eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
250 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27.1هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💠داستان روزی کسی با حالی پریشان خدمت امام صادق(ع) رسید و از سختی زندگی خود شکایت کرد. حضرت، زندان کوفه را به یاد وی آورد و فرمود: زندان کوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جایی تنگ و بدبو است که افراد در آن جا در بدترین شرایط به سر می برند. حضرت فرمود: تو نیز در زندان دنیا به سر می بری، با وجود این می خواهی در آسایش و خوشی باشی؛ مگر نمی دانی که دنیا زندان مومن است.(۱۶) 👈 حضرت با ترسیم چهره واقعی دنیا برای وی، بار غم و اندوهش را کاستند و به او نیرویی تازه بخشیدند. 💠داستان روزی حضرت سلیمان (ع) با شکوه پادشاهی عبور می‌کرد؛ در حالی که پرندگان بر سرش سایه افکنده بودند و جن و انس در اطرافش با کمال ادب و احترام عبور می‌نمودند. در مسیر راه دید عابدی در گوشه‌ای مشغول عبادت خداست. آن عابد هنگامی که موکب پر شکوه سلیمان را دید، به پیش آمد و گفت: «ای پسر داوود! به راستی خداوند سلطنت و امکانات عظیمی در اختیارات نهاده است!». حضرت سلیمان که هرگز به جاه و مقام دل نبسته و مقامات ظاهری او را مغرور ننموده بود، به عابد چنین فرمود:«لِتَسْبِیحَةٌ فِی صَحِیفَةِ مُؤْمِنٍ خَیرٌ مِمّا اُعْطِی لِاِبْنِ داوْدَ، فَاِنَّ ما اُعْطِی ابْنُ داوُدَ یذْهَبُ وَ التَّسبیحُ تَبْقِی؛ ثواب یک تسبیح خالص در نامة عمل مؤمن، از همة آن‌چه خداوند به سلیمان داده بیش‌تر است؛ زیرا ثواب آن تسبیح، در نامة عمل باقی می‌ماند؛ ولی سلطنت سلیمان (ع) از بین می‌رود».(۱۷) 💠داستان مردي از پيروان پيامبر اسلام(ص) به نام سعد، بسيار مستمند بود و از اصحاب صفّه محسوب مي‌شد. و تمام نمازهايش را پشت سر پيامبر مي‌خواند. پيامبر از فقر سعد ناراحت بود، روزي به او وعده داد اگر مالي به دستم بيايد، تو را بي‌نياز مي‌كنم. مدّتي گذشت و بر حسب اتفاق، چيزي به دست نيامد و افسردگي پيامبر بر وضع مادي سعد، بيشتر شد. در اين هنگام جبرييل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض كرد: خداوند مي‌فرمايد: ما از اندوه تو، به واسطه فقر سعد ‌آگاهيم، اگر مي‌خواهي از اين حال خارج شود، اين دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند. پيامبر دو درهم را گرفت. وقتي براي نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده كرد كه به انتظار ايشان بر در يكي از حجره‌هاي مسجد ايستاده است. فرمود: مي‌تواني تجارت كني؟ عرض كرد: سوگند به خدا كه سرمايه ندارم! پيامبر آن دو درهم را به او داد و فرمود: سرمايه خود كن و به خريد و فروش مشغول شو. سعد پول را گرفت و براي انجام نماز به مسجد رفت و بعد از نماز ظهر و عصر، به طلب روزي مشغول شد. خداوند بركتي به او داد كه هر چه را به يك درهم مي‌خريد دو درهم مي‌فروخت. كم‌كم وضع مالي او خوب شد؛ به طوري كه بر در مسجد، دكاني گرفت و كالاي خود را آنجا مي‌فروخت. وقتي تجارتش بالا گرفت، كارش از نظر عبادي به جايي رسيد كه حتي وقتي بلال اذان مي‌گفت، او خود را براي نماز آماده نمي‌كرد. پيامبر به وي فرمود: سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز باز داشته است. او مي‌گفت: اگر اموال خود را بگذارم ضايع مي‌شود، مي‌خواهم پول جنسي را كه فروخته‌ام دريافت كنم و پول كالايي را كه پيش از اين خريده‌ام بپردازم. پيامبر(ص) از مشاهده اشتغال سعد به ثروت و باز ماندنش از بندگي، افسرده شد. جبرييل نازل شد و عرض كرد: خداوند مي‌فرمايد: از افسردگي تو اطلاع يافتيم، كدام حال را براي سعد مي‌پسندي؟ پيامبر(ص) گفت: حال قبلي برايش بهتر است. جبرييل گفت: آري! علاقه به دنيا انسان را از ياد آخرت غافل مي‌كند، حال دو درهمي را كه به او دادي از او پس بگير. پيامبر به سعد فرمود: دو درهمي كه به تو داده‌ام برنمي‌گرداني؟ عرض كرد: اگر به جاي آن، دويست درهم، بخواهيد مي‌دهم. فرمود: نه، همان دو درهم را بده. سعد پول را تقديم كرد و چيزي نگذشت كه وضع مالي او به حال اول برگشت.(۱۸) 👈لغت اَصْحاب صُفّه گروهی از یاران پیامبر اسلام(ص) که پس از هجرت به مدینه در قسمت شمالی مسجد النبی سکنی گزیدند و به سبب از دست‌دادن و یا رهاکردن خانه، دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش فقر و تنگدستی، به عبادت و تعلیم و تعلم و شرکت در جهاد روی آوردند. ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.بحار الأنوار ، ج۷۸،ص۱۱. ۲.الكافي،ج۲،ص۳۲۰. ۳.الکافی،ج۲،ص۴۵۴ ۴.نهج البلاغه فيض الاسلام ،ج۶  ،ص۱۲۵۷. ۵.تحف العقول،ص۳۵۸. ۶.همان،ص۵۱. ۷.توسعه اقتصادی،ج۲،ص۹۵۸. ۸.نهج البلاغه، حکمت ۳۷۹. ۹.بحار الأنوار ،ج۷۷،ص۲۱۱. ۱۰.الكافي ،ج۲،ص۱۲۸ ۱۱.امالي صدوق،ص۵۶. ۱۲.نهج الفصاحه، ح۲۹۴۱. ۱۳.مكارم الأخلاق ،ج۲،ص۳۳۴. ۱۴.نهج البلاغة ، خطبه ۲۲۳ ۱۵.تحف العقول ،ص۲۰۷. ۱۶.الکافی، ج۲، ص۲۵۰. ۱۷. المحجة البیضاء، ج۵، ص۳۵۵. ۱۸.الکافی،ج ۵، ص۳۱۲. 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
دوستان و همرزمانش شهید ما زینت شهرهای ما نام شماست 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
یادت گرامی باد پاک به دنیا اومدی و پاکم رفتی نه از ناموس کسی عکس گرفتی ونه عکس ناموس کسی را پخش کردی:)) 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
یادت گرامی باد پاک به دنیا اومدی و پاکم رفتی نه از ناموس کسی عکس گرفتی ونه عکس ناموس کسی را پخش کردی:)) 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🌸🍃🌸🍃 این مثل عموما در مورد افرادی به کار می‌رود که سوادی ندارند و قدرت درک و معرفت آن‌ها از امور تا حدی ضعیف است که حتی در اصطلاح دو کلمه «هر» و «بر» را هم از یکدیگر تشخیص نمی‌دهند. دو کلمه‌ای که در اصطلاح حتی شبانان می‌دانند و از هم تمیز می‌دهند.در میان شبانان، صدای «هر» برای طلبیدن گوسفندان به کار می‌رود و «بر» برای به جلو راندن آن‌ها. همه آهنگ‌ها و لهجه‌ها را چوپان زبده و کارکشته می‌داند. صدای «هر» «بر» را حتی چوپان تازه‌کار هم می‌داند و البته باید بداند. زیرا که فراگرفتن آن حتی برای چوپان‌های تازه‌کار هم اشکال و دشواری ندارد. پس در صورتی که فردی اصول اولیه و ابتدایی کاری را نداند در حالی که باید بلد باشد، به مثابه فرد چوپانی است که از روی بی‌استعدادی مضاعف هر را از بر تمیز نمی‌دهد. این اصطلاح «هِر را از بِر تشخیص نمی‌دهد» حتی در ادبیات نظم ما رسوخ پیدا کرده است. چنان که باباطاهر می‌گوید: خوشا آنانکه هر از بر ندانند نه حرفی در نویسند و نه خوانند 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
- من توی دنیا ســه تا آرزوداشــتم که هر ســه برآورده شــد.آرزوی اولم ایــن بــود که موقعیتــی پیش بیاید که زنی به من پنــاه بیاورد و من اورا بــه عقــد خودم دربیاورم.آرزوی بعدی ام این بــود که اگر به جایی واردشــدم،جمعی جلوی پای من بلندشــوند. آرزوی سوم مهم این بود که هر وقت راه میروم دو نفر پشت سرم راه بیایند. جملۀ سید که تمام شد همه پایین منبر همدیگررا نگاه میکردند. - آرزوی اولم وقتی مستجاب شد که مرغ خانه ام از ترس کتک خروس بــه مــن پنــاه آوردو خودش را میــان قبای من قایم کــرد ولی من هرچه فکر کــردم چطــور اورا به عقد خــودم دربیاورم نفهمیــدم آرزوی دومم زمانی برآورده شــد که نصف شــب وقتی آمدم ســر کوچه، ســه تا ســگ ولگرد با دیدن من زوزه کشــان از جایشــان بلند شدند.آرزوی سومم هم توی ســاواک محقق شــد.وقتی که دو تا مأمور قلچماق ســاواک پشت سرم راه میرفتندتامبادا من فرار کنم. جمعیت پای منبر میخندیدند. ســید،عاقبــت آرزوهای طولانی دنیا را خلاصه کرده بود 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🌸خدای مهربانم ✨به امید رحمت بیکرانت ✨ازخواب بیدارشدیم ✨آنچه عنایت کنی نشان ازکرامتت ✨آن چه ندهی ،حکمت نهفته ات ✨ در همه ی احوال 🌸 ای خدای مهربان❤️ 🌸خدايا ✨به ما حکمتی ‌ده ✨که فقط زيبايی‌ عظمت ✨ترا در درونمان ✨احساس کنيم 🌸آمیـــن صبحتون سرشار از امید 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
مردی که با همسرش بسیار صمیمی بود و زندگی خوشی داشت به بازار رفت تا غلامی برای کمک به زندگی شان بخرد، پس از انتخاب غلام، از فروشنده احوال او را پرسید. وی گفت: این غلام عیبی ندارد، جز این که سخن چین است. خریدار نیز این عیب را مهم ندانست و او را خریداری کرد. پس از مدتی روزی غلام در صدد سخن چینی برآمد؛ از این رو به خانم مولایش گفت: همسرت تو را دوست ندارد و تصمیم گرفته همسر دیگری اختیار کند و اگر هنگام خواب، چند تار مو از زیر گردن او ببری و بیاوری، من او را سحر می‌کنم تا از کارش منصرف شود و باز هم تو را دوست بدارد، آن گاه بی درنگ خود را به مولایش رساند و گفت: همسرت رفیقی پیدا کرده و تصمیم دارد هنگام خواب سرت را ببرد. شوهر به خانه آمد و خود را به خواب زد، وقتی همسرش کارد را نزدیک گردن او برد از جا پرید و او را کشت. وقتی خویشان زن خبردار شدند آمدند و شوهر را کشتند و به دنبال آن، همه به جان هم افتادند و درگیری میان آنها ادامه یافت! میان دو کس جنگ چون آتش است سخن چین بدبخت، هیزمکش است کنند این و آن خوش دگر باره دل وی اندر میان، کوربخت و خجل میان دو تن آتش افروختن 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
سال ها پشت قفس خواب رهایی دیدیم قفل خندید و قفس گفت : کجا پس تعبیر؟! 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
✨﷽✨ تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟ اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش... بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه... چرا نمیزنین تو گوشش؟ چرا داد و هوار نمی کنید؟ این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ... خوب اعتراض کنید بهش! چرا اعتراض نمی کنید؟ تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟! نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟ به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه... اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم... یعنی کارهای او از روی حکمت است. وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟ رنج بعدی؟ به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟ حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟ یادت نره اون خیــلی وقته خداست... 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342