🏡 📜 #درمحضراهل_بیت 📚
📖روزی که سرنوشت همه را به #قرآن گره میزنند!🔐
📖از حالا تا میتوانی #قرآن بخوان ↘
🌷 #امامسجاد «علیهالسلام»🌻قال:« عَلَیْك بِالْقُرآن، فَإِنّ الله خَلَقَ الْجَنَّة بِیَدِه لِبَنَةً مِن ذَهَبٍ و لِبَنَةً مِن فِضَّة وَ جَعَل مَلاطَهَا المِسْك و تُرابَهَا الزَعْفرَان و حَصاهَا اللؤلؤ وَ جَعَل دَرَجاتَها عَلی قَدر آیاتِ القُرْآن فَمَن قَرَء القُرْآن قَالَ لَهُ اِقْرَء وَ ارقَ وَ مَن دَخَل مِنْهُم الجَنَّة لَم یَكُن أحَدٌ فِی الجَنَّة أعلَی دَرَجةً مِنْه مَا خَلَا النَبِیینَ وَ الصِدّیقِین؛»
⬅ واجب کن #قرآن را برای خودت! که خداوند بهشت را با دست خود، خشتی از طلا و خشتی از نقره آفرید و ملات آن را مشك و خاك آن را زعفران و ریگ آن را لؤلؤ قرار داد و 📈درجات بهشت را به اندازة آیات قرآن قرار داد، پس كسی كه (در دنیا) قرآن خواند، خداوند به او میفرماید: بخوان و بالا برو و كسی كه از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هیچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پیامبران و صدّیقان!
📚 بحارالأنوار، ج ۸، ص ۱۳۳، ح ۳۹؛
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
📚 #داستانک
یکی از بازاریان که از شاگردان مرحوم شاه آبادی بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند:
« چرا افرادی که در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه های معنوی نشان نمی دهند❓
می فرمودند: آخر، مگر شماها نمی خواهید آدم شوید؟ اگر نمی خواهید من این قدر به زحمت نیفتم.»✅
همین فرد می گوید: بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم. چه کنیم❓
ایشان فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تابرنامه را ادامه دهیم.✅
۱- مقید باشید #نماز را در اول وقتش اقامه کنید.حتی المقدور هم سعی کنید به #جماعت خوانده شود.🌺
۲- در کاسبی تان انصاف به خرج دهید. همان اقل منفعت در نظرتان باشد.🌺
۳- از نظر حقوق الهی، گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید.🌺
همین فرد می افزاید: من دستورات ایشان را یک ماه اجرا کردم،روزی صدای اذان بلند شد. خود را به مسجد نایب رساندم ،در نماز دیدم که امام جماعت گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند.❗️
پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.❗️
ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم. من در منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم. ☝️
این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات برایم حاصل شده بود. در اثر التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد ولی مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست.💐
📚عارف کامل
--------------------------
📚با #داستانک های مذهبی ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆
📝 #کلام_بزرگان ✍ #نکته :
🔻يكي از آقاياني كه در مجلس مرحوم آیت الله انصاري همداني (رحمت الله علیه) بوده نقل می کرد که ایشان، يك شبي در مورد اين مسأله صحبت مي كردند كه نورانيت و تقرب با هم چه نسبتي دارند؟
🔹خيلي از كارها هست كه تقرب مي آورد؛ ولي نورانيت نمي آورد. مثلا يك نفر وظيفه اش شده ماه رمضان برود در شهری یا روستایی تبليغ کند؛ یعنی در اجتماع باشد، زحمت بكشد، خدمت بكند و برود كار كند. این شخص طبیعتا به خاطر اشتغالات زیادی که دارد دیگر آن نورانیت و سبکی خاص را نمی تواند کسب نماید. ولي چون دارد به وظيفه اش عمل مي كند تقرب به حق نصيبش خواهد شد؛
اما آن كسي كه ميرود يك گوشه و به عبادات و توجهات می پردازد این کار ممكن است برايش نورانيت و روشنايي بياورد ولی معلوم نیست چقدر تقرب برایش حاصل بشود.
🔸بايد براي انساني كه ميخواهد راه را برود، نوارنيت و تقرب هر دو ملاحظه بشود.
▫️سوال: نورانیت مقدم است یا تقرب؟
جواب: تشخيص وظیفه مقدم است. تشخيص وظیفه بسيار كار سختي است كه واقعًا من وظيفه ام چيست؟ نكند من چيزي را وظيفه ام حس بكنم و ده سال هم پايش لطمه بخورم، بعد ببينم وظیفه ام نبوده است. بله اگر تشخيص وظیفه صحيح بود، تقرب مقدم بر نورانيت است. اصل تقرب پیدا کردن و رضايت حق تعالي را مراعات كردن است.
استاد شیخ جعفر ناصری حفظه الله
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#تلنگر
💔چقدر اذیت میشوند، وچقدر خون دل میخورند اهل بیت علیهم السلام از زخمی که گناهان ما به قلب مهربان شان می نشاند، یکی در میان!
انصاف است؟!
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
#تلنگر 📝 #کلام_بزرگان
✍🏻 آیت الله قرهی :
"من این کد را به شما بدهم که
هرکس بخواهد به آقا نزدیک شود
اولین راهش "کنترل چشم " است...
چشمِ گناه بین
#امام_زمان بین نمی شود ...
چه کسی می گوید
آقا را نمیشه دید؟!
👈 پس
چشمت را کنترل کن...
👌تعجیل در فرج آقا امام زمان #گناه نکنید!"
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
4_6048342309672584033.mp3
6.1M
پیوند #رمضان با دعا برای #امام_زمان (عج)
استاد #حامدرضا_معاونیان
💐🌸اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق زینب کبری
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📜 #درمحضراهل_بیت
🌸 #امامعلی علیه السلام:
«آن که تو را هشدار داد، چون کسی است که مژده داد»
📚حکمت59نهج البلاغه
#تمثیلات
🔮آینه چون عیبت راهشدار دهد، خدمتت نموده!
برای همین دوستش داری!
قدر دوستان آینه ای را بدان!
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
مداحی آنلاین - در میزنم دوباره میخونه ات - مطیعی.mp3
6.66M
🌙 #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃در میزنم دوباره میخونه ات
🍃به روم نیار نگو بهم شکستی پیمونه ات
🎤 #میثم_مطیعی
👌بسیار دلنشین
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#مناجات قشنگیه: ♥️
بارالها… از كوی تو بيرون نشود
پای خيالم نكند فرق به حالم ....
چه برانی،چه بخوانی …
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی …
نه من آنم كه برنجم نه تو آنی كه برانی ...
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد … نروم باز به جايی
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی ...باز كن
در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی
شبتون در پناه خـــــدا 🌙
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📝 #کلام_بزرگان
👤 آیت الله بهجت : شب که انسان می خوابد، ملائکہ موکل بر انسان، او را
برای #نماز بیدار میکنند و بعد چون انسان اعتنا نمی کندو دوباره می خوابد
باز او را بیدار می کنند.
دوباره می خوابد، باز او را بیدار می کنند . . .
این بیداری ها تصادفی و از روی اتفاق نیست !
بلکه بیداریهای ملکوتی اسه که به وسیله
فرشتگان انجام می گیرد
اگر انسان استفاده کرد و برخاست
آنها تقویت و تایید می کنند، و روحانیت
می دهند. وگرنه متأثر می شوند و کسل
بر می گردند.
اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید، اقلاً به آنها سلام کنید و تشکر نمایید !
📚در خلوت عارفان
#نماز_شب
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
❣ #سلام_امام_زمانم❣
نـ✨ـور را ازصبحگاهت میخریم
#عشق را مااز نگاهت😍 میخریم
مهربانی💖 راهمیشه #صبح به صبح
ازمیان دکه چشم سیاهت #میخریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم 💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمان
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™