eitaa logo
کشکول زندگی
754 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
7 فایل
🦋کشول زندگی ¦ محفل خانواده‌های دوست‌داشتنی 🌼خندوانه و خوشبختی 📖پندانه و نکات تربیتی 💗عاشقانه و روابط خانوادگی 🏠همسرانه و ترفندخانه‌داری 💡تلنگرانه و موفقيت در زندگی 👤مدیر @bahar_bavar 🔰کانون @fowj_media 📢تبلیغ @rowshanan_ir 🌐سایت fowjmedia.com
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ ❣ 🌼مهدیا منتظرانت 💫همه درتاب و تبند 🌼همه‌ی اهل جهان، 💫جمله گرفتار شبند 🌼چو بیایی غم و 💫ظلمت برود از عالم 🌼شاد گردد دل آنان 💫که گرفتارِ غمند ┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
🔸السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 🍂با تکانِ پرچمت تسخیر کردی باد را 🍃دلنشین کردی هوای ۲۱ خرداد را ⚡️حالِ شیرینِ زیارت‌نامه خواندن در حرم ✨می‎کشاند سمتِ مشهد عاقبت فرهاد را 🌷با نگاهِ مهربانت ضامن آهو شدی ❤️بعد از آن کردی اسیرِ خود دلِ صیاد را 🌸حوضِ سقاخانه‎ات دارالشفایِ عالم است 🌼کرده بینا یک نگاهت ، کورِ مادرزاد را 🍂باز می‎خواهم که مهمانِ تو باشم مهربان 🍃باز می‎خواهم ببوسم پنجره فولاد را ⚡️پادشاهِ کشورِ عشقی و من از این به بعد ✨می‎گذارم رویِ مشهد نامِ عشق‌آباد را التماس دعا 🙏🏻 ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉باز کن پنجره را بوی رضا می آید 🌸بوی تسلیم و رضا از همه جا می آید 🎉باز کن پنجره را بوی کسی می آید 🌸که از انفاس خوشش بوی خدا می آید 🎉باز کن پنجره و فوج ملائک را بین 🌸که به پابوسیش از اوج سما می آید 🎉🎊میلاد باسعادت حضرت امام رضا علیه‌السلام مبارک باد 🎉 🎊 ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🆔 @kashkul_zendegi
34.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ امام مقدس ⚡️گروه نجم الثاقب تهران علیه السلام بسیار زیبا 😍 ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🆔 @kashkul_zendegi
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕌🌷 🕌🌷 🌷با نام رضا به سینه ها گل بزنید 🍃با اشک به بارگاه او پل بزنید 🌷فرمود که هر زمان گرفتار شدید 🍃بر دامن ما دست توسل بزنید 🌷🎊 میلاد امام رضا؏ مبارک باد 🎊🌷 ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
💞اسعدالله‌ایامکم‌یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا💞 💚 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى 💛 الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَحُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى 💜 الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً 🧡 كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ نائب الزیاره شما همراهان گرامی در این عید زیبا هستیم.☺️ ┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ (ع) 🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡ ❣ 🌱ما مانده‌ایم در خم این کوچه‌های تنگ ما را بیا از این همه دلواپسی درآر... 🌱برگرد روشنای دل انگیز آفتاب مولای آب و آینه، مولای ذوالفقار.‌‌‌.. ┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘طبیعت، 🌿یک عاشق کامل واقعی است. 🍀چرا که هرگز خود را تکرار نمی‌کند. 🌿دو پاییز همرنگ، 🍀دو بهار همسان، 🌿دو تابستان همگون، 🍀دو زمستان مثل هم، 🌿هرگز، در تمام طول حیات انسان 🍀پیش نیامده است. 👤نادر ابراهیمی ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗الهی نقشی 😊همیشگی برلبت باشد 💗اول برای ِخودت 😊دوم برای آرامشِ عزیزانت 💗یک زندگی زیبا و 😊و هزار آرزوی قشنگ وناب 💗ازخداوند برایتان خواهانم روزتان سرشار از 💗 🆔 @kashkul_zendegi
خوشبختی را تعقیب نکنید و در جدال برای رسیدن به خوشبختی نباشید. زندگی را زندگی کنید خوشبختی پاداش مهربانی وگذشت شماست... ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
🌹🌹 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی 🌺تو خیابونا ویراژ میداد سرعتش خیلی بالا بود خوب نقطه ضعفی دستش داده بودم تا میتونست اذیتم می کرد هوا هم دیگه داشت تاریک می شد که ماشین رو مقابل شرکت بابام که خودش هم کار می کرد نگه داشت ای کاش حداقل علت رفتارش رو می فهمیدم، 🍀در رو باز کرد و سرش رو به طرفم خم کرد:_ مثل بچه ادم پیاده میشی صدات هم در نمیاد! و الا... تیزی چاقو رو نشونم داد:_ اخلاقم رو خوب می شناسی دیونه بشم کار دستت میدم. نفس تو سینه ام حبس شد از ترس کم مونده بود پس بیفتم. تماس چاقو به پهلوم رو خوب حس کردم راست میگفت دیونه بازی تو ذاتش بود! 🍁در اصلی رو باز کرد و منو به جلو هل داد. برق رو که روشن کرد بلافاصله کلید و رو در چرخوند. نگاهی به سر تا پام انداخت! که مثل بید می لرزیدم. با تمسخر گفت:_ چیه ازم می ترسی؟تا دیروز که کبریت بی خطر بودم با اون موهای افشونت خوب دلبری می کردی نمی دونستی ادمم دل دارم!! دستش رو به سمت صورتم آورد سرم رو عقب کشیدم 🌸_یهو شدم نا محرم؟ ازم رو می گیری؟! آخه اون طلبه ارزشش رو داره بخاطرش این شکلی شدی؟. حرف هاش تا مغز استخوانم رو سوزاند. 🌾قلبم تیر کشید بلند گفتم:_من هیچ وقت برای تو دلبری نکردم همیشه ازت بدم می اومد فقط به احترام عمه تحملت می کردم در ضمن یک تار موی سید می ارزه به امثال تو. از عصبانیت و خشم چهره اش قرمز شد، یک لحظه ترسیدم و عقب تر رفتم که محکم به دیوار خوردم.  🌻_همون سیدی که سنگش رو به سینه میزنی میدونه قبلا چطوری بودی؟ به خواستگار محترمت گفتی هر هفته پارتی میرفتی؟ هان؟میدونه دوست داشتی خواننده بشی؟! خواهشن برای من ادای ادم حسابی ها رو در نیار و جانماز اب نکش!! 🌼داشت نابودم می کرد تا کی قرار بود تاوان گذشته رو بدم. با غضب نگاهش کردم و گفتم: _من خودم میدونم چطور ادمی بودم لازم نیست یاداوری کنی. کسی هم که ازش حرف میزنی منو با همون ظاهرم دید هیچ وقت هم توهین نکرد می دونی چرا؟ چون مرده ، با اینکه غریبه بودم روم غیرت داشت مثل تو بی رگ نیست!!. 🌿دیگه نتونست تحمل کنه و با مشت تو صورتم زد بی حال رو زمین افتادم: _احمق من عاشقت بودم چشم بسته تا اون سر دنیا هم باهات می اومدم کاری می کردم به همه ارزوهات برسی. اما هیچ وقت نفهمیدی بقیه حرصش رو سر تابلو و میز خالی کرد مثل مجسمه بی حرکت مونده بودم هق هق گریه هام سالن رو پر کرد.... 🌻نمی دونم چقدر گذشت اما وقتی چشمام رو باز کردم بهمن نبود به خودم تکونی دادم و بلند شدم سرم گیج می رفت. در با شدت باز شد. حرکاتش عادی نبود. مچ دستمو گرفت و کشون کشون بیرون اورد:_حالا وقت نمایشه!!. 🌷استرسم دو برابر شد حتما تا الان سید و خانوادش اومده بودند. با التماس گفتم: _تر و خدا ابروریزی راه ننداز. بهت قول میدم جوابم منفی باشه. _اره منم بچه ام باور کردم!! خر خودتی!. 🎶 موزیک شادی گذاشت و زیر لب همراه خواننده می خوند. تو حال و هوای خودش بود حتی متوجه پلیس هم نشد! به دقیقه نکشیده آژیرکشان پشت سرمون راه افتاد. رنگش حسابی پرید دلم خنک شد!. 🍃ماشین رو گوشه ای نگه داشت سریع مدارک رو برداشت و پیاده شد منم بلافاصله پیاده شدم  و با تمام توانی که داشتم شروع به دویدن کردم حتی به پشت سرم هم نگاه نکردم چون نزدیک خیابون خودمون بود فاصله زیادی نداشتم. 🌹لیلا با چهره ای گرفته به ماشین تکیه داده بود سید اخرین کسی بود که از خونمون بیرون اومد. تازه نگاهشون به من افتاد. قدم بعدی رو که برداشتم چشمام رو سیاهی گرفت و پخش زمین شدم..... ادامه دارد .... 🆔 @kashkul_zendegi