و صورت پدر زیر سایه‌ای از اخم به زیر افتاده است که مادر در برابر این سکوت سنگین ادامه داد: _می‌گفت اصلاً بخاطر همین اومدن بندر، مجید ازشون خواسته بیان اینجا تا براش بزرگتری کنن. منم گفتم باید با باباش حرف بزنم. پدر با صدایی گرفته سؤال کرد: _مگه نمی‌دونست ما سُنی هستیم؟ و مادر بلافاصله جواب داد: _چرا، می‌دونست! ولی گفت مجید میگه همه مسلمونیم و به بقیه چیزها کاری نداریم! از شنیدن این جواب قاطعانه، پدر برآشفت و با لحنی عصبی اعتراض کرد: _الآن اینجوری میگه! پس فردا که آتیشش خوابید، می‌خواد زندگی رو به الهه زهر کنه! هان؟ مادر صورت در هم کشید و با دلخوری جواب داد: _عبدالرحمن! ما تو این شهر این همه دختر و پسرِ شیعه و سُنی می‌شناسیم که با هم وصلت کردن و خوب و خوش دارن زندگی می‌کنن! این چه حرفیه که می‌زنی؟ پدر پایش را دراز کرد و با لحنی لبریز تردید پاسخ داد: _بله! ولی به شرطی که قول بدن واقعاً همدیگه رو اذیت نکنن! و حالا فرصت خوبی برای راضی کردن پدر بود که مادر لبخندی زد و با زیرکی زنانه‌اش آغاز کرد: _مریم خانم می‌گفت قبل از اینکه بیان بندر خیلی با مجید صحبت کردن! ولی مجید فکراشو کرده و همه شرایط رو قبول داره! و با صدایی آهسته و لحنی مهربان‌تر ادامه داد : _بلاخره این جوون چهار پنج ماهه که تو این خونه رفت و آمد داره! خودمون دیدیم که چه پسر نجیب و سر به راهیه! من که مادر الهه بودم یه بار یه نگاه بد از این پسر ندیدم! بلاخره با هم سرِ یه سفره نشستیم، با هم غذا خوردیم، ولی من یه بار ندیدم که به الهه چشم داشته باشه! بخدا واسه من همین کافیه که رو سرِ این جوون قسم بخورم! انتظار داشتم عبدالله هم در تأیید حرف مادر چیزی بگوید، اما انگار شیشه سکوتش به این سادگی‌ها شکستنی نبود. سرش را پایین انداخته و با سرانگشتش گل‌های فرش را به بازی گرفته بود. ظرف‌ها تمام شده و باز خودم را به هر کاری مشغول می‌کردم تا نخواهم از آشپزخانه بیرون بروم که پدر صدایم کرد: _الهه! بیا اینجا ببینم. شنیدن این جمله آن هم با لحن قاطع و آمیخته به ناراحتی پدر، کافی بود که تپش قلبم را تندتر کند. با قدم‌هایی کوتاه از آشپزخانه خارج شدم و در پاشنه در ایستادم که پدر با دست اشاره کرد تا بنشینم. همین که نشستم، عبدالله سرش را بالا آورد و نگاهم کرد و نگاهش به قدری سنگین بود که نتوانستم تحمل کنم و اینبار من سرم را پایین انداختم. پدر پایش را جمع کرد و پرسید: _خودت چی میگی؟ شرم و حیای دخترانه‌ام با ترسی که همیشه از پدر در دل داشتم، به هم آمیخته و بر دهانم مُهر خاموشی زده بود که مادر گفت: _خُب مادر جون نظرت رو بگو! سرم را بالا آوردم. نگاه ناراحت پدر به انتظار پاسخ، به صورت گل انداخته‌ام خیره مانده و نگاه پُر از حرف عبدالله، بیشتر آزارم می‌داد که سرم را کج کردم و با صدایی گرفته که انگار از پس سال‌ها انتظار برای آمدن چنین روزی بر می‌آمد، پاسخ دادم: _نمی‌دونم... خُب من... نمی‌دونم چی بگم... ادامه دارد... ❣️ @kashkool
غ بهروز: 🚨قابل توجه کسانی که شعارشان اینست: ✊وای اگر خامنه‌ای حکم جهاد م دهد ... ⬅️ تاکنون امام خامنه‌ای "مدظله العالی" امر به چه جهادهایی فرمودند❓ 1️⃣ جهادعلمی من عقیده‌ام این است كه كار علمی در دانشگاه و در كشور باید جهادی باشد؛ كار علمیِ جهادی انجام بگیرد. ۹۲/۵/۶ ⬅️ یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژه‌ی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. ۸۹/۴/۲ 2️⃣ جهاداقتصادی امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است. ۹۴/۱/۱ ⬅️ تعصب در مصرف کالای داخلی؛ محصولات داخلی را مردم مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانه‌ها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست؟! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران، خارجیِ آن را مصرف نکنند. ۹۳/۱۱/۲۹ 3️⃣ جهادفرهنگی واقع قضیّه این است كه كارزار فرهنگی از كارزار نظامی اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناك‌تر نباشد، كمتر نیست؛ این را بدانید؛ واقعاً یك میدان كارزار است اینجا.۹۲/۹/۱۹ 4️⃣ جهادسیاسی یک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. این جهاد لزوماً جهاد نظامی نیست؛ جهاد سیاسی است. ۸۷/۷/۱۰ ⬅️ باید احساس وظیفه را فراموش نکنیم؛ مجاهدت را فراموش نکنیم؛ جهاد در صحنه‏ های مختلف، وظیفه‏ ماست و ضامن پیشرفت و پیروزی ماست. در صحنه‏ سیاسی هم جهاد هست ...۸۶/۵/۲۸ 5️⃣ جهادفرزندآوری مسئله‌ی جمعیّت یكی از خطراتی كه وقتی انسان درست به عمق آن فكر میكند، تن او میلرزد، این مسئله‌ی جمعیّت است ... یعنی مسئله‌ی جمعیّت از آن مسائلی نیست كه بگوییم حالا ده سال دیگر فكر میكنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسلها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست.۹۲/۹/۱۹ ⬅️ فرزندآوری یكی از مهمترین مجاهدت های زنان و وظایف زنان است؛ چون در حقیقت هنر زن است؛ اوست كه زحماتش را تحمل میكند، اوست كه رنجهایش را میبرد، اوست كه خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. ۹۲/۲/۱۱ و... ⁉️ سوال: اگر به این جهادها عمل شود آیا کار به جهاد نظامی خواهد رسید
غمگساری شهید حایری از مردم آیت‌الله العظمی شهید شیخ عبدالکریم حائری در غمگساری از مردم مرز نمی‌شناخت. شبی پسر بچه‌ای هفت یا هشت ساله‌ به در خانه ایشان آمد و از حال وخیم پدرش به خادم ایشان گفته و کمک خواست. اما پاسخ شنید: «فردا صبح بیا.» آیت‌الله حائری از شنیدن این پاسخ ناراحت شده و فرمود: «یعنی چه که فردا صبح بیاید.» ایشان از جابرخاست و به همراه خادم خود حرکت کرد و به دنبال دکتر مدرسی فرستاده و با او به منزل بیمار رفت. پدر خانواده سخت بیمار بود و دکتر مدرسی پس از معاینه، نسخه‌ای نوشت و دستوراتی داد. از جمله اینکه باید پای بیمار با روغن زیتون چرب کرده و مشت و مال دهند. کربلایی‌علی‌شاه خادم ایشان، آماده این کار شد و پاچه شلوار بیمار را بالا زد. اما از کثیفی پای بیمار و بوی تعفن آن دچار حالت تهوع شد. آیت‌الله‌العظمی حائری با دیدن این صحنه، بدون درنگ از جا برخاست و آستین‌های خود را بالا زد و بدون آنکه اظهار چندش از بوی پای بیمار کند، پاهای او را با روغن چرب کرده و ماساژ داد. 📚موسس شهید، ص۴۷و۴۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 آقای فرخ نژاد خوب گوش کن، این تنها نمونه‌ای از رشادت های جوانان ماست!
📍این کتاب، جدیدترین اثر گلدستون، از سرشناس‌ترین جامعه شناسان در زمینه ی انقلابها است. یک فصل این کتاب در مورد جنبش سبز در ایران است. گلدستون مهمترین عامل ناکامی جنبش سبز در ایران را «عدم تردید حکومت برای جمع کردنش» میداند. 🔹گلدستون یک جمله کلیدی داره: «انقلاب ها را انقلابیون به پیروزی نمیرسانند، ضعف نشان دادن حکومت ها باعث پیروزیشان می‌شود».
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی اینستاگرام میخواد تو ایران دفتر بزنه 😁 اینستاگرام خیلی پُرابلم داره بِرار😆🤣
24.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آری همیشه تاریخ تکرار میشود و این ماهستیم که از گذشته درس میگیریم یا تاریخ را بار دیگر تکرار می کنیم... شاید بعد از دیدن این کلیپ یاد صبحت های پدر یک نفر بیافتید... پدر دروغگو مهسا امینی که اینهمه آشوب رو تو کشور راه انداخت و حال هیچکس کاری بهش نداره