eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
243 دنبال‌کننده
26هزار عکس
26.3هزار ویدیو
206 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 ▪️ مانند برای بیداری مردم بود. 🔺این وقایع به گونه‌ای شده است که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من نشنیدم و فراموش‌شدنی باشد. 🔺اهرم احساسات را اکثر مردم دارند و اولیای الهی برای جذب مردم از این اهرم استفاده می‌کردند. ═══✼🍃🔳🍃✼══ از 🌹 ▪️▪️🔻🔻▪️▪️ 🆔کانال 👇👇👇👇 @kashkooleayevahadis
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
📚 📜حكمت چهل و هفتم ✴شناخت ارزش ها (اخلاقى) ❇وَ قَالَ [عليه السلام] قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ . ✳و درود خدا بر او ، فرمود : ارزش مرد به اندازه همت اوست ، و راستگويى او به ميزان جوانمردى اش ، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مى كند ، و پاكدامنى او به اندازة غيرت اوست . 📗 هر روز خودرا عادت دهیم به: 👇👇👇 کانال 👇👇👇👇 @kashkooleayevahadis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
monajat-amiralmomenin-navadiha-ir.mp3
12.11M
🤲مناجات حضرت امیرالمومنین علیه السلام 🤲 با کیفیت خوب که جمعه ها ظهر قبل از اذان با صدای 🌸جناب سماواتی🌸 از شبکه پنج سیما پخش میشود.
107571_760.mp3
3.62M
🤲 دعای فرج 🤲 🌸 توسط جناب علی فانی 🌸
📝 از خاطراتش می گفت 📝 از خوندن سوره جمعه جمعه ها با فرزندش، از ... قرار ما 🤝 📗 هر روز خواندن یک حکمت از کتاب شریف نهج البلاغه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/547750129C3a18e90d6a
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
‏در شب سلام الله علیها مادرارجمند وسه شهید دیگر یادی کنیم از . که چون او هستی خود را برای دفاع از ولایت و اسلام هدیه کردند ... @Sedaye_Enghelab 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2002270599.mp3
6.76M
‍ 🌹 توسلی عجیب ومجرب به آقا ومادرشون سلام‌الله‌علیه واله بهترین زمان نزدیکترین جمعه به ماه قمری 🔻دوستانی که خیلی مهمی دارند و گره تو کارشون افتاده حتما حتما این شب و روز جمعه شروع کنند این ختمو امشب شروع کنید بخونید خیلی خیلی مجربه👇👇👇 التماس دعا🌹🙏 @rooshanfekr
✨✨✨✨✨﷽✨✨✨✨✨ 📚 ٧۴١ خاطرات خودنوشت از 🌼پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. ✍خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم: « کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت: « اسمت چیه؟» گفتم: « قاسم» گفت: «چند سالته؟» گفتم: « سیزده سال» گفت: « مگه درس نمی خونی!؟» گفتم: « ول کردم.» گفت: « چرا؟!» گفتم: « پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم: « آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت: « می تونی آجر بیاری؟» گفتم: « بله.» گفت: « روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت: « این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. . نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند: « نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که: یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت: « چکار داری؟!» با صدای زار گفتم: « آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت: « بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت: « یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم: « نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: « پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت: « از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» ، . پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. ، . 📚برگرفته از کتاب « » 📚خاطرات خود نوشت 🖤🌷🌹🌷🖤 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
🌻🌺😊😊😊😊😊 . ملانصرالدین همیشه زنش رو کتک میزد، گفتن این بدبخت که کاری نمیکنه، چرا کتکش میزنی؟ گفت: براش کفش و لباس که نمیخرم، مسافرت نمیبرم، خرجی خونه نمیدم، قرار باشه کتکش هم نزنم از کجا بفهمه شوهرشم؟ حالا هم داستان ما و اینترنت و مسئولین همینه، از کجا بفهمیم مسئولمونن؟ خدا بابای ارسال کننده رو بیامرزه 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
📚 ٧۴٢ 🍃در اصفهان مردی عصایی به زنش زد و زن به خاطر خوردن آن عصا درگذشت که قصدکشتن در آن بود، چون مرد از قبیله زن ترسید پیش کسی رفت و با او مشورت کرد 🍃وی گفت: علاجش در این است که جوان خوشگل و زیبارویی را به منزل ببری و به قتل رسانی و پیش همسرت بیندازی و بگویی که زوجه ام با این جوان زنا میکرد و من دیدم ،لذا هردو را به قتل رسانیدم، پس مرد ساده لوح کلام آن مرد را تصدیق نمود و رفت درخانه اش نشست دید جوان زیبایی از راه میگذرد او را طلبید با زور به خانه اش برد طعامش داد و ناغافل او را به قتل رسانید و پیش همسرش خوابانید، 🍃 قبیله زن چون این ماجرا شنیدند گفتند کارخوبی کردی که آنها را در این حال به قتل رساندی ... آن مردی که مورد مشورت بود رفت درب منزل مرد ساده لوح گفت: نصیحت مرا گوش کردی؟. گفت: آری گفت: جوان را بیاور ببینم چگونه است؟ تاسر جوان را دید به سرش کوبید وای این جوان که فرزند من است 🍃 آنچه بر ما میرسد آن هم ز ماست. (مولوی). از مکافـات عمل غافـل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو ( ) 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
🍃❤️ 📚 ٧۴٣ يك پیام تكان دهنده توسط یک زن ... کسی از او پرسيد ....... آیا شما زنی شاغل هستيد، یا خانه دار؟؟ او پاسخ داد: بله من يك خانه دار تمام وقت هستم!!! من 24 ساعت در روز کار می کنم ... من یک "مادر" هستم!! من یک همسر هستم!! من یک دختر هستم!! من یک عروس خانواده همسرم هستم!! من یک ساعت زنگ دار هستم!! من یک آشپز هستم!! من یک پيشخدمت هستم!! من یک معلم هستم!! من یک گارسون هستم!! من یک پرستار بچه هستم!! من دستيار هستم!! من یک مامور امنیتی هستم!!! من یک مشاور هستم!!! من ارام بخش هستم!! من تعطیلات ندارم!! مرخصی استعلاجی ندارم!! روز استراحت ندارم!!! شبانه روز کار میکنم .... و 24 ساعته گوش به زنگم... تمام ساعات و دستمزدم اين است: "مگه چكار كردي از صبح تا حالا؟" تقدیم به همه خانم های خانه دار😘 😊 👌كه مثل نمک ويژه هستند... تا هستند هيچكس متوجه حضورشان نيست ، ولي وقتي نيستند همه چيز بيمزه است!! ❤️❤️ 😍❤️ 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📚 ٧۴۴ ‌ روزی حکیمی به شاگردانش گفت: «فردا هر کدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم‌هایی که دوستشان ندارید و از آنان بدتان می‌آید پیاز قرار دهید.» روز بعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفت: «هر جا که می‌روید این کیسه را با خود حمل کنید.» شاگردان بعد از چند روز خسته شدند و به حکیم شکایت بردند که: «پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و ما را اذیت می‌کند.» حکیم پاسخ زیبایی داد: این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید. این کینه، قلب و دل شما را فاسد می‌کند و بیشتر از همه خودتان را اذیت خواهد کرد. 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
@only_analysis2.mp3
7.21M
عقبه اطلاعاتی و عملیاتی اتفاقاتی که چند روز آینده در اقلیم کردستان عراق خواهد افتاد را در این گزارش بشنوید. شاهکار بچه های ایران در مواجهه با نخبگان نظامی اطلاعاتی چهارده کشور اول جهان. از دست ندهیم واقعا شنیدنی است لطفا بعداز مشاهده حتما حتما درگروه ها وکانالها بین مردم شریف ایران و زمین پخش وانتشاردهیداین فرد یکی ازکارشناسان امنیتی نیروهای(چ گ ن ..)معروف حضور بربچه های امنیتی کشور است (ملت ایران و ایرانی و امت اسلامی به هوش باشید واقع ۳ماه اخیروخطری ازبیخ گوش جمهوری اسلامی ایران گذشت ان شاءالله اطلاع رسانی کامل‌تری در دست پیگیری است به اطلاع شما عزیزان خواهد رسید؟ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
❌🔴حـــفظ قـــرآن با روش و 🔴❌ 🛑 قرآن ،با هر مشغله کاری و درسی، باهرمیزان وقت 🛑 ارائه مشاوره و برنامه ریزی حفظ و تثبیت توسط دکتر (یکی از ۱۵ دارنده مدرک تخصصی حفظ) 🛑 به همراه آموزش رایگان ، آسان و کاربردی 🛑 دراین‌کانال‌ شمابراساس میتوانید را حفظ نمایید. ✅ لینک عضویت در ایتا ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1585905794C2bb37a0858 🔺برنامه 🔻آموزش 🔺یادگیری 🔻استاد حفظ 🔺کلی 👌 ✅ برای اولین بار با روش‌‼️😍👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا