eitaa logo
کشکول طنازی...😂😂( صلواتی )
244 دنبال‌کننده
9هزار عکس
15هزار ویدیو
42 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دیدن این کلیپ جوری جیگرتون حال میاد که شیرینیش تا آخر عمر زیر زبونتون میمونه👌 💙🍀
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
شب‌های پایانی ماه صفر کجا هیئت برویم 🔹ایام پایانی ماه صفر که مصادف با سالروز رحلت پیامبر(ص)، شهادت امام حسن(ع) و شهادت امام رضا(ع) است، هرساله به این مناسبت هیئت‌های کشور مجالس عزاداری برپا می‌کنند. برنامهٔ ۳۵ هیئت را اینجا ببینید @FarsMaaref 💠
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کنسرت مک‌لِمور، یکی از معروف‌ترین رپرهای آمریکایی با فریاد چند هزار نفری: آزاد باد فلسطین ✅
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️شاعر شعر معروف «» را بیشتر بشناسید... باور نمیکنید که شاعر این دودمه پدر چه کسی بوده است... فراموش نشود 🍀💙 💠💠 خصوصا پدرومادر شهدا کانال @kashkooleayevahadis 🍃💐🍃💐🍃💐🍃
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔸 ✍فضیل بن عیاض در اوایل، راهزن بود و در همان اوقات، نسبت به یکی از زنان علاقمند شده بود. وی شبی از شب ها برای آنکه به وصال آن زن برسد. از دیواری بالا رفت تا به منزل او برود، ناگاه آواز گوینده ای را شنید که این آیه را تلاوت می نمود: 🔹أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ(1) آیا وقت آن نرسیده است آنان که ایمان آورده اند، قلب هایشان از برای یاد خدا نرم شود. همین که فضیل این آیه را شنید، با خود گفت: وقت آن شده که دل آهنین من، چون موم، از آتش توبه نرم گردد. 🔸او همان شب، سر به بیابان نهاد و بعد از طی مسافتی، به کاروان سرایی رسید که جماعتی از کاروانیان در آنجا پیاده شده و به استراحت می پرداختند. نیمه شب، کاروانیان برخاستند و گفتند: برخیزند تا روانه شویم. یکی از آنها گفت: توقف کنید تا روز شود؛ زیرا که فضیل در راه است. 🔹فضیل از شنیدن این حرف، ناراحت شد و به آنها گفت: جوانمردان! فضیل، اکنون در مقابل شماست، از ناحیه او، خاطر جمع باشید و حرکت کنید. رسم فضیل این بود که هر مالی را که می دزدید، نام صاحبانش را در طوماری ثبت می نمود، بنابراین صاحبان اموال را طلبید و به هر نحو بود، رضایت آنان را به دست را آورد. 🔸یک یهودی که فضیل از او مال زیادی دزدیده بود باقی ماند. آن یهودی در شام زندگی می کرد. بنابراین فضیل به شام رفت و یهودی را پیدا کرد و جریان توبه خود را به او گفت و از او حلالیت طلبید. یهودی به فضیل گفت: 🔹من سوگند خورده ام تا مال خود را نستانم، رضایت ندهم، و اکنون که مالی در دست نداری، باید به خانه من بیایی و از پولی که من در زیر بساط دارم برداشته و به من بدهی، تا سوگند خود را نشکسته باشم و تو هم به مراد خود که رضایتمندی من است برسی. مرد یهودی فضیل را به خانه خود برد. 🔸آنگاه فضیل دست به زیر تشک وی برد و مرتب زر برداشته و به یهودی داد؛ تا هنگامی که ذمه خود را بری نمود. مرد یهودی پس از مشاهده این جریان مسلمان شد و گفت : آیا می دانی که چرا مسلمان شدم! فضیل گفت: خیر! 🔹مرد یهود گفت: در کتاب آسمانی تورات خوانده بودم هر کس از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به راستی توبه کند، خاک برای او به خواست خداوند عالم، مبدل به طلا گردد. چون در زیر بساط من به غیر از خاک چیزی نبود، می خواستم تو را امتحان کنم و از این راه، حقانیت اسلام را هم بشناسم؛ 💯به همین دلیل چون چنین دیدم، مسلمان شدم 📚1) حدید آیه 16.  کشکول طبسی، ص 37 - 36