eitaa logo
کتاب سرای فانوس شب
4.8هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
458 ویدیو
141 فایل
کتاب دوست عزیز📚 ممنون که برای خدمت انتخابمون کردی اگه سوال یا سفارش کتاب داریدروی لینک زیربزنید @Patogshohada فانوس شب یعنی کتابه که مارو ازتاریکی نجات میده اینم کانال رضایت مشتریمون eitaa.com/rezayatfanosshab شماره تماسمون 09373925623
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ نشر: شهریور 1395 تعداد صفحات: 411 قطع: رقعی شابک: 978601755163 نوبت چاپ: شانزدهم قیمت: 350,000 ریال  شمارگان: 2500 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
«آبنبات هل‌دار» داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانوادة پنج‌نفری است. آن‌ها همراه مادربزرگشان در یکی از محله‌های قدیم بجنورد زندگی می‌کنند. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خنده‌دار و حیرت‌آور است؛ ماجراهایی که محسن آن‌ها را ایجاد می‌کند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشان‌دادن فضای پشت جبهه‌هاست؛ نویسنده نشان می‌دهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمرة خود را می‌گذراندند و سرگرمی‌های خاص خود را داشتند. در این داستان، نویسنده نشان می‌دهد، در سال‌هایی که به ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمده‌ای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگی‌ای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهة 1360 خاطرات نوستالژیک دارند، برای نسل امروز هم، که دوست‌دارِ موقعیت‌های طنزِ کُمیک‌اند، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاری می‌گوید که مردم با مسائل ساده شادی‌های بزرگی می‌آفریدند، مثلِ اولین تجربة رفتن به سینما؛ دیدنِ اولین تلویزیون رنگی؛ تجربة حضورِ نخستین خوراکی‌های لوکس در خانة مردم. انجام‌دادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجویی‌هایی تبدیل می‌شود که کمتر از هفت‌خان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذری یا پخشِ کارتِ عروسی برای محسن ماجراهایی را رقم می‌زند که هر یک برای خوانندة کتاب دنیایی است پُر از خنده و نشاط. خلاصه اینکه برای کسانی که دوست‌دار یادآوری روزهای پُرخاطره همراه با خندیدن‌اند این کتاب حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد...
ملیحه خواست نامة دوم را باز کند. من از ترس داشتم می‏مُردم. چون اصلاً فکر نمی‏کردم نامه‏ام هم‌زمان با نامة اصلیِ محمد برسد! برای همین گفتم: «شاید برای مریم نوشته! باز نکنیم، بهتره.» قبل از اینکه موفق شوم نامه را چنگ بزنم، ملیحه دستش را کشید؛ چون دستم را خوانده بود. ملیحه، قبل از اینکه نامه را باز کند، چشمکی به مامان زد و پرسید: «مَگه داداش محمد آمده بجنورد؟ انگار نامه‏شِ از همین‌جا پست کرده. هم فرستنده بجنورده هم گیرنده.» وقتی آدرس فرستنده و خط خرچنگ‌قورباغه‏ام را به بقیه نشان داد، همه جز من مشتاق‏تر شدند نامه را بشنوند. از شانس بد، مریم هم در همین لحظه وارد خانه شد. مریم نامة خودش را نیاورده بود. گفت یادش رفته؛ اما من، که دروغگو را خوب می‏شناسم، فهمیدم عمداً نیاورده و دوست نداشته کسی از متن نامة خصوصی‏اش باخبر شود. ضمناً نسبت به قبل باز هم چاق‌تر شده بود. نامة دوم با شعری از کتاب چهارم دبستان شروع می‏شد: «ای نام تو بهترین سرآغاز بی‌ نام تو نامه کی کنم باز سلام بر آقا جان و مامان و بی‏بی و ملیحه و خودم، که محمدم. خوب هستید؟ الان که این نامه را می‏نویسم در قصرشیرین نشسته‏ ایم. جایتان خالی! خیلی قصر قشنگی است. توی حیاط قصر سنگر درست کرده‏ ایم و داریم با بقیة هم‏سنگرها موز می‏خوریم. بفرمایید موز! هه‌هه‌هه شوخی کردم. امروز از طریق رادیو کویت یک آهنگ شنیدم که آقای اشرفی به من تقدیم کرده بود. دستش درد نکند. راستی آقا جان من توی تیراندازی از بقیه نشانه‏ گیری‏ ام خیلی بهتر است. مثل رابین‌هود با هر تیر دو عراقی را می‏زنم و به قول حمید دهانشان را سرویس می‏کنم؛ اما حیف که گلوله‌هایم زود تمام می‏شوند و برای خرید گلوله به پول احتیاج دارم. بنابراین، اگر ممکن است مقداری پول بدهید محسن برایم بفرستد جبهه تا بتوانم گلوله بخرم. ضمناً وصیت می‏کنم چراغ‌قوه‏ام و دوچرخة خودتان را هم به محسن بدهید تا بتواند کارهای خانه را بهتر انجام بدهد. مامان جان، از طرف من همة اعضای خانواده، به‌خصوص آقا جان، را ببوس ... ‌ها‌ها‌‌هاها ... عروس داماد رو ببوس یالله ... به قول برادرای هم‌سنگرم، همه با هم یالله یالله یالله ... راستی، مامان جان، به جای بوسیدن ملیحه، به او بگو بیشتر حواسش به درس باشد تا ان‌شاءالله هم در کنکور قبول شود و هم اینکه دیگر مزاحمی زنگ نزند. شنیده‏ام نمره‏های محسن این ثلث خیلی بهتر شده. جوری که خودش متوجه نشود، یک هدیه برایش بگیرید تا تشویق شود. به بی‏بی هم بگویید شب‏ها دندان مصنوعی‌اش را در لیوانی که آب می‏خوریم بالای سر کسی نگذارد. یک بار کم مانده بود یکی از اعضای خانواده، که تشنه شده بود، اشتباهی آب آن لیوان را بخورد. به مریم هم سلام مرا برسانید و بگویید بیشتر ورزش کند تا روز به روز چاق‏تر نشود. در پایانِ نامه به یاد شما چند تیر هوایی شلیک می‏کنم. تق‌تق‌تق ... آقا جان یک‏ وقت فکر نکنی همین کارها را می‏کنم که تیرهایم زود تمام می‏شود! جریان تیر هوایی را شوخی کردم. هه‌هه‌هه ... نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوریِ پلو ندارد محمد جان» نامه که تمام شد، همه به من نگاه کردند. از همان اول نامه، که یادم رفته بود به خودم هم سلام برسانم، می‏شد فهمید که خود را لو داده ‏ام
راه و رسم طلبگی کتابخانه قایمیه اصفهان.pdf
4.61M
کتاب «راه و رسم طلبگی» اثر حجت‌الاسلام والمسلمین استاد محمد عالم‌زاده نوری 👌 خواندن این کتاب را به همه طلاب عزیز پیشنهاد می‌کنم. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
در مسیر بندگی به سبک شهدا خاطرات و داستان هایی از شهدا در سبک زندگی اسلامی کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گزیده ای از کتاب : احترام عجیبی به پدرش می گذاشت.طوری که همه می گفتند: او به هر جایی برسید در نتیجه احترامی است که برای پدر و مادرش قائل است. در عملیات کربلای ۴ محاصره شدند. او بود که با شجاعت پشت تیربار قرار گرفت . آتش سنگینی ایجاد کردتا سه گردان به عقب برگردد. اما خودش همانجا شهید شد. پیکرش دو هفته بعد به عقب آمد اما اشتباهی  به شهر دیگری اعزام شد. پدرش همراه با برادرش به تهران و تبریز رفتند اما پیکر پسر را پیدا نکردند. شب بود که پدر با ناراحتی گفت : جلیل تو در دنیا همیشه احترام مرا داشتی. اینقدر اذیتم نکن.پیکرت کجاست؟ صبح فردا عازم اهواز شدند. جلیل همان شب به پدر گفته بود : سالن دوم شهدای گمنام پیکر چهارم برای من است. شهید جلیل ملک پور به نقل از کتاب دیدار با ملائک همسر شهید میثمی: بعد از نماز صبح، زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام خواند. پرسیدم: مگر شهادت حضرت زهراست؟ گفت: نزدیکه! وقتی خواست برود. پسرم حسین (که کوچک بود) گریه کرد. بردش بیرون. چیزی برایش خرید و آرامش کرد. گریه ام گرفت، گفتم: تا کی ما باید این وضع را داشته باشیم؟ گفت: تا حالا صبر کرده ای، باز هم صبر کن، درست می شه! حضرت زهرا علیهاالسلام را خیلی دوست داشت. روضه اش را هم دوست داشت، روضه او را که می خواندند، به سومین زهرا علیهاالسلام که می رسید، دیگر نمی توانست ادامه دهد.
ترکش که خورد و بردنش بیمارستان، زنده ماند تا روز شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام و در روز شهادت مادرش به شهادت رسید.(۱) * همسر شهید میثمی: هادی و حسین، ۲ فرزند کوچکمان، دعوایشان شده بود، موهای هم را می کشیدند، گفت: «آماده شان کن ببرمشان بیرون.» یک ساعت بعد که آمد، دیدم سَرِ دو تای آنها را کچل کرده است. گفت: نمی خواهم [من که نیستم و در جبهه هستم] تو حرص بخوری!؟»(۲) 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
سرچشمه تربیت دانستنی های پزشکی، اخلاقی و تغذیه قبل از بارداری مولف : محمدعلی قاسمی ناشر کتاب : نورالزهراء (س) سال نشر : 1391 تعداد صفحات : 294 گزیده کتاب این اثر دانستنی هایی پزشکی، اخلاقی و تغذیه قبل از بارداری است. کتاب حاضر درصدد بیان برنامه ریزی برای بارداری است تا نشانه های آمادگی روحی و جسمی را ارایه کند. همچنین مراقبت های پزشکی قبل از بارداری به منظور ایجاد آمادگی روحی و جسمی نیز مد نظر نویسنده در این نوشتار است. مهم ترین فصل کتاب، به مراقبت های عبادی و معنوی قبل از بارداری اختصاص دارد که از نظر نگارنده توجه به آن زمینه های تربیت دین و آینده فرزند را فراهم می کند و به بیان راه و روش ایجاد زمینه های عفت و پاکدامنی، عبودیت و عشق آنان اهتمام می ورزد. برنامه ریزی برای بارداری، مراقبت های پزشکی و عبادی و معنوی، آداب هم بستری، تعیین جنسیت، بهار بارداری و درمان پزشکی و معنوی نازایی از موضوعات اصلی این کتاب است. 🆔جهت سفارش #قیمت_۱۴۰۰۰_تومان به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
. 🔸عنوان کتاب: #ملاصالح 🔸پدیدآورنده: #رضیه_غبیشی 🔸ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی 🔸تعداد صفحات: 288 صفحه 🔸قیمت پشت جلد: ۲۰۰۰۰تومان . 📚درباره کتاب روایت پر شوری است از زندگی و خاطرات آزاده سرافراز، ملاصالح قاری که در سه دوره تاریخ انقلاب اسلامی،‌ اسیر و زندانی می‌گردد. یک بار قبل از انقلاب که در پی مبارزات سیاسی،‌ ساواک او را به دام می‌اندازند. بار دوم در دوران دفاع مقدس در مأموریتی برون مرزی، اسیر رژیم بعث عراق می‌شود و سرانجام پس از آزادی و بازگشت به میهن، توسط اطلاعات دستگیر و به جرم خیانت به وطن محاکمه می‌گردد. آری ملاصالح مردی از تبار عشق، پرنده‌ای اسیر و زخم خورده که مونس پرستوهای اسیر قفس دشمن بود، همدمی در سایه و مردی صبور و بی‌ادعا که شکرگزار الطاف خفیه خدا بوده و است. او ستاره درخشان شهر آبادان و همیشه در تاریخ حماسه‌ها خواهد درخشید. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
🔴 ثبت نام سراسری خادم الشهداء 🔴 🧔🏻 برادران و خواهران 🧕🏻 🔷 مهلت ثبت نام: 🔸از امروز ۲۳ تا ۲۹ آذرماه ۱۳۹۸ ✅ ثبت ‌نام در پایگاه اینترنتی کوله بار 👇🏻👇🏻👇🏻 🔸 khademin.koolebar.ir
.بر مدار حرم: زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شالی ناشر کتاب : دفتر نشر معارف سال نشر : 1396 تعداد صفحات : 176 #قیمت_۱۳۰۰۰_تومان معرفی کتاب کتاب «بر مدار حرم» در سه فصل به زندگی و خاطرات شهید مرتضی کریمی شالی می پردازد. در این کتاب خاطرات اعضای خانواده، دوستان، همرزمان و فرماندهان از زندگی و فعالیت های این شهید می آید و کتاب با وصیت نامه و تصاویر دوره های مختلف شهید به پایان می رسد. «جاذبۀ مرتضی خیلی زیاد بود. از پیرمرد هشتادساله تا بچۀ کوچک، همه را جذب خودش می‌کرد. با همه رفیق بود. بعد از شهادتش کسانی آمدند به خانۀ ما و از کارهای مرتضی ‌گفتند که باورش برایمان سخت است. نمی‌شناختمشان. می‌گفتند که شما نمی‌دانید مرتضی برای ما چه کار کرده. مرتضی بچۀ ما را از انحراف نجات داد. می‌گفتند مرتضی فقط مال شما نبوده، مرتضی برای همۀ ما بوده.» «مرتضی روحیۀ انقلابی داشت، آدم محافظه‌کار و محتاطی نبود. کاری را که می‌گرفت، تا آخرش می‌رفت و انجام می‌داد. مرتضی شَمّ مدیریتی خوبی داشت. تفکر انقلابی داشت. کار که به او می‌سپردیم، لنگ نمی‌گذاشت. نمی‌گفت من گیر نیرو هستم، یا گیر پول و ابزار هستم. می‌رفت و کار را با تمام توان انجام می‌داد.» کتاب «بر مدار حرم» زندگی شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شال در 176 صفحه با قیمت 10 هزار تومان توسط دفتر نشر معارف منتشر شده است. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab