eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
367 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
725 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠شرح دعای هر روز ماه مبارک رمضان بیست‌وچهارم أللَّهُمَّ إِنّی أسْئَلُكَ فیهِ ما یُرْضیكَ وَ أعُوذُ بِكَ مِمَّا یُؤْذیكَ وَ أسْئَلُكَ التَّوْفیقَ فیهِ لِأنْ أُطیعَكَ وَ لا أعْصِیَكَ یا جَوادَ السّائِلِین خدایا! در این روز از تو می‌خواهم آن‌چه را که رضایت در آن است، به تو پناه می‌برم از آن‌چه تو را ناپسند است و توفیق می‌خواهم که در این روز، به فرمانت باشم و هیچ نافرمانی نکنم. ای بخشنده به درخواست‌کنندگان! 🔹پیام‌های دعا 1- طلب خشنودی خدا 2- درخواست توفیق اطاعت از پروردگار 3- جود و كرم خداوند بر بندگان سائل 🔸پیام منتخب ✍️طاعت خدای متعال و فرمان‌برداری از او، زيبنده‌ترين عملی است كه عبد در برابر مولای خود می‌تواند انجام دهد. این دعا شباهت زیادی به این دعای امام زمان دارد: «أللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ؛ خدایا! به ما توفیق بندگی و دوری از نافرمانی‌ات را روزی کن.» کفعمی، ابراهیم، مصباح، ص 720 حضرت علی(ع) می‌فرماید: «إِيّاكَ اَنْ يَفقُدَكَ رَبُّكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ، أو يَراكَ عِنْدَ مَعْصِيَةٍ فَيَمْقَتَكَ؛ برحذر باش از اين‌كه پروردگارت تو را در طاعتش نيافته و نزد معصيت ببيند. پس دشمن دارد تو را.» تمیمی آمدی، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 814 برای كسب طاعت خداوند متعال، بايد از لذّات مادی دوری كرد، به دنيا بی‌رغبتی نشان داد و در فرمان‌برداری از خداوند پايداری نمود. كسی كه طاعت او نمايد، به پيروزی دست يافته، به خدا تقرب جسته و به بهشت راه می‌يابد. لازم است بر فرمان‌برداری محافظت نمايد و اين مهم با تقوای الهی‌، مجاهدت در عبادت، بندگی خدا، حلم و پيشه‌کردن زهد حاصل می‌شود. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💞 🌹 جانباز شهید ایوب بلندی ✅ قسمت بیست و هشتم صبح هدی با صدای بلند خداحافظی کرد. ایوب با چشم هدی را دنبال کرد تا وقتی در را به هم زد و رفت مدرسه. گفت، _شهلا، هیچ دقت کرده ای که هدی خیلی بزرگ شده؟ هدی تازه اول راهنمایی بود خنده م گرفت، _اره خیلی بزرگ شده، دیگه باید براش جهیزیه درست کنم. خیلی جدی نگاهم کرد، _جهیزیه؟ اصلا. انقدر از این کاسه و بشقابی که به اسم جهاز به دختر میدهند بدم میاید. به دختر باید فقط کلید خانه داد که اگر روزی روزگاری مشکلی پیدا کرد، سرپناه داشته باشد. -اوه، حالا کو تا شوهر کردن هدی؟ چقدر هم جدی گرفتی! دستش را گذاشت زیر سرش و خیره شد به سقف، _اگر یک روز پسر خوب ببینم، خودم برای هدی خواستگاریش میکنم. صورتش را نیشگون گرفتم، _خاک بر سرم. یک وقت این کار را نکنی. آن وقت میگویند دخترمان کور و کچل بوده. خنده اش گرفت، _خب می آیند میبینند. میبینند دخترمان نه کور است و نه کچل. خیییلی هم خانم است. میدانستم ایوب کاری را که میگوید" میکنم"، انجام میدهد. برای همین دلم شور افتاد نکند خودش روزی پا پیش بگذارد. عصر دوباره تعادلش را از دست داد. اصرار داشت از خانه بیرون برود. التماسش کردم فایده ای نداشت. محمد حسین را فرستادم ماشینش را دستکاری کند که راه نیوفتد. درد همه ی هوش و حواسش را گرفته بود. اگر از خانه بیرون میرفت، حتی راه برگشت را هم گم میکرد. دیده بودم که گاهی توی کوچه چند دقیقه مینشیند و به این فکر میکند که اصلا کجا میخواهد برود. از فکر این که بیرون از خانه بلایی سرش بیاید تنم لرزید. تلفن را برداشتم. با شنیدن صدای ماموران آن طرف، بغضم ترکید. صدایم را میشناختند. منی که به سماجت برای درمان ایوب معروف بودم، حالا به التماس افتاده بودم، _اقا تو را بخدا. تو را ب جان عزیزتان. آمبولانس بفرستید. ایوب حال خوبی ندارد. از دستم میرودا. میخواهد از خانه بیرون برود. -چند دقیقه نگهش دارید، الان می آییم. چند دقیقه کجا،غروب کجا؟ از صدای بیحوصله آن طرف گوشی باید میفهمیدم دیگر از من و ایوب خسته شده اند و سرکارمان گذاشته اند. ایوب مانده بود خانه ولی حالش تغییر نکرده بود. دوباره راه افتاد سمت در، _من دارم میروم تبریز، کاری نداری؟ از جایم پریدم، _تبریز چرا؟ -میخواهم پایم را بدهم به همان دکتری که خرابش کرده بگویم خودش قطعش کند و خلاص. خب صبر کن فردا صبح بلیت هواپیما میگیرم برایت. پایش را توی کفشش کرد، _محمد حسین را هم میبرم. -او را برای چی؟ از درس و مشقش می افتد. محمد حسین آماده شده بود. به من گفت، _مامان زیاد اصرار نکن، میرویم یک دوری میزنیم و برمیگردیم. ایوب عصایش را برداشت، _میخواهم کمکم باشد. محمد حسین را فردا صبح با هواپیما میفرستم. گفتم پس لااقل صبر کن برایتان میوه بدهم ببرید. رفتم توی آشپز خانه، _ایوب حالا که میروید کی برمیگردید؟ جلوی در ایستاد و گفت، _محمد حسین را که فردا برایت میفرستم، خودم... کمی مکث کرد، _فکر کنم این بار خیلی طول بکشد تا برگردم. تا برگشتم توی اتاق صدای ماشین آمد که از پیچ کوچه گذشت. ساعت نزدیک پنج صبح بود. جانمازم رو به قبله پهن بود. با صدای تلفن سرم را از روی مهر برداشتم. سجاده ام مثل صورتم از اشک خیس بود. گوشی را برداشتم. محمد حسین بلند گفت، _الو. مامان؟ -تویی محمد ؟ کجایید شماها؟ محمد حسین نفس نفس میزد، _مامان. مامان. ما تصادف کردیم. یعنی ماشین چپ کرده. تکیه دادم به دیوار، _تصادف؟ کجا؟ الان حالتان خوب است؟ - من خوبم. بابا هم خوب است. فقط از گوشش خون می آید. پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. -الو مامان؟ من چی کارکنم؟ ⭕️ ادامه دارد... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🌕تقویم نجومی اسلامی🌕 ✴️ یکشنبه 👈۲۰ خرداد ۹۷ 👈 ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸ 👈 ۲۵ رمضان المبارک ۱۴۳۹ ✅ این روز ، روز مبارکی برای امور زیر است: 🔘 دیدار با بزرگان و صاحب منضبان 🔘 امور مهم 🔘 آغاز مسافرت 🔘 آغاز کسب و تجارت 🔘 امور اقتصادی ❤ در این یکشنبه شب ، امید است حافظ قرآن شود و راضی به قسمت خدا باشد. ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، خوب و موجب اصلاح شدن کارها میگردد. 🔴 یا در این روز، موجب رفع بوی بد بدن شده و صفای خاطر آورد. 🔵 یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕 یکشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون شاد🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔حلیة المتقین 🗓 مجموعه تقویم های نجومی معتبر 📖 مفاتیح الجنان 🗒تقویم جامع رضوی 📗 بحارالانوار و... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💞 🌹 جانباز شهید ایوب بلندی ✅ قسمت بیست و نهم آب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض الود نباشد، _خیلی خب محمد جان، نترس بگو الان کجا هستید؟ تا من خودم را به شما برسانم. -توی جاده زنجان هستیم. دارم با موبایل یک بنده خدا زنگ میزنم. به اورژانس هم تلفن کرده ام. حالا میرسد. فعلا خداحافظ. تلفنمان یک طرفه شده بود. چادرم را جمع کردم و نشستم توی پله ها و گوش تیز کردم تا بفهمم کی از خانه ی اقای نصیری سر و صدا بیرون می اید. یاد خواب مامان افتادم. یک ماه قبل بود، اذان صبح را میگفتند که مامان تلفن زد، _حال ایوب خوب است؟ صدایش میلرزید و تند تند  نفس میکشید گفتم، _گوش شیطان کر، تا حالا که خوب بوده چطور؟ -هیچی شهلا خواب دیده ام. -خیر است ان شاءالله. -دیدم سه دفعه توی اسمان ندا میدهند "جانباز ایوب بلندی شهید شد" صدای خانم نصیری را شنیدم. بیدار شده بودند. اشکم را پاک کردم و در زدم. انقدر به این طرف و ان طرف تلفن کردم تا مکان تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم. هدی را فرستادم مدرسه. زنگ زدم داداش رضا و خواهر هایم بیایند. محمد حسن و هدی را سپردم به رضا. میدانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او ارام تر است. سوار ماشین اقای نصیری شدم. زهرا و شوهر خواهرم اقا نعمت هم سوار شدند. عقب نشسته بودم. صدای پچ پچ ارام اقا نعمت  و اقای نصیری با هم را میشنیدم و صدای زنگ موبایل هایی که خبر ها را رد و بدل میکرد. ساعت ماشین ده صبح را نشان میداد. سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده. کم کم سر وصدای ماشین خوابید. محسن را دیدم که وسط بیابان، افسار اسبی را گرفته بود  و به دنبال خودش میکشید. روی اسب ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می امد. مظلوم و خسته. -ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این بچه پیاده است؟ بلند شو. محسن انگشتش را گذاشت روی بینی کوچکش، هیس کشداری گفت، _هیچی نگو خاله. عمو ایوب تازه از راه رسیده، خیلی هم خسته است. صدای ایوب پیچید توی سرم، _محسن میرود و من تا چهلمش بیشتر دوام نمی اورم. شانه هایم لرزید. زهرا دستم را گرفت، _چی شده شهلا؟ بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود. صدای اقا نعمت را میشنیدم که حالم را میپرسید. زهرا را میدیدم که شانه هایم را میمالید. خودم را میدیدم که نفسم بند امده و چانه ام میلرزد. هر طرف ماشین را نگاه میکردم چشم های خسته ی ایوب را میدیدم. حس میکردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم. تک و تنها و بی کس. با چشم های خسته ای که نگاهم میکند. قطره های آب را روی صورتم حس کردم. زهرا با بغض گفت: _شهلا خوبی؟ تو را بخدا ارام باش. اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد. _ایوب رفت. من میدانم. ایوب تمام شد. برگه امبولانس توی پاسگاه بود. دیدمش. رویش نوشته بود، "اعلام مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد" ⭕️ادامه دارد... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💠شرح دعای هر روز ماه مبارک رمضان بيست‌وپنجم أللَّهُمَّ اجْعَلْنی فیهِ مُحِبّاً لِأوْلیائِكَ و مُعادیاً لِأعْدائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ أنْبیائِكَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبیین؛ خدایا! مرا در این روز، دوست دوستانت و دشمن دشمنانت قرار ده و پیرو راه خاتم پیغمبرانت. ای نگه‌دار دل‌های پیامبران! 🔸پیام‌های دعا 1- دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا 2- پيروی از سنت پيامبر اکرم(ص) 🔸پیام منتخب ✍️روزی پيامبر(ص) به اصحاب فرمودند: «آيا می‌دانيد كدام یک از دستگيره‌های ايمان محكم‌تر است؟ هركس جوابی داد. حضرت فرمود: اَلْحُبُّ فِی اللهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللهِ وَ تَوالِی اَوْلِياءَ اللهَ و التَّبَرِی مِنْ اَعدَاءِ اللهِ؛ محكم‌ترين دستگيرۀ ايمان، دوستی و دشمنی در راه خدا و دوستی با اوليای خدا و بيزاری از دشمنان اوست.» مجلسی،بحار الأنوار، ج 69، ص 243 از امام سجاد(ع) روايت شده كه فرمود: «وقتی روز قيامت فرارسد، خداوند انسان‌های قبل و بعد را در يک‌جا جمع می‌كند. سپس منادی فرياد می‌زند که كجايند آن‌ها كه دوستان خدا هستند؟ جمعی برمی‌خيزند. به آن‌ها خطاب می‌شود، شما بی‌حساب وارد بهشت شويد. آن‌ها رهسپار بهشت می‌شوند. در راه جمعی از فرشتگان با آنان ملاقات كرده و می‌پرسند که از كدام حزب هستيد؟ در پاسخ می‌گويند که ما برای خدا و طبق فرمان خدا، با دوستان او دوست بوديم و با دشمنانش دشمن. فرشتگان به آن‌ها بشارت می‌دهند و می‌گويند که چه نيكوست پاداش عمل كنندگان! کلینی،الكافی،ج 2،ص 126 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰آيا در صورت خواندن نماز شب تمام تمام گناهان حتي گناهان کبيره بخشيده مي شود يا خير؟ ✍پاسخ: ✅گناهان چه صغيره و چه کبيره تنها به وسيله توبه بخشيده مي شود. توبه يك نوع انقلاب دروني و پشيمان شدن از ارتكاب به گناه است. گناهكار بايد تصميم بگيرد كه ديگر آن گناه را انجام ندهد. به تعبير ديگر، توبة راستين و واقعي داراي چند ركن است: 1. پشيماني از گناهان سابق 2. ترک گناه در حال حاضر 3. تصميم بر ترک گناه در آينده 4. جبران گناهان با انجام کارهاي خير 5. استغفار با زبان. از اركان مهم توبه، جبران گناه است و از اين جبران، در روايات به «كفارات» و «تكفير» تعبير شده است. کفاره برخي از گناهان به طور خاص مشخص شده است مثل کفاره روزه خواري عمدي که گرفتن 60 روزه و يا اطعام 60 فقير است. يا حقي را از کسي ضايع کردن که کفاره آن اداي آن حق و راضي کردن اوست. اما کفاره ساير گناهان جبران آن با انجام کار خير است. خداوند متعال ميفرمايد: من تاب و عمل صالحا فانه يتوب الي الله متابا. کسي که توبه کند و عمل صالح انجام دهد به سوي خدا بازگشته است.(1) بنابراين خواندن نماز شب به عنوان يک عمل صالح در تکميل و کمال توبه نقش دارد. اما حقيقت توبه همان پشيماني و تصميم بر ترک گناه است. موفق باشيد. (1) فرقان، 71. 🌐مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
ناظر حاضر بر انسان : هرلحظه و هرزمان زنده در حال از زندگی ما هستند که قرار است روزی در تمام زندگی ما را به بگذارند ۱. *ناظر اول* خود است. 🍀 ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛ آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟ سوره مبارکه علق آیه /۱۴ ۲.*ناظر دوم * مقرب خدا هستند؛ 🍀 الله تعالی میفرماید : ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛ از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند سوره مبارکه قاف آیه/ ۱۸ ۳.*سومین ناظر* است. 🍀 خداوند در قران کریم میفرماید : یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛ در آنروز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند. سوره مبارکه زلزال آیه / ۴ ۴.*چهارمین ناظر* و خود ما می‌باشند. 🍀 الله سبحان میفرماید : تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ در آنروز دست‌ها و پاها شهادت می‌دهند که چه کاری کرده‌اند. سوره مبارکه یس آیه /۶۵ 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🌏🌕تقویم نجومی اسلامی🌕🌍 ✴️ دوشنبه 👈 ۲۱ خرداد ۹۷ 👈 ۱۱ ژوئن ۲۰۱۸ 👈 ۲۶ رمضان المبارک ۱۴۳۹ ✅ این روز ، روز مناسبی برای امور زیر است: 🔘 ختنه اطفال 🔘خرید جواهرات 🔘 شروع ساخت وساز 🔘عقد ونکاح 🔘 انجام امور خیریه 🔘 و بیشتر امور ❤️ فرزند حاصل از در این دوشنبه شب (دوشنبه که شب شد) دهانی خوشبو دارد، دل رحیم و جوانمرد است و زبانش از غیبت و بهتان پاک باشد. انشاالله ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، موجب رها شدن از بلا میشود. 🔴 یا در این روز، باعث دفع فقر و اندوه، رفع علت بیماری و خلاصی از درد است. 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی دارد. 👕 دوشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون شاد🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔حلیة المتقین 🗓 مجموعه تقویم های نجومی معتبر 📖 مفاتیح الجنان 🗒تقویم جامع رضوی 📗 بحارالانوار و... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💞 🌹 جانباز شهید ایوب بلندی ✅ قسمت سی ام توی بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید، اجازه نداد حرف بزنم. با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم. _ارام باشید خانم. حال ایشان.. چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم، _به من دروغ نگو. هجده سال است، دارم میبینم هر روز ایوب آب میشود. هر روز درد میکشد. میبینم که هر روز میمیرد و زنده میشود. میدانم که ایوب رفته است. گردنم را کج کردم و ارام پرسیدم، _رفته؟ دکتر سرش را پایین انداخت وسرد خانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم "ایوب رفته؟" امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نرود و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم که برگردد. از فکر زندگی بدون ایوب مو به تنم سیخ میشد. ایوب چه فکری درباره من میکرد؟ فکر میکرد از اهنم؟ فکر میکرد اگر آب شدنش را تحمل کنم نبودنش هم برایم ساده است؟ چی فکر میکرد که آن روز وسط شوخی هایمان در باره مرگ گفت، _حواست باشد بلند بلند گریه نکنی. سر وصدا راه نیاندازی. یک وقت وسط گریه و زاری هایت حجابت کنار نرود. حجاب هدی، حجاب خواهر هایم،کسی صدای انها را نشنود. مواظب باش به اندازه مراسم بگیرید. به اندازه گریه کنید. زهرا اخرین قطره های آب قند را هم داد بخورم. صدای داد و بیداد محمد حسین را میشنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم. زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمد حسین آمد جلو. صورت خیس من و زهرا را که دید، اخم کرد، _مامان، بابا کجاست؟ زهرا دستش را روی دهان گذاشت تا صدای هق هقش بلند نشود. محمد حسین داد کشید، _میگویم بابا ایوب کجاست؟ رو کرد به پرستار ها. آقا نعمت دست محمد را گرفت و کشیدش عقب، محمد برگشت سمت نعمت اقا، _بابا ایوب رفت؟ اره؟ رگ گردنش بیرون زده بود. با عصبانیت به پرستار ها گفت، _کی بود پشت تلفن گفت حالش خوب است؟ من از پاسگاه زنگ زدم،کی گفت توی ای سی یو است؟ بابا ایوب من مرده. شما گفتید خوب است؟ چرا دروغ گفتید؟ دست اقا نعمت را کنار زد و دوید بیرون. سرم گیج رفت. نشستم روی صندلی. آقا نعمت دنبال محمد حسین دوید. وسط خیابان محمد حسین را گرفت توی بغلش. محمد خشمش را جمع کرد توی مشت هایش و به سینه ی اقا نعمت زد. اقا نعمت تکان نخورد، _بزن محمد جان. من را بزن. داد بکش. گریه کن محمد. محمد داد میکشید و اقا نعمت را میزد. مردم ایستاده بودند و نگاه میکردند. محمد نشست روی زمین و زبان گرفت، _شماها که نمیدانید. نمیدانید بابا ایوبم چطوری رفت. وقتی میلرزید شما ها که نبودید. همه جا تاریک و سرد بود. همه وسایل ماشین را دورش جمع کردم و اتش زدم تا گرم شود. سرش را گرفتم توی بغلم. بغضش ترکید و با صدای بلند گریه کرد، _سر بابام توی بغلم بود که مرد. بابا  ایوبم توی بغل من مرد. ایوب را دیدم به سرش ضربه خورده بود. رگ زیر چشمش ورم کرده بود. محمد حسین ایوب را توی قزوین درمانگاه میبرد تا امپولش را بزند. بعد از امپول، ایوب به محمد میگوید حالش خوب است و از محمد میخواهد که راحت بخوابد. هنوز چشم هایش گرم نشده بود که ماشین چپ میشود. ایوب از ماشین پرت شده بود بیرون. دکتر گفت، _پشت فرمان تمام شده بوده. از موبایل اقا نعمت زنگ زدم به خانه. بعد از اولین بوق، هدی گوشی را برداشت، _سلام مامان. گلویم گرفت، _سلام هدی جان، مگر مدرسه نبودی؟ -ساعت اول گفتم بابام تصادف کرده، اجازه دادند بیایم خانه، پیش دایی رضا و خاله. مکث کرد، _بابا ایوب حالش خوب است؟ بینیم سوخت و اشک دوید به چشمانم، _اره خوب است دخترم. خیلی خوب است. اشک هایم سر خوردند روی رد اشک های آن چند ساعت و راه باز کردند تا زیر چانه م. صدای هدی لرزید، _پس چرا اینها همه اش گریه میکنند؟ صدای گریه ی شهیده از ان طرف گوشی می امد. لبم را گاز گرفتم و نفسم را حبس کردم. هدی با گریه حرف میزد، _بابا ایوب رفته؟ اه کشیدم، _اره مادر جان، بابا ایوب دیگر رفت. خیلی خسته شده بود. حالا حالش خوب خوب است. هدی با داییش کلنجار رفت که نگذارد کسی گوشی را از او بگیرد. هق هق میکرد، _مامان تو را به خدا بیاورش خانه، تهران، پیش خودمان. -نمیشود هدی جان، شما باید وسایلتان را جمع کنید. بیایید تبریز. -ولی من میخواهم بابام تهران باشد، پیش خودمان. ⭕️ ادامه دارد... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
💠شرح دعای هر روز ماه مبارک رمضان بیست‌وششم أللَّهُمَّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وَ ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وَ عَمَلی فیهِ مَقْبولاً وَ عَیبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعَ السّامِعین خدایا! کوشش مرا در این ماه قدردانی‌شده قرار بده، گناهم را در این ماه آمرزیده، عملم را در آن مورد قبول و عیبم را در آن پوشیده. ای شنواترین شنوایان! 🔸پیام‌های دعا 1- درخواست پاداش الهی 2- طلب آمرزش گناهان 3- خواهش قبولی اعمال در ماه رمضان 4- درخواست پوشش عیوب از سوی خداوند 🔸پیام منتخب از مهم‌ترين صفات الهی كه اگر نبود، تمام بندگانش اذيت، خجالت و شماتت می‌شدند، صفت ستار بودن خداوند است كه عيب‌های بندگانش را می‌پوشاند. چه كنيم خداوند زشتی‌های ما را بپوشاند؟ فردی به رسول‌ خدا(ص) گفت كه می‌‌خواهم خداوند عيب‌هايم را بپوشاند. حضرت فرمود: «عيب‌های برادرانت را بپوشان تا خداوند عيب‌های تو را بپوشاند.» متقی هندی، كنزالعمال، ح 44154 ✨ امام صادق(ع) فرمود: «همانا خداوند ـ تبارک و تعالی ـ برای بندۀ مؤمنش چهل پناهگاه قرار داده. وقتی به گناهی روی‌می‌آورد، يكی از آن پناهگاه‌ها از او برداشته می‌شود؛ اما وقتی برادر مؤمنش را رسوا كرد، تمام آن پناهگاه‌ها از او برداشته شده و بدون پوشش می‌ماند. پس او را در آسمان‌ها بر زبان ملائكه و در زمين بر زبان مردم رسوا می‌سازد.» مجلسی، بحار الأنوار، ج 73، ص 361 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
👇👇👇 ♨سوال: 🔰اگر پرداخت فطریه، بعد یا قبل از عید فطر باشد اشکال دارد؟ ✍پاسخ: ✅1. پرداخت فطریه، بعد از عید فطر: مراجع عظام تقلید؛ زمان وجوب زکات فطره را از غروب شب عید فطر دانسته و تأخیر پرداخت آن را به بعد از نماز عید جایز نمی دانند، اما اگر کسی نماز عید را نخواند، باید فطریه را تا ظهر عید پرداخت نماید. [۱] ولی اگر دسترسى به فقیر ندارد مى‌تواند مقدارى از مال خود را به نیّت فطره جدا کرده و براى مستحقى که در نظر دارد یا براى هر مستحقّی کنار بگذارد و باید هر وقت که آن را مى‌دهد نیّت فطره نماید".[۲] اما "اگر موقعى که دادن زکات فطره واجب است، فطره را ندهد و کنار هم نگذارد، احتیاط واجب[۳] آن است که بعداً بدون این که نیّت ادا و قضا کند (به قصد قربت) فطره را بدهد".[۴] ✅ 2. پرداخت فطریه، قبل از عید فطر: مراجع عظام تقلید در این باره می گویند: "اگر پیش از ماه رمضان فطریه را بدهد صحیح نیست و احتیاط واجب[۵] آن است که در ماه رمضان هم فطره را ندهد.[۶] ولى اگر پیش از رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آن که فطریه بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطریه حساب کند مانعى ندارد." [۷] پی نوشت: [۱]. ر.ک: امام خمینى، سید روح اللّٰه، توضیح المسائل (محشّٰى)، ج‌۲، ص ۱۸۰، م ۲۰۲۵، دفتر انتشارات اسلامى، قم، هشتم، ۱۴۲۴ ه ق. [۲]. همان، ر.ک: ذیل م ۲۰۳۰. [۳]. آیت الله بهجت: احتیاط مستحبّ آن است که بعداً قضا کند، ولى أظهر این است که زکات فطره دیگر بر او واجب نیست، ولى معصیت کرده است؛ آیات عظام گلپایگانى، تبریزى، صافى: بعداً باید بدون این که نیّت ادا و قضا کند فطره را بدهد؛ همان، ر.ک ذیل م ۲۰۳۱. [۴]. همان، م ۲۰۳۱. [۵]. آیت الله زنجانى: (احتیاط مستحبّ)؛ آیات عظام خوئى، تبریزى، سیستانى: (بهتر آن است..). [۶]. آیت الله صافی: (جواز دادن فطریه در ماه رمضان بعید نیست ..)؛ آیت الله گلپایگانى: (اگر در ماه رمضان بدهد صحیح است ولى احتیاط لازم آن است که قصد وجوب نکند مگر آن که فطریه را بعد از مغرب شب عید یا صبح روز عید پیش از نماز عید بدهد ..). [۷].. توضیح المسائل (محشّٰى)، ج‌۲، ص ۱۸۰، م ۲۰۲۵. 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
8877*035#* با تلفن رایگان 0968877 تماس بگیرید 🌍 @kashkoolmazhabimehrab