eitaa logo
کتاب کودک و نوجوان | چلکتاب
8.2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
148 ویدیو
6 فایل
یا رزّاق .. چلکتاب یک چلچراغ است برای روشن کردن مسیر زندگی فرزندانمان. عرضه تخصصی بهترین کتاب های کودک و نوجوان ادمین سفارشات: @sefaresh_40ketab شماره تماس مدیر: 09175656176 کانال رضایتمندی مشتریان: @r40ketab
مشاهده در ایتا
دانلود
پیکسل چوبی ✍️ یه کار متفاوتی که در این پیکسل ها انجام شده اینه که برای هر شهید شناسنامه و برگی زرین از زندگی شهید داخلش هست😍👌 ✍️ پک صدتایی حاج قاسم شهید هادی هم داریم😊 🧡قیمت 5000 جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab
📚 حاج همت ✨اثری جدید از مجموعه قهرمان من منتشر شد✨ ♦️صدای تلفن خانه پدری ابراهیم به صدا در آمد.حاج علی اکبر گوشی را برداشت.صدای پشت خط،یکی از دوستان ابراهیم بود که می گفت:«ابراهیم زخمی شده است.» حاج علی اکبر گوشی را گذاشت و چشم هایش را بست.خودش را به نصرت خانم رساند و گفت:«خانم،یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد،گفت که زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است؟»نصرت خانم فکری کرد و گفت:«دعا کرده بود که نه زخمی بشود و نه اسیر و فقط به یکباره شهید شود.»حاج علی اکبر با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت:«پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد.پسرمان به شهادت رسیده.» ◽️مناسب برای گروه سنی ب و ج ◽️تعداد صفحات: 48 ◽️ناشر: 🔴قیمت: 40000تومان 🔵قیمت باتخفیف: 38000 تومان جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab
📚 حاج همت ✨اثری جدید از مجموعه قهرمان من منتشر شد✨ ♦️صدای تلفن خانه پدری ابراهیم به صدا در آمد.حاج علی اکبر گوشی را برداشت.صدای پشت خط،یکی از دوستان ابراهیم بود که می گفت:«ابراهیم زخمی شده است.» حاج علی اکبر گوشی را گذاشت و چشم هایش را بست.خودش را به نصرت خانم رساند و گفت:«خانم،یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد،گفت که زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است؟»نصرت خانم فکری کرد و گفت:«دعا کرده بود که نه زخمی بشود و نه اسیر و فقط به یکباره شهید شود.»حاج علی اکبر با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت:«پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد.پسرمان به شهادت رسیده.» ◽️مناسب برای گروه سنی ب و ج ◽️تعداد صفحات: 48 ◽️ناشر: 🔴قیمت: 40000تومان 🔵قیمت باتخفیف: 38000 تومان جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab
📚 حاج همت ✨اثری جدید از مجموعه قهرمان من منتشر شد✨ ♦️صدای تلفن خانه پدری ابراهیم به صدا در آمد.حاج علی اکبر گوشی را برداشت.صدای پشت خط،یکی از دوستان ابراهیم بود که می گفت:«ابراهیم زخمی شده است.» حاج علی اکبر گوشی را گذاشت و چشم هایش را بست.خودش را به نصرت خانم رساند و گفت:«خانم،یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد،گفت که زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است؟»نصرت خانم فکری کرد و گفت:«دعا کرده بود که نه زخمی بشود و نه اسیر و فقط به یکباره شهید شود.»حاج علی اکبر با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت:«پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد.پسرمان به شهادت رسیده.» ◽️مناسب برای گروه سنی ب و ج ◽️تعداد صفحات: 48 ◽️ناشر: 🔴قیمت: 40000تومان 🔵قیمت باتخفیف: 38000 تومان جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab
📚 حاج همت ✨اثری جدید از مجموعه قهرمان من منتشر شد✨ ♦️صدای تلفن خانه پدری ابراهیم به صدا در آمد.حاج علی اکبر گوشی را برداشت.صدای پشت خط،یکی از دوستان ابراهیم بود که می گفت:«ابراهیم زخمی شده است.» حاج علی اکبر گوشی را گذاشت و چشم هایش را بست.خودش را به نصرت خانم رساند و گفت:«خانم،یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد،گفت که زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است؟»نصرت خانم فکری کرد و گفت:«دعا کرده بود که نه زخمی بشود و نه اسیر و فقط به یکباره شهید شود.»حاج علی اکبر با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت:«پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد.پسرمان به شهادت رسیده.» ◽️مناسب برای گروه سنی ب و ج ◽️تعداد صفحات: 48 ◽️ناشر: 🔴قیمت: 40000تومان 🔵قیمت باتخفیف: 38000 تومان جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab
📚 حاج همت ✨اثری جدید از مجموعه قهرمان من منتشر شد✨ ♦️صدای تلفن خانه پدری ابراهیم به صدا در آمد.حاج علی اکبر گوشی را برداشت.صدای پشت خط،یکی از دوستان ابراهیم بود که می گفت:«ابراهیم زخمی شده است.» حاج علی اکبر گوشی را گذاشت و چشم هایش را بست.خودش را به نصرت خانم رساند و گفت:«خانم،یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد،گفت که زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است؟»نصرت خانم فکری کرد و گفت:«دعا کرده بود که نه زخمی بشود و نه اسیر و فقط به یکباره شهید شود.»حاج علی اکبر با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت:«پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد.پسرمان به شهادت رسیده.» ◽️مناسب برای گروه سنی ب و ج ◽️تعداد صفحات: 48 ◽️ناشر: 🔴قیمت: 40000تومان 🔵قیمت باتخفیف: 38000 تومان جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab
📚 حاج همت ✨اثری جدید از مجموعه قهرمان من منتشر شد✨ ♦️صدای تلفن خانه پدری ابراهیم به صدا در آمد.حاج علی اکبر گوشی را برداشت.صدای پشت خط،یکی از دوستان ابراهیم بود که می گفت:«ابراهیم زخمی شده است.» حاج علی اکبر گوشی را گذاشت و چشم هایش را بست.خودش را به نصرت خانم رساند و گفت:«خانم،یادت هست وقتی ابراهیم از مکه آمد،گفت که زیر ناودان طلای کعبه چه دعایی کرده است؟»نصرت خانم فکری کرد و گفت:«دعا کرده بود که نه زخمی بشود و نه اسیر و فقط به یکباره شهید شود.»حاج علی اکبر با اندوه به نصرت خانم نگاه کرد و گفت:«پسرمان به آرزویش رسید و خدا اجابتش کرد.پسرمان به شهادت رسیده.» ◽️مناسب برای گروه سنی ب و ج ◽️تعداد صفحات: 48 ◽️ناشر: 🔴قیمت: 40000تومان 🔵قیمت باتخفیف: 38000 تومان جهت و ارسال👇🏼 @Sefaresh_40ketab