📖دو دقیقه کتاب +۱۴
📔کتاب سیاحت غرب
✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی
📌قسمت بیستوچهارم
داخل اراضی دیگری از اراضی شهوت شدیم که شکم پرستان و تن پروران در آن بودند.
آنهایی که در دست راست ما بودند به صورت خر و گاو و اغنام بودند، شکم پرستیشان از مال حلال خودشان بود و چندان عذابی نداشتند ولی آنهایی که در دست چپ و به صورت خوک و خرس بودند، کسانی بودند که در شکل شکم پرستی و تن پروری خود بی باک بوده و فرقی میان حلال و حرام مال خود و مال غیر نمیگذاشتند و شکمهایشان بسیار بزرگ و سایر اعضایشان لاغر و باریک بود و علاوه بر تغییر شکل در اذیت و آزار بودند.
🔸🔹🔸🔻🔸🔹🔸
رسیدیم به منزلگاه مسافرین که در بیابان خشک و بیآب و علف واقع بود و چیزی در این منزل پیدا نمیشد. مسافرین فقط از زاد و توشه خود که در میان کوله پشتی خود داشتند، بهره میبردند.
و چون اعضای من به واسطه زمین خوردن از اسب دردمند بود، هادی از میان قوطی که در کوله پشتیام بود دوایی بیرون آورده و به بدن من مالید، دردها رفع گردید و تندرست شدم.
از هادی پرسیدم: این چه دارویی بود؟
گفت: باطن سوره حمد بود که در دنیا در مقابل نعمتهای الهی به جا آورده بودی. زیرا چنانکه قرائت حمد در دنیا دوای هر دردی بود الا مرگ؛ در آخرت نیز باطن حمد دوای هر درد اخروی است.
ادامه دارد...
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
📜برگی از تاریخ
بِشر مردی بود خوشگذران و اهل لهو و لعب.
اغلب اوقات در خانه خود مجلس آوازه خوانی و بزم گناه داشت،
روزی امام موسی بن جعفر(ع) از کنار خانه ی او عبور کردند، در حالی که صدای آوازه خوانان و مطربان بلند بود.
امام به خدمتکاری که کنارِ درِ خانه ایستاده بود، فرمودند: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟
پاسخ داد: آزاد است.
حضرت فرمودند: راست می گویی، اگر بنده بود از مولایش می ترسید! خدمتکار وارد خانه شد، بِشر در حالی که کنار سفره ی شراب بود از علّت دیر برگشتن او پرسید،
خدمتکار گفت: شخصی را در کوچه دیدم، سوال عجیبی پرسید، پرسید مولایت عبد است یا مولا! و من جوابش دادم و گفتم مولاست، گفت: راست می گوئی او اگر عبد بود از مولایش می ترسید!
کلام موسی بن جعفر(ع) آن چنان در قلب بِشر اثر کرد که سراسیمه از سر سفره شراب برخاست و ترسان و هراسان و با پای برهنه از منزل بیرون آمد و خود را خدمت حضرت رسانده به دست مبارک امام توبه کرد، آنگاه با چشم گریان به خانه برگشت و برای همیشه سفره ی گناه را جمع کرد و عاقبت در زمره ی زاهدان و عارفان قرار گرفت.
📚روضات الجنات، ج 2، ص 130.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌷همراه با شهیدان
دشمنی شهید بابایی با اسرائیل
خلبان آزاده امیر اکبر صیادبورانی روایت می کند: در طول مدتی که من با عباس در آمریکا هم اتاق بودم، همه تفریح عباس در آمریکا در سه چیز خلاصه می شد: ورزش، عکاسی، و دیدن مناظر طبیعی. او همیشه روزانه دو وعده غذا می خورد، صبحانه و شام.
هیچ وقت ندیدم که ظهرها ناهار بخورد. من فکر کنم عباس از این عمل، دو هدف را دنبال می کرد؛ یکی خودسازی و تزکیه نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و فرستادن پول برای دوستانش که بیشتر در جاهای دوردست کشور بودند. بعضی وقت ها عباس همراه شام، نوشابه می خورد ؛ اما نه نوشابه هایی مثل پپسی و .... که در آن زمان موجود بود؛ بلکه او همیشه فانتای پرتقالی می خورد. چند بار به او گفتم که برای من پپسی بگیرد، ولی دوباره می دیدم که فانتا خریده است.
یک بار به او اعتراض کردم که چرا پپسی نمی خری؟ مگر چه فرقی می کند و از نظر قیمت که با فانتا تفاوتی ندارد، آرام و متین گفت: «حالا نمی شود شما فانتا بخورید؟»
گفتم: «خب، عباس جان برای چه؟» سرانجام با اصرار من آهسته گفت: "کارخانه پپسی متعلق اسرائیلی هاست؛ به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم کرده اند."
به او خیره شدم و دانستم که او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و در دل به عمق نگرش او به مسایل، آفرین گفتم.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
در سال 1341 من و شوهرم سرایدار مدرسهای بودیم که عباس آخرین سال دوره ابتدایی را در آن مدرسه میگذراند. چند روزی بود که همسرم از بیماری کمردرد رنج میبرد؛ به همین خاطر آنگونه که باید، توانایی انجام کار مدرسه را نداشت و من هم به تنهایی قادر به نظافت مدرسه نبودم. این مسأله باعث شده بود مدیر مدرسه همسرم را چند بار در حضور شاگردان مورد سرزنش قرار دهد. در همین گیر و دار، یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم، دیدیم حیاط و کلاسها کاملاً نظافت شدهاند و منبع آب هم پر شده است. از یک طرف خوشحال شدیم که این اتفاق افتاده و از طرف دیگر کنجکاو بودیم ببینیم چه کسی این کار را کرده است. شوهرم از من خواست تا موضوع را پیگیری کنم. آن روز هیچ چیز دستگیرمان نشد. فردا هم این ماجرا تکرار شد. دوباره وقتی از خواب بیدار شدیم، دیدیم مدرسه نظافت شده و همه چیز مرتب است. بر آن شدیم که تا هر طور شده از ماجرا سر در بیاوریم. قرار شد شب بعد را کشیک بکشیم و این راز را کشف کنیم. روز بعد، وقتی هوا گرگ و میش بود و در حالی که چشمان ما از انتظار و بیخوابی میسوخت، ناگهان دیدیم یکی از شاگردان مدرسه، از دیوار بالا آمد. به درون حیاط پرید و پس از برداشتن جارو و خاکانداز مشغول نظافت حیاط شد. من آرام آرام جلو رفتم. پسرک لباس ساده و پاکیزه ای به تن داشت و خیلی با وقار مینمود. وقتی متوجه حضور من شد، سرش را به زیر انداخت و سلام کرد. سلامش را پاسخ دادم و اسمش را پرسیدم؛ گفت: «عباس بابایی!»
در حالی که بغض راه گلویم را بسته بود و گریه امانم نمیداد، از کاری که کرده بود تشکر کردم و از او خواستم دیگر این کار را تکرار نکند؛ چون ممکن است پدر و مادرش از ماجرا بو ببرند و برای ما درد سر درست کنند. عباس در حالی که چشمان معصومش را به زمین دوخته بود، گفت: «من که به شما کمک میکنم، خدا هم در خواندن درسهایم به من کمک خواهد کرد!
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
📜برگی از تاریخ
جنگ خلیج فارس
شانزدهم مهرماه ۱۳۶۶، سرداران شهید غلامحسین توسلی، بیژن گُرد، نصرالله شفیعی، خداداد آبسالان، مهدی محمدیها، مجید مبارکی و چند تن دیگر، به فرماندهی سردار شهید نادر مهدوی برای انجام گشتزنی و حفاظت از آبهای نیلگون خلیج فارس، با استفاده از سه فروند قایق تندرو توپدار به نام «بعثت» و یک فروند ناوچه به نام طارق به سمت جزیره فارسی حرکت میکنند.
تعداد یاران شهید مهدوی ۱۱ نفر بود و سرداران شهید مهدوی، بیژن گرد، مجید مبارکی و غلامحسین توسلی در ناوچه طارق بودند.
آنها پس از مدتی حرکت، به ساحل جزیره فارسی میرسند و بعد از ادای فریضه نماز و استراحت جزئی از وجود دشمن مطلع میشوند. صدای انفجار مهیب ناشی از انهدام رادار پایگاه فرماندهی توسط بالگردهای آمریکایی را میشنوند و لحظاتی بعد، سردار شهید مهدوی و همرزمانش یک فروند بالگرد کبری MS۶ متعلق به نیروهای آمریکایی را بالای سر خود میبینند.
فرزند دلیر دشتی بلافاصله نیروهای خود را برای انجام عملیات مقابله به مثل فرا میخواند. هنوز دقایقی از انهدام رادار فرماندهی نگذشته است که قایق حامل شهید آبسالان و شهید نصرالله شفیعی نیز هدف اصابت موشک آمریکاییها قرار میگیرد.
سردار شهید مهدوی و یارانش، به تکاپو میافتند که بالگرد دشمن را بزنند. پس از درگیری شدید، آنها موفق میشوند با استفاده از یک فروند موشک استینگر، یکی از بالگردهای دشمن متجاوز را منهدم کنند و همگی با همه وجود صلوات و تکبیر میفرستادند. فقط ناوچه طارق که شهید مهدوی در آن حضور داشت، سالم مانده بود و دو قایق دیگر هدف قرار گرفته بودند.
نادر مهدوی به همراه بیژن گُرد در حالیکه به طرف بالگردهای آمریکایی در آسمان شلیک میکردند در همان حال تلاش میکردند دوستان شهید خود و زخمیها را از آب بگیرند، سرانجام پس از ۲۰ دقیقه مقاومت و پیکار متقابل، زنده به چنگال دشمن میافتند.
دستگیری دلیرمرد دشتی آن چنان برای دشمن بااهمیت بوده که پس از دستگیری اعضای بازمانده ناوگروه، بلافاصله در صدد شناسایی ایشان برمیآیند و از تک تک اسیران درباره وی میپرسند.
نیروهای دشمن دست و پای نادر را بسته بودند اما او همچنان با اقتدار و شجاعت مقاومت میکند.
نادر بر عرشه ناو جنگی "یو.اس. اس. چندلر" آماج شکنجههای وحشیانه دشمن قرار میگیرد و سینهاش با میخهای بلند آهنین سوراخ میشود تا اینکه سرانجام شهد شیرین شهادت را مینوشد.
پس از گذشت شش روز، پیکر پاک شهدا و اسرا در مسقط، پایتخت کشور عمان تحویل مقامهای ایرانی داده شده و از مرز هوایی وارد فرودگاه مهرآباد تهران میشود. دستها و پاهای بسته شهید مهدوی، هنگامی که پیکر مطهرش وارد خاک مقدس میهن عزیزمان شد چنان محکم بسته شده بود که عمق ترس و دلهره دشمن حتی از جسم بیجان این سردار شهید را به خوبی هویدا میکرد.
✴️ در محضر قرآن
...فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِن کنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ترجمه:...اگر نمیدانید، از اهلذکر (آگاهان) جویا شوید.
🔺در مجلس مأمون امام رضا(ع) فرمود: ما اهلذکر هستیم.
علمای عامه گفتند: منظور از اهلذکر یهود و نصاراست و منظور از ذکر تورات و انجیل است!
حضرت در جوابشان فرمودند:
آیا جایز است، خدا به مسلمین امر کند که به علمای یهود و نصارا مراجعه کنید و حال آنکه اگر کسی به آنها رجوع کند خواهند گفت دین ما حق است و افضل از دین اسلام است؟
مأمون از امام رضا(ع) خواست که برای اثبات فرمایش خود دلیلی از قرآن بیاورد.
امام رضا(ع) استناد کردند به آیات ۱۰ و ۱۱ سوره طلاق آیه و فرمودند: خداوند "ذکر" یعنی رسولش را به سوی شما فرستاد که برای شما آیه تلاوت کند.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🥤یک جرعه کتاب
از کتاب معلم، یار مهربان
درس محبّت اوّلین درسی است که یک معلم به دانش آموزان میدهد؛ بقیه درسها وقتی آموخته میشوند که دانش آموزان اولین درس را یاد گرفته باشند.
معمولا بچهها اول از معلم درس خوششان میآید بعد از خود درس
📘معلم یار مهربان
✍🏼دکتر عدالتی
🖨انتشارات آموزش و توسعه
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡