eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
46.3هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
37 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔من اگر گم شده ام این روزها، نه اینکه تونباشی کنارم! نه اینکه کم گذاشته باشی برایم! چون خودم دستم را از میان دستانت کشیده ام! دست آیات نورانی ات! آری کشیده ام که حالاگم شده ام منهای تو! -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🌾نشانه ی مخلص بودن🌾 حضرت امام خمینی سلام الله علیه: 🌸اى عزيز،در كارهاى خود دقيق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بكش،و او را در برابر هر پيش آمدى استنطاق [پُرسِش]كن كه آيا اقدامش در خيرات و در امور شريفه براى چيست ؟.... 👈اگر ديدى با تو سر و كار دارد، بدان كارهايت از روى اخلاص نيست و براى حق تعالى نيست. ⬅️اگر شما مخلصيد،چرا چشمه هاى حكمت از قلب شما به زبان جارى نشده،💥با اينكه چهل سال است به خيال خود قُربَهً الى الله عمل مى كنيد،💥 با اينكه در حديث وارد است كه كسى كه اخلاص ورزد از براى خدا چهل صباح[روز]،جارى گردد چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش. 📚چهل حدیث/ص51و 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
اللهم فُکَّ کل اسیر.... ⛓به زنجیر کشیده اند دلهایمان را ارباب های مدرنیته و ! عمری است اسیر و دربند این تکنولوژی هستیم که بازمانده ایم از کاروان ! از آیات نور! 🕊آزاد کن این اسیر را با تلاوت آیات قرآن🙏🙏🙏 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📚 درویشی👲 بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی👵 این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر 🍣شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .😳😳😳 ✍ : آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! -------------------------- 📚با های مذهبی ما همراه باشید ڪشکول_معنوی👇 ➠ @kashkoolmanavi
🌺مژده ای منتظران ماه آمده است 🌺ماه شبهای و دعا آمده است 🌟فرا رسیدن ماه مبارک ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک باد.. التماس دعا💐 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🔔📣 🚨حواسمان هست که آب دارد میرسد به بالاهای سرمان! همین مسیر غفلت و را اگر ادامه دهیم، به زودی،موج های سهمگین معاصی، غرق مان میکنند و جهنمی! 👈«مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا»📖[نوح/۲۵] 👇 🆔 @kashkoolmanavi
Mohammad Alizadeh - Shahre Baran (UpMusic).mp3
5.6M
🎧 چه مهمونی با شکوهی شده، نوای زیبای "شهر باران" ویژه ماه مبارک رمضان 🎤با صدای: محمد علیزاده -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
『بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین』 🕊 ✍درد و رنج اذیتش میڪرد، هرگز بـی تفاوت نبـود همیشہ در حال جهیـزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخــتران شــہــدا...🥀 به فقرا و مستمندان میـرسید، به ساخت مسجد ڪمڪ میـڪرد، برای بچہ های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتہا بعد از شـہادتش، ڪسی خبر نداشت... ولی همین ڪه انقلاب شد مغازه اش را ڪرد تعاونی وحــدت اسـلامی از جیبش می‌گـذاشت تا اجناس ارزانتـر بہ دسـت مردم برسد... 🌸شـہیـد ســید مجتـبی هـاشـمی🌸 🌹 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
😌✍ مثل مغز مداد❗️ ✏️✏️✏️✏️✏️✏️ 🔹یک مداد اگر مغز نداشته باشد، هیچ ارزشی ندارد؛ فقط چوب است. 🔹ارزش یک مداد به مغز آن است. 🔸ارزش ما آدم ها هم به مغز و عقل و خرد است. 🔸اگر این خرد و عقل را کنار بگذاریم، و اهل حساب و کتاب نباشیم؛ ارزشی نداریم، فایده ای نداریم. 📖یکی از ناله های اهل جهنم این است: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ » آیه ۱۰ سوره ملک 💠اگر اهل تعقل و اندیشه بودیم، اگر اهل درک بودیم، امروز اینجا نبودیم. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 👌یک مثال، یک آیه، یک ؛ برای کسانی که می اندیشند و مدام خود را ، و اصلاح می کنند. -------------------------- با تمثیلات ما همراه باشید👇 🆔➯ @kashkoolmanavi 📮نشر دهید و رسانه باشید📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ داروی مسکن قلب 🕋 وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا 🍃🌸ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻓﺮﻭﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﻴﻢ، ﻣﺎﻳﻪ ﻱ ﺷﻔﺎ [ﻱ ﺩﻝ] ﻭ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺯﻳﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ. 📖سوره الإسراء 82 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🔰داستانی زیبا از که باعث جان صاحبان خانه شد❗️ 🔸الهام خداوند و شدن دزد 🔻در يکى از شهرهاى ايران، زن و مردى با هم کردند، يک سال و چند ماه از عروسى ايشان گذشت و خداوند کودکی به آنها هدیه کرد. 🔻در شب سردى از زمستان زن و شوهر و کودک همگى در اتاق خواب بودند که دزدى تصميم مى گيرد از آن منزل سرقت کند ـ گاهى پروردگار را نزد يک دزد مى برد و نمى گذارد دزدى کند ـ هيچ کس از حادثه اى که قرار است اتفاق بيفتد ندارد، نه همسايه ها و نه پدر و مادر. حفظ اين خانواده به وسيله يک دزد نيز ممکن است! 🔻نيمه شب دزد وارد اتاق مى شود، مى بيند زن و شوهر جوان خوابند، تمام اثاث ها هم است، قالى ها، فرش ها. داخل کمد لباس هاى قيمتى، طلا و نقره هست، خيلى خوشحال مى شود. يک لحظه به اين امر فکر مى کند که اگر اين نوزاد بيدار شود و گريه کند و اين زن و شوهر نيز بيدار شوند، در آن صورت من نمى توانم کارى بکنم. 🔻به او الهام مى شود، آهسته کودک را بلند مى کند و در ايوان خانه مى گذارد و برمى گردد که بلافاصله کودک بيدار مى شود و گريه مى کند و سپس پدر و مادر به دنبال کودک بيرون مى آيند. ❤️خداوند را طورى قرار داده است که با کوچک ترين صداى فرزند بيدار مى شود، اگر مادر بيدار نشود هزاران خطر بچه ها را از بين مى برد. 🔻مادر مى بيند صداى گريه بچه مى آيد ولى بچه سر جايش نيست، با وحشت شوهر را بيدار مى کند و مى بينند صدا از بيرون مى آيد. بچه سه ماهه که بيرون نمى تواند برود! وحشت زده با همديگر به طرف ايوان مى دوند. در همين لحظه طاق چوبىِ موريانه خورده فرو مى ريزد و صداى ريزش طاق، همسايه ها را بيدار کرده، همه داخل کوچه براى نجات آنان مى آيند و مى بينند زن و شوهر و بچه بيرون از خانه هستند. 🔻گرد و غبار اتاق نشست، دزد هم بين مردم بود و چيزى نمى گفت، ولى فکر کرد اگر من بروم اين داستان را براى آنها بگويم آنها به خدا بيشتر می‌شود. حال که نتوانستيم دزدى کنيم، اعتقاد مردم را به خدا زياد کنيم! 🔻دزد جلو آمد و به زن و شوهر گفت: داستان از اين قرار است. زن و شوهر و همسایه‌ها دزد را و رها کردند و پول خوبى نيز به او دادند و گفتند: برو با اين پول کاسبى کن، ديگر هم دزدى نکن. دزد گفت: 💠دنبال دزدى نخواهم رفت و اگر به من پول هم نمى داديد من دنبال دزدى نمى رفتم.💠 📎 برگرفته از کتاب هدایت تکوینی و تشریعی اثر استاد حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
﷽❣ ❣﷽ هر روز از نبودنِتان دردّ می ڪِشیم ؛ رَحـــــمی بڪـــــــن بہ حالِ دلِ بی قــرارها ... 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_شانزدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را
✍️ 💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» 💠 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» 💠 اما من می‌دانستم این کمد آخرین عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ 💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. 💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💠 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 فِطرُكَ أخاكَ الصّائِمَ أفضَلُ مِن صيامِكَ افطارى دادن تو به برادر روزه دارت، فضيلتش بيشتر از روزه داشتن توست 💡عزیزانی که دوست دارند در افطاری دادن به روزه داران سهیم باشند اما متاسفانه این شرایط کرونایی ایجاب نمیکند ، پیشنهاد میکنیم به پیشنهاد مقام معظم رهبری به پویش های ملی کمک به فقراء بپیوندند 🌹🌹🌹 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 آمد هست دعا را اثری دارد دل من شور و نوای دگری ما بنده عاصی و گنهكار توئیم ای داور بخشنده بما كن نظری ماه مهمانی خدا مبارک ❤️ @kashkoolmanavi
4_6037485697500185312.mp3
1.38M
♨️ 👌 بسیار شنیدنی 🎤 حجت الاسلام 📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📖 🏡 🎪دینداری و ایمان، میدانم حسابی برایت سخت شده این روزها، و خلاف جهت آب شنا کردن🏊 است میان این امواج مُدرنیته،وفادار ماندن روی عهد بندگی؛ ولی باز صبر کن بر حکم و دستورات خدایت👈 تنها به این دلگرمی که خودش می بیند! 📸 یقینا درتمام ثانیه هایت، پیش چشمان ما هستی ای بنده ی من! 👈«وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا»📖[طور/48]؛ 🕯هرچه هم سخت و طاقت فرسا باشد مسیر دینداری ات ، برای دلگرمی دل خسته ات، همین کافیست که ته دلت بدانی خدا می بیند📷 و رهایت نمی کند هرگز🔮 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
✍ آیت الله مجتهدی تهرانی ( ره ) : 👈 ما به تجربه دیده ایم کسانی که و از آنها بودند ؛ دست به هر چی زدند طلا شده‌ . 👈 و همچنین دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها بودند ، حالا به هر دری می زنند کارشان درست نمی شود . 🔻 بعد هم پیش ما می آیند و می پرسند : 🔹 چرا ما هر کار می کنیم ، کارمان اصلاح نمی شود ؟ 👈 خبر ندارند به خاطر این است که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند ... !!! -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🌸🍃 میانبر رسیدن به خدا " " است کار خاصی لازم نیست بکنیم.... کافی است کارهای روزمره مان را بخاطرخدا انجام دهیم........ اگر تو این کار زرنگ باشی شک نکن شهید بعدی تویی.... 🌷 -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
💠 مرحوم حضرت آیت ‌الله شیخ عزیزالله خوشوقت : 🔸 جريمه ای بهتر ، معتدل تر ، مؤثرتر از برای نفس وجود ندارد . ✔️ واجب را پياده كن . حرام را هم ترك كن . 👈 اين بزرگترين رياضت و جريمه برای نفس است . ♦️ نمی‌خواهد شما نذر كنی که پای پياده مكه بروی ،نه همين که تصميم بگيری نماز بخوانی ، روزه بگيری ، واجبات را انجام بدهی ؛ اين بهترين رياضت است . 👈 انسان را تربيت می‌كند . ايمان بالا می‌رود . ايمان که بالا رفت همه‌ی داخل انسان اصلاح می‌شود . ♦ كساني كه نذر سنگين و شاق می‌كنند ، اما پاره ای از واجبات را انجام نمی‌دهند ، یا پاره ای از محرمات را مرتكب می‌شوند ، تا آخر هم موفق نمی‌شوند . 🔻 چون گناه كارش تخريب است ؛ گناه را نبايد بغل عبادت بگذاری . -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
سخن میگویم: از چند متر پارچهٔ مشکی🍃 ازعشــ😍ـقی که میان تارو‌پودش درتکاپوست💞 رنگ داشتنش ازتبار بودنش و صد شکر که از تبار زهراییم☺️ -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🕊 💢گوشه ای از زندگی روحانی شهیدی که مظلومانه با زبان روزه و با وضو در حال خروج از حوزه علمیه به دست اشرار سابقه دار آسمانی شد...🍃 ☘تاریخ شهادت: 7اردیبهشت1398 🌱این زیبا را چندین بار ببینید و برای کسانی که دوست دارید بفرستید. 🍃🌸 یادش با صلوات🌸🍃 🌹✨ -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™