eitaa logo
کتاب
852 دنبال‌کننده
317 عکس
369 ویدیو
67 فایل
📗کتاب یار مهربان است با نامهربانی از کنار آن نگذریم و با کتاب رفیق باشیم🥰 این کانال شما را تشویق به کتابخوانی می کند 📌با ما همراه باشید مدیر محتوی👈🏻 @ah0053
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸شریک قاتل امام باقر(ع) فرمود: روز رستاخيز شخصى در عرصه محشر حاضر مى‏ شود و يك شيشه خون به او مى‏ دهند و مى‏ گويند اين سهم تو از خون فلانى است؛ می گويد: پروردگارا تو میدانى كه من خونى نريخته‏ ام و مرا خودت قبض روح كردى، خداوند مى‏ فرمايد: آرى، ولى آيا تو از فلانى فرزند فلان چنين و چنان نشنيدى؟ پس آن را بازگو كردى تا اين كه گفتارت به فلانى رسيد و او به سبب گفته‏ هاى تو آن مرد را كشت و اين نصيب تو از خون او است. 📚برقی، محاسن، ج1، ص104.           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
اولین مسلمان‌ پس از بعثت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه‌ی قاصعه می‌فرماید: در آن روز در هیچ خانه ای، اسلام راه نیافت، جز خانه رسول خدا(ص) و خدیجه(س)! و من سوّمین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبّوت را استشمام می کردم. متن عربی: وَلَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْاِسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه(ص) وَخَدِیجَةَ(س) وَاَنَا ثَالِثُهُمَا! اَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ وَ اَشُمُّ رِیحَ النَّبُوَّة 📚نهج البلاغه           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
شیخ علی صفایی حائری (عین.صاد) درباره انقلاب و مشکلات کشور می‌گفت: توجیه👈🏻 حماقت است تضعیف👈🏻 جنایت است تکمیل👈🏻 رسالت است وظیفه همگی ما تکمیل است💯 نه تضعیف خوبی‌ها🚫 نه توجیه خرابی‌ها🚫 بلکه تکمیل، رسالتِ ماست...           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
یک طنز انقلابی از شبکه خاطره براتون بگذارم بخندید 👇🏻
📜حکایت‌های شنیدنی گویند: مرحوم حاج ملا احمد نراقی حاکمی را از کاشان بخاطر ظلم او بیرون کرد. فتحعلی شاه حاجی را از کاشان احضار کرد و در مجلس با او تغیر و تندی کرد که :«شما در اوضاع سلطنت دخالت می کنید و در امور کشور اخلال می کنید». حاجی دست های خود را به آسمان بلند کرد و آستین ها را بالا زد عرض کرد: بار خدایا این سلطان ظالم حاکمی ظالم بر مردم قرار داد من رفع ستم نمودم و آن ظالم را از شهر بیرون کردم اکنون این سلطان ظالم بر من خشمناک شده... تا خواست نفرین کند فتحعلی شاه از جای برخاست. دست های حاجی را گرفت و به زیر آورد. شروع کرد به عذرخواهی کردن. بالاخره حاجی را از خود راضی ساخت، حاکمی بهتر برای کاشان فرستاد. 📚قصص العماء، ص130 ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
🤪پدرسوخته‌بازی مرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی می فرمودند: شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندم ها را آسیاب کند، چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می چرخید و آسیاب کار می کرد؛ اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی کند». آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می فهمی؟» آسیابان گفت: «برو این پدر سوخته بازی ها را به قاطر من یاد نده!» 😂           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
🌙داستان شب حکایت کنند که در محلی از اصفهان گاهگاهی از هر صنفی گروه بسیاری از تماشاچیان از کوچک و بزرگ و دانا و نادان حاضر می‌شدند و سخنان دانشمندانی را که برای اثبات دعوی خود دلیل ها و برهان ها برپا می‌کردند، گوش می‌دادند تا آن‌که کشیشی از نصرانیان پس از کشمکش بسیار و جدل‌های بی‌شمار محکوم و درمانده گردید و به خیال این‌که اطرافیان را به هوچی گری از میدان جدال بیرون کند و امر را بر مردم مشتبه سازد، از علماء پرسید: ده بز و بیست خر و سی اسب و چهل گاو و شصت شتر و هفتاد بگیر و ببند چیست؟🤔 اگر این قضیه را حل کنید، من به حقانیت شما اعتراف و به محکومیت خود اقرار می نمایم. علما در جواب این معما معطل ماندند. همه به فکر فرو رفتند که یعنی چه و این سوالِ بی موردی است ولی خوب اگر جواب داده نشود در میان عوامِ مردم به معنای شکست علماء است. در این گیر و دار مرحوم حکیم سبزواری که در آن هنگام جوانی غریب و طلبه ‌ای گمنام بود و در ردیف تماشاچیانِ معرکه به‌شمار می‌رفت قدم پیش نهاد و با کمال احترام از دانشمندان مجلس اجازه خواست که پرسش کشیش را به‌وی واگذار نماید! دانشمندان درخواست ایشان را پذیرفتند و در ردیف خود جایگاهی برای او قرار دادند، در این هنگام تمام مردم گردن ها را کشیده و چشم ها به او دوخته و نگران شدند که چگونه این جوان گمنام پاسخ این دانشمند را خواهد داد؟! سپس اسرار خاموشی مجلس را درهم شکست و با خوشروئی و گشاده روئی خطاب به کشیش کرد و با بیانی بسیار جالب آغاز سخن نمود و چنین معما را حل کرد: آقای محترم، پرسش شما کنایه از حالات و اطواری است که از سن کودکی تا رسیدن به پیری به انسان دست می دهد در هر مرحله از مراحل عمر و زندگی، فطرت و طبع بشر مقتضی بروز کیفیاتی است که در اوقات دیگر عمر علاوه بر آنکه آن کردار بعید است به نظر و عقیده او نامناسب و قبیح است.  بشر در اولین مرحله زندگی به بز که حیوانی است پرجست و خیز شباهت تامی دارد. و از پنج سالگی شروع به این رفتار نموده و غالباً در پانزده سالگی این حالت خاتمه می یابد. و پس از طی این منزل؛ در مرحله شهوت رانی داخل شده. اندک اندک این سجیه و رویه رو به ازدیاد می گذارد. تا سن بیست سالگی که آخرین مرتبه قوت و شدت مشابهت انسان است به خر(زیرا این حیوان در این صفت خصوصیت دارد)، سپس این حالت نیز رو به نقص می رود تا سن بیست و پنج سالگی که غالباً شدت این غریزه را از دست داده است. در حالت سوم که فراست و تیز هوشی و چست و چابکی است شروع به سیر می کند. کمال این حالت در سن سی سالگی است. بعداً این حالت هم مانند حالات سابق رو به نقص و سستی می گذارد و در بسیاری از نوع بشر در سن سی و پنج سالگی این صفت ضعیف می گردد و با آن شدت و قوت اولی باقی نمی ماند. و پس از این مرتبه سنگینی و وقار برای انسان حاصل می شود، مانند گاو که راه رفتنش با وقار خاصی همراه است. لذا در این مرحله از عمر طرز رفتار آدمی را به گاو تشبیه نموده اند و حد کمال وقار و سنگینی در بشر در سن چهل سالگی است. و بعداً حالت شتری که دوربینی و صبر و طاقت در حوادث زندگانی است حاصل می گردد و آخرین شدت این رویه در شصت سالگی است؛ زیرا این حالت نیز مانند حالات دیگر از بین می رود. در این هنگام چون انسان خودش را ازکار افتاده و زمین گیر می ‌بیند با تجربه ‌ هائی که در مدت عمر حاصل نموده و بر فایده ها و اهمیت ثروت و قدر و قیمت آن کاملا پی می‌برد و بسیار آزمند و حریص می‌ گردد بطوریکه از اول کودکی تا آن وقت چنان مشتاق بگرد آوردن مال می شود که هیچگاه در خود ندیده بوده است! آری او به اندازه ای در چنگال آن گرفتار می‌ شود که اگر بتواند می ‌خواهد درآمد موهوم آینده را نیز هم اکنون بدست آورد و در صندوقی نهاده و در آن را بسته و یک دینار به هیچ کس ندهد تا آنجا که اگر طبیعت کشنده (پناه بر خدا) شدت پیدا کند ممکن است بحد نیازمندی هم مصرف ننماید. در این موقع صدای تحسین مردم از اطراف بلند شد و این موضوع انعکاس خوبی پیدا کرد. 📚مردان علم در میدان عمل ✍🏼حسینی، سید نعمت الله ┄┅═♡📚کانال کتاب📚♡═┅┄                              ނގމ          برای عضویت لایک کنید