هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢دروغ نگوییم
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﺳﺎﻋﺖ ۵ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ ۵:۳۰ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ ۶:۰۰ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟! ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ! ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: «ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ “ﺭﺍﺳﺖ” ﺑﮕﻮﯾﯽ!!» ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!! ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮیم
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ۸۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!!🌺
✍تاریخ نگار
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢شگفت انگیز ترین رفتار انسان؟
از عالمی پرسيدند:
شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میکند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود
ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه میگذارد.
سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میکند و طورى زندگى میکند كه انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى میمیرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است!
آنقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.🌺
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
کشکول داستاندونی.....( صلوات ):
💢او نیاز دارد
فردی میگوید:
یک روز سر تئاتری با دوستم حسین
بودیم،
هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن!!
گفتم: حسین!
این جوری اومدی از خونه بیرون؟
سرما نخوری؟
کاپشن خوشگلت کو؟
گفت: کاپشنم خوشگل بود نه؟
گفتم آره!
گفت: منم خیلی دوسش داشتم...
ولی سر راه یکی رو دیدم،
که هم دوسِش داشت و هم احتیاجش داشت...
ولی من فقط دوستش داشتم..!🌺
👳 @mollanasreddin 👳
💢شگفت انگیز ترین رفتار انسان؟
از عالمی پرسيدند:
شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میکند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود
ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه میگذارد.
سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میکند و طورى زندگى میکند كه انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى میمیرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است!
آنقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.🌺
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
کشکول داستاندونی.....( صلوات ):
💢او نیاز دارد
فردی میگوید:
یک روز سر تئاتری با دوستم حسین
بودیم،
هوا هم خیلی سرد بود.
از ماشین پیاده شد بدون کاپشن!!
گفتم: حسین!
این جوری اومدی از خونه بیرون؟
سرما نخوری؟
کاپشن خوشگلت کو؟
گفت: کاپشنم خوشگل بود نه؟
گفتم آره!
گفت: منم خیلی دوسش داشتم...
ولی سر راه یکی رو دیدم،
که هم دوسِش داشت و هم احتیاجش داشت...
ولی من فقط دوستش داشتم..!🌺
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢عجب روزگاری است
مردی خوشبخت و ثروتمند دچار بدبختی شد. روزی عطسه ای زد. عده ای که نزدیک او بودند فکر کردند که بادی از او خارج شده است؛ به او فحش و ناسزا گفتند.
خودش خندید و گفت:
عجب روزگاری است. در ایام خوشبختی اگر بادی از من خارج میشد مردم آن را عطسه به حساب میآوردند و درود میگفتند؛ اما حال که در بدبختی به سر میبرم عطسه مرا باد به حساب میآورند و لعنت میگویند.....🌺
✍لطائف الطوائف
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢عجب روزگاری است
مردی خوشبخت و ثروتمند دچار بدبختی شد. روزی عطسه ای زد. عده ای که نزدیک او بودند فکر کردند که بادی از او خارج شده است؛ به او فحش و ناسزا گفتند.
خودش خندید و گفت:
عجب روزگاری است. در ایام خوشبختی اگر بادی از من خارج میشد مردم آن را عطسه به حساب میآوردند و درود میگفتند؛ اما حال که در بدبختی به سر میبرم عطسه مرا باد به حساب میآورند و لعنت میگویند.....🌺
✍لطائف الطوائف
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢دروغ نگوییم
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﺳﺎﻋﺖ ۵ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ ۵:۳۰ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ ۶:۰۰ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟! ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ! ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: «ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ “ﺭﺍﺳﺖ” ﺑﮕﻮﯾﯽ!!» ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!! ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮیم
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ۸۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!!🌺
✍️ #بیاد_بسیجی_مرحوم
#مهندس_آسیدمجید_میرلوحی
#صلوات_وفاتحه 🇮🇷
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
.📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢دروغ نگوییم
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﺳﺎﻋﺖ ۵ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ ۵:۳۰ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ ۶:۰۰ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟! ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ! ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: «ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ “ﺭﺍﺳﺖ” ﺑﮕﻮﯾﯽ!!» ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!! ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮیم
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ۸۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!!🌺
✍تاریخ نگار
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢غربال نداریم
«پيرمرد زرگری به دکان همسايه خود رفت و گفت: ترازويت را به من بده تا اين خرده های طلا را وزن کنم ؛ همسايهاش که مرد عاقل و دورانديشی بود ، گفت ببخشيد من غربال ندارم. پيرمرد گفت: حالا ديگر مرا مسخره ميکنی ، من می گويم ترازو ميخواهم تو ميگويي غربال ندارم ، مگر کر هستی؟
همسايه گفت: من کر نيستم ولی درک کردم که تو با اين دستهای لرزان خود چون خواهی که خُردههای طلا را به ترازو بريزی و وزن کنی مقداری از آن به زمين خواهد ريخت ، آن وقت براط جمع آوری آنها جاروب خواهی خواست ، و بعد از آنکه طلاها را با خاک جاروب کردی آن وقت غربال لازم داری تا خاک آنها را بگيري ، من از همين اول گفتم که غربال ندارم.»🌺
✍ #مثنوی_معنوی
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
✨﷽✨
خاطره
شخصی به نام آقای سارنگ میگفت: من خدمت جناب شیخ رفتم و گفتم: من گرفتارم، زن ندارم، میخواهم ازدواج كنم، پول هم ندارم! شیخ گفت: برو 16 دست غذا بخر و فقرا را اطعام كن، ان شاء الله مشكل تو حل میشود. آقای سارنگ میگفت: من به جناب شیخ گفتم: آخر برای خرید همین 16 دست غذا هم پول ندارم! جناب شیخ گفت: برو قرض كن! ان شاءالله مشكل تو حل میشود. گفت: من رفتم قرض كردم و 16 دست غذا گرفتم و به فقرا دادم و بحمدالله مشكلاتم حل شد. بعد رفتم خدمت ایشان و گفتم: جناب شیخ! شما به بعضی میفرمایید 5 دست غذا به نیت 5 تن به فقرا بده، به دیگری میگویی 12 دست به نیت 12 امام، یا 14 دست به نیت 14 معصوم، چرا به من گفتید 16 دست غذا بخرم و به فقرا بدهم؟
جناب شیخ گفت: برای كار تو، از حضرت ابوالفضل(علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) هم كمك گرفتم.
ببینید! این كار یعنی این كه این من نیستم كه كاری می کنم، بلكه ائمه(علیهم السلام) و بزرگان دین هستند كه توسل به آنها و اطعام گرسنگان كارگشاست.
منبع📚: گفتگوی کیهان فرهنگی با جناب آقای حاج محمود نکوگویان فرزند جناب شیخ رجبعلی خیاط- رهشماره 206 آذر 1382از سایت باران رحمت
❤️ فراموش نشه!
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚#کشکول_داستاندونی📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
🌸💚🌸💙🌸
کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
✅#طنازی_حداد_عادل
#و_نام_زینب
✍️سعید معدنی
آقای حداد عادل در سخنان عجیبی گفته است که "کسی را نمیشناسد که قبل از انقلاب نام فرزندش را زینب گذاشته باشد"!
احتمالا میلیون ها نفر مثل من از شنیدن این خبر تعجب کرده اند و حتی خندیده اند، که چرا کسانی چنین سخنانی بی پایه بر لب میرانند.
تازه ایشان استاد و محقق برجسته نظام است وای به حال بقیه کارگزاران که مثلا نمیتوانند یک گزارش را از رو بخوانند!
با خودم میگویم آخر این چه حرفی است که جناب حداد عادل گفته است و نیتشان چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟
آقای حداد عادل، اما من و ما خانواده های مسلمان قدیمی و قبل از انقلاب با نام "زینب" آشنا هستیم. نام خواهر من "زینب" است! متولد دههی چهل، چون در روز تولد امام حسین به دنیا آمده بود نامش را "زینب" گذاشته اند.
همسایه ای داشتیم مثل همه مادران سختکوش و رنجدیده متولد اوایل سده ۱۳۰۰، نامش "زینب" بود و فرزند برومندش "رضا سرخیل" در جبهههای جنگ شهید شد. شهید سرخیل متولد ۱۳۳۸ بود.
همچنین دو دیگر از اقوام دور و نزدیک را در دوران قبل انقلاب میشناسم که نامشان "زینب" بود.
آدم از این همه بیدقتی و بدون تامل صحبت کردن یک فلسفهخواندهی کهنسال و مولف کتاب های درسی نسل دوران دبیرستان ما در دهه ۶۰ تعجب می کند. خدا می داند چند دهه با این ذهنهای نیاندیشیده زندگی کردهاند، با مدیران و تصمیم گیران اطراف خویش سخن گفتهاند و در تصمیمگیریهای مهم کشور تاثیر داشتهاند.
چند سال پیش از قول آقای حداد عادل می گفتند که کتابخانه منزلش آنقدر بزرگ است که دو کتابدار استخدام کرده است.
کاش از آن کتابدارها میخواست تحقیقی میکردند و اسامی قبل از انقلاب را برایش بیرون می کشیدند تا مشاهده کند صدها هزار و شاید میلیونها نام زینب وجود داشته است.
آدم از شنیدن چنین اظهارنظرهایی افسرده و غمگین میشود و اینکه چه کسانی برما حکمرانی میکنند. آیا قبل از انقلاب مردم مسلمان آشنا با نام زینب نداشتیم و همگی به واسطه انقلاب ۵۷ مسلمان شده ایم و با نام زینب آشنا شده ایم؟!
آیا هیچ روحانی و عالم مسلمانی قبل از انقلاب نبوده که نام دخترش را زینب بگذارد؟! این سخن به نوعی زیر سوال بردن مومنان و عالمان دین قبل از انقلاب است و به قول جوانان یک گل به خودی تمام عیار و نابود کننده است.
فکر میکنم باید اطرافیان افراد مسن مشهور، از آنها مراقبت کنند تا هر سخنی نگویند، چون اینگونه سخنان سطحی و بی پایه به افراد سنجاق شده و در تاریخ آینده به یادگار باقی خواهد ماند.
#کوپولک_خان
🇮🇷 #صلوات_یادت_نره🇮🇷
😊 #کشکول_طنازی (صلواتی )
😂😊😊😂
https://eitaa.com/kashkoole_tanazy
.کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
#شماودوستانتونهم_دعوتید👆👆👆
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
📚 شکایت از روزگار
مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود.فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی، او را آزار می داد.
یک روز در محضر امام صادق (علیه السلام) لب به شكایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح كرد.
گفت فلان مبلغ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا كنم؟فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم.
بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام.
به هر در بازی می روم، به رویم بسته می شود.
در آخر از امام تقاضا كرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فروبسته او بگشاید.
امام صادق (علیه السلام) به كنیزكی كه آنجا بود فرمود برو آن كیسه اشرفی را كه منصور برای ما فرستاده بیاور.
كنیزک رفت و فورا كیسه اشرفی را حاضر كرد.
آنگاه به مفضل بن قیس فرمود در این كیسه چهارصد دینار است و كمكی است برای زندگی تو.
گفت مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.
امام فرمود بسیار خب، دعا هم می كنم، اما این نكته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نكن.
اولین اثرش این است كه وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شكست یافته ای.
در نظرها كوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود.
📚 بحارالانوار، جلد 11، صفحه 114
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان آموزنده🎐
#صلوات_یادمون_نره
💠💠 #بیادشهیدعلیرضاوباباوآباءواجدادمون
خصوصا پدرومادر شهدا
📚 #کشکول_داستاندونی..... ( صلوات )
https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
😊 #کشکول_طنازی (صلواتی)
😂😊😊😂
https://eitaa.com/kashkoole_tanazy