eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
241 دنبال‌کننده
26هزار عکس
26.2هزار ویدیو
206 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴این خیلی مایه تأسف است که حادثه با این عظمت و با این اهمیت، هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما و در کتاب‌های رمان ما نداشته باشد (مقام معظم رهبری، ۱۳۹۶/۱/۸). در برخی روایت‌ها از شاهدانِ اومده که تا ۴۰۰۰ نفر رو قتل عام کردند و سپس در گور دسته‌جمعی دفن کردند...! از جانفشانی برای حفظ و و بروز و ، رسیدیم به ... @samasouminejad1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کشف حجاب صدای زنان کم‌حجاب کرج را هم درآورد ❗️ 🔸 زنان کم‌حجاب کرج هم خیابان‌گردی بی‌حجاب‌ها، کشف حجاب و سبک زندگی غربی را نمی پسندند. @samasouminejad1
💰فرانسه با 2،436 تن چهارمین ذخایر طلای جهان را دارد بدون حتی یک معدن طلا! این در حالیست که کشور مالی با وجود داشتن 860 معدن طلا و تولید سالانه 50 تن هیچ ذخایر جهانی ندارد!!! 🏴‍☠️هنوز مونده تا تاوان تاریخ سراسر استعمار و ننگین خودشون رو بدن... یاس @‌samasouminejad1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️وضعیت آموزش و پرورش به عنوان یه معلم متوسطه میگم که واقعا آموزش و پرورش تعطیل هست وقتی بری تازه میبینی که همکاران چه اوضاع داغون و افکار پوسیده و خود تحقیری دارن به نظرم 10 درصد معلمان انقلابی باشن حالا زیاد زیادش 15 درصد از منافقین از رضا خان محمد رضا شاه تعریف میکنن و هر بد و بیراه به رهبر و نظام میگن @samasouminejad1
مطالبه جدی امروز رهبری به طلاب این بود که "در تبلیغ به مبانی فکری جبهه مقابل حمله کنید" ولی امروز چقدر از این افراد تو حوزه علمیه داریم؟ بعداز شهید مطهری و آیت الله مصباح کی دیگه جاشونو پرکرد؟ تو این چند ساله حوزه چندتا رحیم پور و پناهیان معرفی کرده! عقبیم خیلی هم عقبیم! 🗣 امید نریمانی @samasouminejad1
امروز در مترو با این خانم بی حجاب مواجه شدم. کوپه به کوپه می رفت و به اصطلاح خودش مردم را آگاه و به اصطلاح ما تحریک می کرد که "چه نشسته اید که مملکت را خوردند و بردند و.. شماها هیچ کاری نمی کنید. بلند شید و قیام کنید و یکسری توهین به نظام و.." آخر سر هم وصل کرد به نذری های محرم و کربلا و مکه رفتن و... من هم نه کاری با حجابش داشتم و نه با روشنگریهایش!! چیزی که خون مرا به جوش آورد تخریب کربلا و امام حسین (ع) و اینها بود.. آنهم دقیقا چند روز مانده به محرم. برای اینکه مجبورش کنم به سکوت، پاشدم تا مثلا عکسی بگیرم که بلافاصله واکنش نشان داد و صورتش را برگرداند. بماند که بعد از این حرکت چند نفر از مردم به من اعتراض کردند و خلاصه جوابشان را دادم... بعد از پیاده شدن آن خانم با او همراه شدم و در هنگام خروج او را بسمت پلیس مترو هدایت کردم تا ساعت ۲۱:۳۰ معطل ماندم. نکته مهم اینجاست که از ساعت ۱۹:۳۰ تا ساعت ۲۱:۳۰ نه پلیس ۱۱۰ آمد و نه اطلاعات سپاه. در این مدت هم از طرف او و مامورین مترو چقدر با این ادبیات مورد تمسخر قرار گرفتم که: "سرکارت گذاشتند" و واقعا سرکارم گذاشته بودند و آنها می دانستند و من نمیدانستم.😔 نیروی انتظامی و بچه های اطلاعات سپاه دم شما گرم @samasouminejad1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ عصبانیت پدر امریکایی از سوال‌های عجیب پزشک مدرسه از فرزندانش 🔻یک والدین امریکایی فرزندان ۷ و ۹ ساله خود را برای گذراندن معاینات پزشکی مدرسه پیش یک پزشک می‌برند که با سوال‌های عجیب پزشک روبه‌رو می‌شوند. 🔻درحالی که این دو کودک هیچ ذهنیت و گرایشی نسب به ترنسجندریسم نداشتند اما پزشک با سوالاتی غیراساسی مانند «تو خودت را پسر می‌دانی یا دختر!» قصد ایجاد انحراف ذهنی برای کودکان را داشته که با عصبانیت شدید پدر همراه شده است. @samasouminejad1
۹ ثانیه اوکیه یعنی؟ زن زندگی آزادی در قلب اروپا 😍 🔹 🔴 @qods_iraa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مُبلّغ غیرقانونی مسجد مکی: اول که می‌خواستم به مسجد مکی زاهدان بروم گفتم کاش چند مهاجر آنجا پیداکنم اما وقتی آنجا ساکن شدم آن‌قدر تعداد افغان‌ها زیاد بود که احساس کردم در کشور خودم هستم. 🔹کارت ملی قلابی داشتیم و خودمان را ایرانی جا می‌زدیم! @Farsna - Link
من یکی آواره ی حال توام قیمت حالِ دلت چند عمو؟ ✍🏻 قلمدار
نمازمیرزا جوادآقا طهرانی مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، جبهه زیاد تشریف می‌آوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمی‌کردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان می‌خواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمی‌کردند. شهیدبرونسی عرض کرد: حاج آقا جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور دهید ، می روم، شهید برونسی گفت: من کوچک‌تر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش می‌کنم فرمودند: نه خواهش شما را نمی‌پذیرم. بچه‌ها به برونسی گفتند بگو دستور می‌دهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور می‌دهم شما بایستید جلو! میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز و حال عجیبی همراه با اشک خوانده شد بعد از نماز با چشمان اشک‌آلود خطاب به شهید برونسی فرمودند: مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما یاشید و ما را فراموش نکنید! میرزا متواضعانه فرمودند: تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا شفاعت کن.
💙 عرضه امیرالمومنین در روز مباهله سید ابن طاوس می فرماید: خداوند متعال در روز مباهله امیرالمومنین علیه السلام را بر دشمنان (مسیحیان ) عرضه کرد و آنها پذیرفتتد. و در غدیر خم امیرالمومنین را به دوستان و خودیها عرضه کرد و آنها نپذیرفتند 🌺کانال عرفان 👇 http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردار رادان: با دزدانِ لباس پلیس به‌شدت برخورد می‌کنیم 🔹ما با ماموری که بخواهد با رفتار و اعمالش کل مجموعۀ پلیس و شهدای آن را زیر سوال ببرد و چهرۀ همکاران ما را بد جلوه بدهد نه یاریم و نه همراه. 🔹حتما سازمان‌ را از وجود احتمالی چنین افرادی پاک می‌کنیم. من به این افراد می‌گویم دزدِ لباس پلیس. @Farsna
باسلام و عرض ادب : *🌹☘️🌷مباهله، شکوه عظمت و کبریایی خداوند در اثبات حقانیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و درخشش نور الهی دروجود پاک ترین و برترین انسان ها بود؛ همان کسانی که قرآن درباره آنان فرمود: «خداوند می خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»🌷☘️🌸* *🌹👌🏻مباهله، داستان مقابله نور با ظلمت،غلبه سپیدی بر تاریکی ورویارویی عده ای سایه نشین با ستارگان خلقت گرامی ومبارکباد🌹✌🏻* آل عمران فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ https://eitaa.com/m0hbinvelayt
روز عید مباهله روز پیروزی وبرتری دین اسلام 💚 روز تجلی مقام وعظمت پنج تن آل عبا💚 روز تجلی مقام و قرب خاص حضرت امیرالمومنین علیه السلام بعنوان نفس پیامبر صلوات الله علیه💚 یامحمدویاعلی یاعلی ویامحمد اکفیانی فانکما کافیان وانصرانی فانکماناصران 🌺🌼🌸🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌼🌺🌸🌼 @Karim_ahlobait
حدیث شریف کساء.pdf
886.3K
🌺 متن حدیث شریف کساء 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇮🇷 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
*بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم* ✍️ شخصی می گفت: من یک شب بعد از خواندن فاتحه برای❣️ اموات به مسجد مقدس جمکران می رفتم که دیدم دیر وقت شده و تردد ماشین برای جمکران کم شده است ، به هر ماشینی میگفتم یا پر بود یا جمکران نمی رفت. خسته شدم گفتم برگردم و به منزل بروم . یک ماشین آمد گفتم توکلت علی الله ، به راننده گفتم جمکران ، گفت بفرمایید. تا نشستم مسافرین دیگر اعتراض کردند و گفتند که ما جمکران نمی رویم؟‼️ راننده به من گفت ابتدا مسافرین را می رسانم سپس شما را به جمکران می برم. بعد از رساندن آنها به مقصد ، به سمت جمکران رفتیم. گفتم چرا مرا به جمکران می رسانید با اینکه جمکران در مسیر شما نبود ؟ گفت:کسی بگوید جمکران، زانوهای من می لرزد و نمی توانم او را نبرم. مسجد جمکران حکایتی بین من و آقا دارد. گفتم پس لطفی کن ما که همدیگر را نمی شناسیم و بعد از رسیدن هم، از همدیگر جدا می شویم، پس حکایت را تعریف کن. گفت:شبی ساعت دوازده ، خسته از سرکار به سمت منزل می رفتم، هوا پاییزی و سوز و سرما بود که دیدم یک خانم و آقا به همراه دو بچه کنار جاده ایستاده اند. از کنار آنها که رد شدم، گفتند جمکران. گفتم من خسته ام و نمی برم. مقداری رفتم و بعد فکر کردم، نکند خدا وظیفه ای بر گردن من نهاده و لطف امام زمان(عج) باشد که آنها را برسانم. با وجود کم میلی آنها را به جمکران رسانده و به خانه برگشتم. به بچه هایم گفتم که من امروز آنقدر خسته ام و دیر وقت شده که احتمالا بخوابم و نماز صبح ام قضا بشود، نماز صبح من را بیدار کنید. ده دقیقه بود که دراز کشیده بودم و تازه خوابم می برد که صدایی به من گفت خوابیدی؟ بلند شو. بلند شدم گفتم: کسی من را صدا زد؟ به خودم گفتم بخواب، خسته ای، هزیان می گویی‼️ دوباره دراز کشیدم نزدیک بود که بخوابم، صدایی دوباره گفت: باز خوابیدی؟ با صاحب صدا صحبت کردم، گفتم چرا نخوابم؟ گفت:برو جمکران. گفتم تازه جمکران بودم برای چه بروم؟ گفت:آن خانواده گریه میکنند و نگران هستند. گفتم به من چه؟ گفت:کیف پولشان در ماشینت جا مانده، برو و آنرا تحویل بده. به خودم گفتم ماشین را نگاه کنم، ببینیم اگر خواب می بینم و توهم است، برگردم بخوابم. در ماشین را باز کردم دیدم که کیفی در صندلی عقب است. آنرا باز کردم، دیدم که داخل آن چند میلیون پول وجود دارد. سوار ماشین شدم و رفتم جمکران. دیدم دم درب یکی از ورودی ها همان زن با دو بچه اش نشسته و در حال گریه کردن هستند. گفتم:خواهر چرا گریه میکنی؟ گفت:برادر من، شما که نمی توانی کاری بکنی، چرا سوال می کنی؟ گفتم:شوهرتان کجاست؟ گفت:چرا سوال میکنی؟ گفتم:من همان راننده ای هستم که شما را به مسجد جمکران آوردم، گمشده نداری؟ گفت:شوهرم در مسجد متوسل به امام زمان(عج) شده است. گفتم بلند شو، داخل مسجد برویم. به یکی از خدام اسم شوهرش را گفتیم تا صدایش کند، آن مرد با صورت و چشمانی سرخ آمد و شروع به فریاد زد که چرا نمی گذاری به توسلم برسم چرا نمی گذاری به بدبختیم برسم و...؟ زن گفت:این آقا آمده و گفته که مشکلتان را حل میکنم. گفت شما کی باشید؟ کیف را در آوردم و به او دادم. مرد کیف را گرفت و درب آنرا با خوشحالی باز کرد و گفت چرا این را آوردی؟ گفتم آقا به من گفت که بیایم. چهره ها بارانی شد و به زانو افتادند و گفتند یعنی امام زمان(عج) ما را دیده؟ گفتم این جمله برای خود آقا امام زمان (عج) است که می فرمایند: *"«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، و لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ»"* دمی زحاجت ما نمی کنی غفلت که این سجیه به جز در شما نمی بینم. ز بس که گرد معصیت نشسته بر چشمانم تو در کنار منی و تو را نمی بینم. مرد گفت: ما با این پول می خواستیم خانه بخریم و گفتیم اول به جمکران بیاییم و آنرا تبرک کنیم که این اتفاق برایمان افتاد. 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفرج *ان شاالله،* *قلب مبارک حضرت مهدی (روحی فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اعمال همه ما راضی باشد.* 💦ملتمس دعای فرج و❣️شهادة ✨﷽✨✨✨ عجل لولیک الفرج ✨روزگارتان با یاد خدا خوش باد. @yavranmahdi313
🕯پنجشنبه است 🌸به یاد مسافران بهشتی، 🕯تمام سفرکرده ها..... 🌸پدران و مادران آسماني، 🕯پدر بزرگ ها و، 🌸مادر بزرگ های  بهشتی 🕯وهمه درگذشتگان 🌸بخوانیم فاتحه و صلوات 🕯پروردگارا تمام اسیران 🌸خاک را ببخش و بیامرز روحشان شاد و یادشان گرامی 🌸 🌜💐💐💐💐🌛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پنجشنبه است 🕯همان روزی ڪه اموات 🌷میایند به سمت نزدیکانشان 🕯دستشان ازدنیا ڪوتاه است 🌷ومحتاج یادڪردن ماهستند 🕯بافاتحه وصلوات 🌷روحشون را شاد کنیم (التماس دعا)
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت پنجاه هفتم : شوخ طبعی ✔️ راوی : علی اکبر صادقی ، اکبر نوجوان 🔸ابراهيم در موارد جدّيت كار بسيار جدّي بود. اما در موارد شوخي و مزاح بسيار انسان خوش مشرب و شوخ طبعي بود. اصلاً يكي از دلائلي كه خيليها جذب ابراهيم ميشدند همين موضوع بود. ابراهيم در مورد غذا خوردن اخلاق خاصي داشت! وقتي غذا به اندازه كافي بود خوب غذا ميخورد و ميگفت: بدن ما به جهت ورزش و فعاليت زياد، احتياج بيشتري به غذا دارد. با يكي از بچه هاي محلي گيلا نغرب به يك كله پزي در كرمانشاه رفتند. آنها دو نفري سه دست كامل كله پاچه خوردند! يا وقتي يكي از بچه ها، ابراهيم را براي ناهار دعوت كرد. براي سه نفر 6 عدد مرغ را سرخ كرد و مقدار زيادي برنج و...آماده كرد، که البته چيزي هم اضافه نيامد! ٭٭٭ 🔸در ايام مجروحيت ابراهيم به ديدنش رفتم. بعد با موتور به منزل يكي از رفقا براي مراسم افطاري رفتيم. صاحبخانه از دوستان نزديك ابراهيم بود. خيلي تعارف ميكرد. ابراهيم هم كه به تعارف احتياج نداشت! خلاصه كم نگذاشت. تقريباً چيزي از سفره اتاق ما اضافه نيامد جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور ميرفت و دوستانش را صدا ميكرد. يكي يكي آنها را مي آورد و ميگفت: ابرام جون، ايشون خيلي دوست داشتند شما را ببينند و... ابراهيم كه خيلي خورده بود و به خاطر مجروحيت، پايش درد ميكرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسي كند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بيصدا ميخنديد. 🔸وقتي ابراهيم مينشست، جعفر ميرفت و نفر بعدي را مي آورد! چندين بار اين كار را تكرار كرد. ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت: جعفر جون، نوبت ما هم ميرسه! آخرشب ميخواستيم برگرديم. ابراهيم سوار موتور من شد و گفت: سريع حركت كن جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زياد شد. رسيديم به ايست و بازرسي! من ايستادم. ابراهيم باصدای بلند گفت: برادر بيا اينجا! يكي از جوانهاي مسلح جلو آمد. 🔸ابراهيم ادامه داد: دوست عزيز، بنده جانباز هستم و اين آقاي راننده هم از بچه هاي سپاه هستند. يك موتور دنبال ما داره ميياد كه... بعد كمي مكث كرد و گفت: من چيزي نگم بهتره، فقط خيلي مواظب باشيد. فكر كنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حركت كرديم. كمي جلوتر رفتم توي پياده رو و ايستادم. دوتايي داشتيم ميخنديديم. 🔸موتور جعفر رسيد. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدند! ديگر هر چه ميگفت كسي اهميت نميداد و... تقريباً نيم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. كلي معذرت خواهي كرد و به بچه هاي گروهش گفت: ايشون، حاج جعفر جنگروي از فرماندهان لشگر سيدالشهداء هستند. بچه هاي گروه، با خجالت از ايشان معذرت خواهي كردند. جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود، بدون اينكه حرفي بزند اسلحه اش را تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد. 🔸كمي جلوتر كه آمد ابراهيم را ديد. در پياده رو ايستاده و شديد ميخنديد! تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده. ابراهيم جلو آمد، جعفر را بغل كرد و بوسيد. اخمهاي جعفر بازشد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شكر با خنده همه چيز تمام شد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم  👉 شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref