eitaa logo
کانال رسمی کرمجگان 🇵🇸
3.7هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
19.1هزار ویدیو
92 فایل
کانال رسمی اطلاع رسانی روستای کرمجگان آخرین اخبار روستا،استان،کشور و جهان 👈 پیام ،تبلیغات و تبادل @ADMINKA7911 چنانچه دسترسی به این کانال مقدور نبود کانال جایگزین 👇👇👇👇👇👇👇 @KERMEJEGANNEWSS
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم تشییع در روستای کرمجگان
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم تشییع در روستای کرمجگان
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اکنون مراسم استقبال از میهمان بهشتی شهید گمنام در تکیه حضرت ابوالفضل علیه‌السلام روستای کر مجگان
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم تشییع در روستای کرمجگان
📸 دومین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از مردم در حال برگزاری است. @kermejegannews
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیأت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام محله سرتخت @kermejegannews
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌 حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد.» مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: «نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد.» او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: «من از همان اول گردو نمی‌خواستم. این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد.»این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد. @kermejegannews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا